امید به تغییر
يادداشتى از مرتضى کاظميان، تحليلگر مسائل سياسى براى ديپلماسى ايرانى
سرانجام دوران ریاست جمهوری باراک اوباما آغاز شد. میتوان ادعا کرد که افزون بر شهروندان آمریکا، اینک چشمان جهان منتظر آغاز فصلی از «تغییر» است. مستقل از خوشبینیهای خیالی، شواهد برای این مدعا، کم نیستند؛ مهمترین دلیل، شاید خود این مرد دورگهی سیاهپوست باشد که حمایت و محبوبیت معناداری در داخل و خارج از ایالات متحده، برای خود کسب کرده است.
در ایران نیز، شمار منتظران تغییر در سیاستهای آمریکا نسبت به ایران، کم نیستند؛ بهویژه آن که بسیاری معتقدند گره بسیاری از مشکلات و بحرانهای اقتصادی، با تغییر روند تعامل غیردوستانه و سرد و خشن تهران_واشنگتن، گشوده خواهد شد.
موانع بر سر راه تغییر مناسبات دو کشور؛ البته پرشمارند. اما امیدها نیز، کم نیستند.
چهل و چهارمین رییسجمهور آمریکا، دیروز در سخنرانی مراسم سوگند خود گفت:« آمریکا دستاش را به طرف کسانی دراز میکند که آمادگی باز کردن مشتشان را دارند.»
اوبامای ۴۷ ساله، در مراسم تحلیف، دست چپاش را بر روی همان انجیلی گذاشت که آبراهام لینکلن، پیش از او گذاشته بود. او ظاهرا" «دست»اش را گشوده است: «من خطاب به همهی ملتها و دولتها میگویم؛ آمریکا دوست هر ملت، مرد، زن یا کودکی است که خواهان صلح و کرامت در آینده است.»
نومحافظهکاران «جنگطلب» از کاخ سفید، اسبابکشی کردهاند؛ اما تغییر در سیاست خارجی آمریکا، چندان آسان نیست؛ چنان که چند ده هزار سرباز آمریکایی همچنان در افغانستان و عراق حضور خواهند داشت.
تغییر ادبیات «رییسجمهور ایالات متحده» نیز به سهولت، ممکن نخواهد شد؛ رییسجمهور جدید آمریکا دیروز «دولتهای فاسد، فریبکار و دیکتاتور» را مخاطب سخنان خود قرار داده و تصریح کرده است، این کشورها «در سمت غلط تاریخ» ایستادهاند. اوباما نیز _همچون بوش_ از ارتفاعی بالاتر، نسبت به دیگر روسای جمهور جهان، نطق میکند.
با وجود اینها، اجازه دهید «امید» را برگزینیم؛ همانگونه که اوباما دیروز گفت؛ «ما امید را انتخاب کردهایم.»
به جرات میتوان مدعی شد، «جهان» امیدوار به تغییر است؛ تغییری با سمتوسوی خشونت کمتر، و زندگی توام با امنیت و آرامش و سلامت بیشتر.
آشکار است که تغییر در کاخ سفید، تنها بخشی از این فصل تازه محسوب خواهد شد؛ طرفهای واشنگتن نیز باید امکان جدید برای تغییر محتمل در مناسبات جهانی را چنان که شایسته است، پاس دارند. آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، هفتهی اخیر در اظهارنظری قابل تامل _بهدرستی_ گفت: «یک کشور به تنهایی نمیتواند مشکلات جهان را حل کند، بلکه این یک کار میبایست حرکتی دستهجمعی باشد.»
تغییر راهبرد جمهوری اسلامی در خصوص مناسبات با ایالات متحده، بهگونهای قابل پیشبینی، کار چندان آسانی نیست؛ اما محال نیز به نظر نمیرسد. این ادعا، دلایلی آشکار و برجسته، چون نامهنگاریهای محمود احمدینژاد، رییسجمهور ایران به جورج بوش، و پیام تبریک و پیغامهای گونهگون و غیرمستقیم وی به اوباما، دارد؛ و از آن کلیدیتر و تعیینکنندهتر، این اظهارنظر رهبری نظام، است که: «مطمئنا" آن روزى که رابطه با آمريکا براى ملت مفيد باشد بنده اولين کسى خواهم بود که آن را تاييد مى کنم... ما هيچ گاه نگفته ايم اين رابطه تا ابد قطع خواهد بود.»
