هیچ نشانه ای از القاعده در لیبی وجود ندارد
ديپلماسى ايرانى: قطعنامه 1973 شورای امنیت به این دلیل به تصویب رسید که اعمال منطقه پرواز ممنوع در لیبی را ممکن سازد. با این وجود حتی اگر این عملیات با موفقیت هم صورت گیرد، درعمل هیچ موفقیتی را نصیب مخالفین قذافی نخواهد کرد؛ چرا که عملیات پرواز ممنوع یعنی این که معمر قذافی نتواند از هوا مخالفین خود را مورد حمله قرار دهد یا مزدورانی از کشورهای آفریقایی به لیبی بیاورد.
در مورد این قطعنامه شورای امنیت در مورد عملیات پرواز چند نکته قابل طرح است. در وهله نخست این سوال مطرح است که حتی اگر کل نیروی هوایی لیبی و توان دفاعی لیبی از میان برود آیا قذافی دیگر توانی برای مقابله با مخالفین نخواند داشت؟ طبیعتا این گونه نیست. همانطور که رابرت گیتس هم اعتراف کرده در اثر این عملیات فقط 20 درصد نیروی نظامی قذافی از بین رفته است و 80 درصد توان نظامی قذافی باقی مانده است. علاوه بر این قذافی از این مسئله استفاده کرد و تبلیغاتی را به راه انداخت که نشان دهد که حرکت او ضد غربی است.
یعنی این مسئله را که گفته میشد که قذافی یک مهره غربی است تغییر داد و فضا را به نفع خود برگرداند و تلاش کرد که خود را یک قهرمان ضد غربی نشان دهد. الان نیروهایی که در حمایت از قذافی میجنگند با این نگاه به این کار مبادرت میورزند که با غرب در جنگ هستند. در حالی که در واقع با مردم در حال جنگ هستند. البته غرب هم از این غافل نبود و زمانی که عملیات پرواز ممنوع را اجرا کردند حدس میزدند قذافی چه بهره برداری از این موضوع خواهد کرد.
از سوی دیگر باید گفت این عملیات توان دفاعی یک کشور را که در حال انقلاب بود از بین برد. یعنی توانی که صدها میلیون دلار برای آن هزینه شده به راحتی نابود شد. نیروی هوایی برای یک کشور توانی برای دفاع و لازمه یک کشور است و اگر انقلاب لیبی به نتیجه برسد مردم لیبی نیاز به این توان دفاعی دارند. در واقع این عملیات پرواز ممنوع غرب ثروت مردم لیبی را از بین برد. ثروتی که میتوانست تهدیدات از جانب اروپا را خنثی کند.
به بیان دیگر قطعنامه سازمان ملل در مورد پرواز ممنوع به عنوان پوششی عمل کرد که غربیها کشور لیبی را از سلاحهایی که میتوانست با آنها اروپا را تهدید کنند خالی کنند. سلاحهای قذافی روسی بود و غرب نگران استفاده از آنها علیه اروپا بود؛ چرا که لیبی در جنوب مدیترانه واقع است و دریای مدیترانه مهمترین آبهای تجاری اروپا است. با این اقدام لیبی در واقع خلع سلاح شد. بنابراین به نظر من قطعنامه 1973 را باید قطعنامه تامین امنیت غرب در مقابل هرگونه بحران در لیبی دانست.
در کنار این، اقدامی که غرب سعی کرد از آن حمایت کند این بود که اپوزیسیون لیبی و مخالفین قذافی را به سمت ترکیب گروهی از نیروهایی که قبلا در دولت لیبی بودند، هدایت کردند. در حال حاضر رهبر نظامی نیروهای مخالف قذافی وزیر کشور سابق قذافی است و رهبر سیاسی شورای موقت انقلابی، وزیر دادگستری سابق قذافی است. این به معنی این است که ترکیب مخالفین آن چیزی که در آغاز بود، نیست.
