تئوريزه شدن خشونت در افغانستان
ديپلماسى ايرانى: محمدرضا بهرامى سفير سابق ايران در افغانستان معتقد است حوادث اخير در مزارشريف نشان داد که گروههاى شورشى نه تنها توان بهره گيرى از جريانات اجتماعى را براى رسيدن به اهداف خود دارند بلکه سعى دارند خشونت را به عنوان يک رفتار اجتماعى در افغانستان تئوريزه کنند.
گفتارى از محمدرضا بهرامى، سفير سابق ايران در افغانستان براى ديپلماسى ايرانى
ظرف روزهاى اخير شاهد تظاهراتى در شهرهاى مختلف افغانستان مانند مزار شريف، جلال آباد، باميان، کابل، هرات و ديگر شهرهاى اين کشور در اعتراض به اقدام صورت گرفته توسط يک کشيش افراطى امريکايى بوديم.
اين طبيعى است که مردم افغانستان احساسات خود را در برابر اهانت به مقدسات اسلامى به نمايش گذارند و اعتراض خود را نسبت به اين حرکت اعلام نمايند. بنابراين اعتراض نسبت به اهانت به مقدسات اسلامى، اقدامى قابل پيش بينى بوده است. ما در گذشته هم شاهد اقداماتى از سوى بخشهاى مختلف مردم افغانستان در اعتراض به اقدامات ضد اسلامى در کشورهاى ديگر بوده ايم. نمونه اين امر را مىتوان در اعتراض مردم افغانستان نسبت به انتشار کاريکاتورهاى موهن در يکى از کشورهاى اروپايى يا اعتراض به اهانت به قرآن کريم در زندان گوانتانامو يافت. در زمانى که اين اهانتها صورت گرفته بود هم مردم افغانستان در اعتراض به اين قبيل اقدامات تظاهراتى انجام دادند و احساسات خود را با اين گونه اقدامات به نمايش گذاشتند.
اما به نظر من آن چه در روزهاى اخير در افغانستان اتفاق افتاده است از چند منظر قابل بررسى است و بايد به آن توجه داشت. موضوع اول اين است که حادثه اى که در مزارشريف اتفاق افتاد و حمله به دفتر سازمان ملل متحد باعث کشته شدن تعدادى از کارمندان اين دفتر شد، نشان داد که کاخ امنيت در افغانستان کاخى شيشه اى و به شدت آسيب پذير است. همان طور که مىدانيد مزارشريف يکى از نقاطى است که قرار است در اولين مرحله واگذارى مسئوليتهاى امنيتى به نيروهاى افغان، مسئوليت اين منطقه به طرف افغانى واگذار شود. يعنى قاعدتا به لحاظ درجه بندى موضوعات امنيتى، مزار شريف از نقاط امن افغانستان محسوب مىشد. وقوع اين اتفاق نشان داد که شرايط امنيتى حتى در مزار شريف مىتواند شرايط ناپايدارى باشد. در همين رابطه بايد به ضعف نيروهاى امنيتى موجود در مزار شريف توجه داشته باشيم و آن را به عنوان يکى از عواملى که باعث بروز اين حادثه شد مورد توجه قرار دهيم.
نکته دومى که بايد به آن توجه داشت اين است که به نظر مىرسد گروههاى شورشى در افغانستان در حال تلاش براى تئوريزه کردن خشونت در افغانستان هستند. يعنى تلاش مىکنند رفتارهاى خشونت آميز را به عنوان بخشى از رفتارهاى اجتماعى در افغانستان تشريح کنند و از اين حربه براى دستيابى به اهداف خود استفاده کنند. با توجه به مجموعه اطلاعاتى که تاکنون منتشر شده آن چه در مزارشريف اتفاق افتاد، مىتواند مويد اين رفتار گروههاى شورشى در اين نقطه از افغانستان باشد.
نکته سومى که به نظر مىرسد اين است که اين حوادث نشان داد که گروههاى شورشى در افغانستان توان بهره گيرى از جريانات اجتماعى را دارند و بعضا مىتوانند جريانات اجتماعى را در مسير مطلوب خود هدايت کنند و به نوعى از اين جريانات بهره بردارى کنند. بايد اين نکته هم اضافه کرد که در هر صورت اين ظرفيت دائمى در افغانستان وجود دارد که نسبت به اقدامات ضد اسلامى همواره واکنش نشان دهد و اين واکنشها بعضا توام با رفتارهاى خشونت آميز باشد. تا زمانى که اين پتانسيل در افغانستان وجود دارد، قاعدتا اين رفتارها قابل پيش بينى خواهد بود.
نکته اى که در انتها بايد به آن اشاره شود اين است که وقتى مجموع حوادث روزهاى اخير يعنى تظاهراتى که در شهرهاى مختلف افغانستان انجام شد، تسلط گروههاى شورشى بر يکى از مناطق در استان نورستان افغانستان و مجموع تحرکاتى که اين گروهها داشتند، را در کنار هم قرار دهيم، مىبينيم که پروژه مصالحه و دستيابى به تفاهم صلح آميز در افغانستان بين گروههاى شورشى و طرف دولتى، پروژه سهل الوصول و آسانى نيست و مجموعه رفتار گروههاى شورشى در هفتههاى اخير مويد اين موضوع است که آنها کماکان نسبت به هرگونه توافق و پروسه صلح آميز در افغانستان، ملاحظات خاص خود را دارند و اين به استمرار و تشديد بحران کمک مىکند.
بنابراين مجموع تحولاتى که در روزهاى اخير در افغانستان رخ داده است نشان مىدهد که گروههاى شورشى از هر فرصتى براى تحت فشار قرار دادن دولت افغانستان و هم چنين بعضى نهادهاى بى طرف بين المللى و مشخصا سازمان ملل متحد استفاده مىکنند تا به اهداف خود نزديک تر شوند.
نظر شما :