واشنگتن البته همچنان خواهد کوشید که رفتار ایران را در قبال مهمترین مسائل مورد مناقشه (بهوپژه موضوع انرژی هستهای، مسئلهی فلسطین_ اسرائیل، و حمایت ایران از حماس و حزبالله) تعدیل نماید؛ این روند زمانبر _که ظاهرا" قرار است از این پس با مضمونی «تشویقی»، و نه «تنبیهی» پیگرفته شود_ نیازمند تصمیم دو سوی مناقشه، برای «تغییر» وضع کنونی است؛ آن هم تغییری از دل گفتوگو، که منافع ملی دو طرف و صلح و ثبات جهانی را دربر داشته باشد.
از این زاویه، مفروض است که تیم طراح سیاست خارجی اوباما، برای سیاستگذاری در قبال جمهوری اسلامی، انتخابات آتی ریاستجمهوری در ایران را (1388) لحاظ کرده باشند. نامزدی سیدمحمد خاتمی برای انتخابات 5 ماه بعد، مولفهای بسیار تاثیرگذار در طراحی هر راهبرد _در این سوی جهان و آن سو_ محسوب میشود.
واشنگتن میتواند با توجه به هژمونی کنونی محافظهکاران در بلوک قدرت ایران، تغییر در مناسبات را از هم اینک، و پیش از هر تغییر محتمل در قوه مجریهی ایران، آغاز کند؛ یا میتواند به انتظار نتیجهی انتخابات 88 بنشیند، و آنگاه اقدام کند.
این که رییسجمهور در نظام سیاسی ایران، مبسوط الید نیست، نکتهای عیان در نظام حقیقی و حقوقی قدرت در جمهوری اسلامی است؛ سیاست خارجی ایران _بهویژه در مورد منحصر بهفردی چون مناسبات با آمریکا_ در سطوح عالی نظام، نهایی میشود. اما میزان آرای رییسجمهور، وضع جامعه مدنی در ایران، و برنامهها و راهبردها و ویژگیهای شخصی رییسجمهور، تاثیرات غیرقابل انکاری، در تدوین سیاست خارجی _نیز_ خواهد داشت.
جریان راست (محافظهکاران) در ایران مایل نیست تغییر در روابط تهران_واشنگتن، بهدست اصلاحطلبان و با حضور موثر آنان، محقق گردد. آنان (به خصوص محافظهکاران عملگرا و لایههای اقتدارگرای این طیف سیاسی) برای تداوم حضور خود در ساخت قدرت، و برای تضمین منافع سیاسی و اقتصادی خود از دولت رانتی، نهایت کوشش را برای آغاز تغییر در مناسبات، پیش از پایان دورهی ریاست جمهوری احمدینژاد، صرف خواهند کرد. مستقل از مصالح و انگیزههای جریان اقتدارگرا در ایران، بدیهی است که این کاخ سفید است که باید چگونگی تعامل خود با تهران و زمان آن را صورتبندی و تدوین و عملیاتی کند.
در صورت نامزدی خاتمی برای انتخابات 88، هسته مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی نیز باید به تامل بپردازد که آیا شخصیتی چون خاتمی (با توجه به جایگاه ویژه و شخصیت بینالمللی او، و نیز ادبیات و توانمندیهای فردیاش، و نیز محتمل، با توجه به حمایت گستردهی ایرانیان از او) برای پیشبرد چنین پروژهی کلیدی، موثرتر و مفیدتر است یا گزینههای محافظهکار موجود یا محتمل دیگر.
چنان که گفته شد، این بحث، موضوعی بسیار مهم برای ساکنان کاخ سفید نیز خواهد بود.
تا اطلاع بعدی (مشخص شدن نامزدی خاتمی، تصمیم هسته مرکزی قدرت در نظام سیاسی ایران، و عملیاتی شدن سیاستهای گروه اوباما در قبال ایران) گریزی جز انتظار نیست؛ انتظاری توام با امیدواری _ «امید به تغییر». پس فعلا" با اوباما همسخن میشویم: «ما امید را انتخاب کردهایم.»
نظر شما :