در ابتدای کار 7 انجمن و سازمان مختلف که برخی در خارج از کشور بودند و برخی اسلامی بودند در 17 فوریه 2011 بیانیه ای را صادر کردند و روز خشم را در بنغازی اعلام کردند. در حال حاضر خبرگزاریهای غربی از آن ترکیب یاد نمیکنند و شخصیتهای آن مجموعه به کلی حذف شدند. جالب این که غربیها این شورای موقت انقلابی را که ترکیبی از نیروهای بسیار وفادار قذافی است به رسمیت شناختند.
این که چنین ترکیبی است به کجا خواهد رسید، چندان مشخص نیست. مردم در مصر در ابتدا بر رفتن مبارک و در مورد ترکیب دولت بعدی در حال مدارا هستند و مرحله به مرحله به تغییر هیئت حاکمه اقدام میکنند. در لیبی هم اگر شورای موقت انقلابی بخواهد دولت موقتی را تشکیل دهد این نیروها به عنوان نیروهای میانجی برای دوران گذار نیروی خوبی خواهند بود؛ چرا که از نظر توانایی، تجربه و فراگیری این ترکیب، ترکیب مناسبی است.
از سوی دیگر معمر قذافی مهره سوخته است و دیگر نمیتواند شرایط گذشته را احیا کند؛ به این دلیل که شهرهایی که مجددا تصرف کرده را از طریق جنگ به دست آورده و قریب به اتفاق مردم در آن شهرها مخالف قذافی هستند. لذا تسخیر نظامی ارزش سیاسی ندارد و مردم با حضور گسترده در تظاهراتها در واقع در یک رفراندوم با جواب نه به قذافی شرکت میکنند. لذا قذافی به پایان کار خود رسیده است و از سوی دیگر ترکیب کنونی رهبران مخالفان، ترکیب اصیلی نیست و مورد حمایت برخی از کشورهای غربی است.
آنچه در مورد آینده میتوان گفت این است که قطعا پیروزی از آن مردم است و قذافی نمیتواند به حکومت خود ادامه دهد؛ چرا که دست به کشتار مردم زده است. ولی این که تحولات به چه سمت و سویی خواهد رفت به نظر میرسد غرب به دنبال این است که روند تجزیه را در پیش گیرد. چون در لیبی قبایل از اهمیت برخوردار هستند و این قبایل میتوانند ایجاد شکاف کنند.
در حال حاضر قذافی با چند برگ بازی میکندد. از یک سو غرب را از القاعده میترساند و ادعا میکند بعد از رفتن او القاعده بر سر کار میآیند. علاوه بر این او در حال استفاده از برگ اختلافات داخلی است و مردم را از جنگ داخلی میترساند. و در نهایت از برگ نفت استفاده میکند و میگوید نیروهای انقلای نمیتوانند ثبات نفت را تامین کنند.
قذافی به غرب میگوید من گروههای اسلامی مخالف شما را سرکوب کردم. او در یک نطق گفت: ای دنیای غرب من که گروههای اسلامی را سرکوب کردم شما چرا با من همراهی نمیکنید و به من خیانت میکنید؟ با این حال وضعیت لیبی شبیه آن چیزی است که در عراق بود.در لیبی یک سیستم لائیک برقرار بوده و با هرگونه اسلامگرایی مخالفت شده است. لذا القاعده در لیبی هیچ پایگاهی ندارد و نتوانسته آن چیزی که در برخی از کشورهای عربی و مصر هست را ایجاد کند. در واقع جامعه لیبی جامعه ای نیست که پذیرش القاعده را داشته باشد.
بنابراین در لیبی هیچ نشانه ای از این که القاعده بتواند فعالیت کند وجود ندارد. با این حال دنیای غرب هرجا که نهضت اسلامی واقعی وجود داشته به نام القاعده سرکوب کرده است. قبلا گروههای اسلامی را با انگ مارکسیست سرکوب میکردند و در حال حاضر با اسم القاعده سرکوب میکنند. ولی باید گفت در لیبی نیز همانند عراق زمان صدام هیچ نشانه ای از این حضور و فعالیت القاعده وجود ندارد و ابراز نگرانی در این مورد جز برای سرکوب نیروهای اسلامگرای بومی نیست.
نظر شما :