نيچه زرتشت
ديپلماسى ايرانى: تقابل بين دو حوزه فرهنگ و دين در غرب در عصر روشنگرى آغاز شده و از دويست سال پيش گفتمان بين اين دو حوزه در بين فيلسوفان و هنرمندان از يکسو و الهيون و متکلمان از سوى ديگر در جريان بود. جداسازى مرزهاى اين دو حوزه از يکديگر، پيوسته عملى سترگ و پيچيده مى نمود؛ فيلسوفان در غرب حق انحصارى ارزيابى و جدا شن از حوزه دين را براى خويش محفوظ مى دانستند و در آن سوى گفتمان نيز متکلمان و کشيشان مسيحى بر اين باور بودند که دين و فرهنگ دو حلقه درون يکديگرند با مرکزى (مسيح) مشترک. حلقه فرهنگ کوچکتر است و بنابراين درون دايره گسترده تر دين است و اين دين است که حتى فرهنگ را نيز تعريف و تفسير مى کند.
گفتمان بين فيلسوفان و کشيشان با ظهور فردريش نيچه با پارادايم نوينى روبرو مى شود که سرانجام اين پارادايم فرهنگى نه تنها مرز بين فرهنگ و دين را در غرب مشخص مى کند بلکه حتى پا را فراتر از دين برداشته و مدعى مى شود که فرهنگ همه کس و همه چيز را تعريف و تعيين مى کند.
على محمد اسکندرى جو در مقدمه کتاب مى نويسد: همان گونه که از نام اثر پيداست، بايد از نيچه به نيچه پناه آورد. اما با نگاهى گذرا به عناوين کتاب، خواننده پى مى برد که بازتاب انديشه برخى ديگر از نام آوران فلسفه کلاسيک و مدرن غرب در روسيه و ايران نيز تا اندازه اى مورد بررسى قرار گرفته است، انديشمندانى همچون ايسقرات و افلاطون، سقرات و دکارت، اسپينوزا و شلينگ، کانت، فيخته، شوپنهاور و هگل، شيلر و کرکگارد، اشترنر، مارکس، اشتاينر و پوپر، فوگه لين و لويناس، هايدگر و اسلاوى ژيژک که نيچه از آنان آموخته يا بر انديشه آنها تاثير گذارده است.
وى مى افزايد: برخلاف باور رايج در ايران به نظر مى آيد که پيش از مشروطه فلسفه پوياى غرب (با تکيه بر فرهنگ فردى) از روسيه گذر کرده و پس از سال ها انتظار به ايران مى رسد که در اين بين، عصاره آن با عبور از لايه هاى ايدئولوژيک، فرهنگى و ادبى روسى هويت يافته و سپس به ايران وارد شده است. اين سبد فکرى به ناچار بنا بر ذهنيت "فرهنگ جمعى" از گذرگاه همسايه شمالى به اين سرزمين نيز وارد مى شود. در اين نوشته با تمرکز و تکيه بر بازتاب آرا و نظرات انديشمندان غرب، بويژه هگل و نيچه و شوپنهاور در روسيه و نيز با توجه به همخوانى دو مشروطه روسى و ايرانى، فرضيه "باژخوانى" فلسفى، نيز گفتمان غالب در فرهنگ ايران را مطرح کرده ام.
کتاب متشکل از چهار فصل است: نيچه فيلسوف خطرناک، انقلاب فرهنگى بيسمارک، نيچه در ايران و روسيه و فصل چهارم شامل چند عنوان.
نويسنده معتقد است اهميت سده نوزدهم در تاريخ ميلادى کمتر از دوره رنسانس نيست چرا که هر دو عصر داراى فرايند تخمير فرهنگى است. نمونه چنين فرايندى، نه در دو مشروطه ايرانى و روسى يافت مى شود، نه در خاوردور و نه در امريکاى لاتين؛ به همين سبب با نظر به نقش و تاثير نيچه، هگل، شوپنهاور، مارکس و فرويد در فرايند تخمير فرهنگى اروپا و نيز با مطالعه حوادث حيرت آورى که در پست مدرنيته و پيش از آن رخ داده، در اين کتاب به آراى اين فيلسوفان بيش از ديگر نويسندگان و انديشمندان پرداخته شده است.
"نيچه زرتشت" (درآمدى بر گفتمان پارادوکسکال فلسفه و فرهنگ غرب در ايران) نوشته على محمد اسکندرى جو در 382 صفحه توسط انتشارات کتاب آمه عرضه شده است.
نظر شما :