بازگراداندن عراق به جهان عرب برای جلوگیری از نفوذ ایران
هم اکنون اوضاع امنیتی عراق بسیار بحرانی است. راهکارهایی هم که برای برون رفت از این بحران ارائه شده است، کمتر با موفقیت قرین بوده اند. کوندالیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا برخی از این راهکارها را با سایت اینترنتی Real Clear Politics مورد بحث و بررسی قرار داده است. وی معتقد است که باید تلاش کرد تا عراق به جهان عرب بازگردد تا بدین ترتیب جلوی روند نفوذ بیشتر ایران در منطقه گرفته شود.
در تماسهایی که من با فرماندهان نظامی آمریکا در بغداد داشتم، میگویند توقف حملات خیرهکننده وبهتآور آسان نیست. سوال اول در واقع این است اگر ما نتوانیم این حملات را به هیچ ترتیبی متوقف کنیم، چگونه به یک راه حل سیاسی که مورد تأیید همه باشد خواهیم رسید؟
خوب روشن است که شما کاهش دوره خشونت را میخواهید. اما یکی از دغدغههای اصلی در مورد دوره بعد از فوریه 2006 و بمباران گنبد طلائی ( حرمین عسگسرین ) تغییر ماهیت خشونت و تبدیل آن به خشونت بین فرقهای است و پرسش مردم این است که آیا دولت عراق میخواهد یا میتواند از مردم محافظت کند یا نه؟ و من فکر میکنم یکی از مهمترین عناصر طرح امنیتی بغداد این است که باید در مردم یک حس کاملاً روشن به وجود آورد: این که نیروهای امنیتی دولت عراق حداقل به یک اندازه از جمعیت شیعه و سنّی محافظت میکند. و به اندازه مساوی و بدون تبعیض به تعقیب عاملان حملات انتحاری هم در شیعیان و هم در سنّیها میپردازد.
حملات از نوعی که در 18 آوریل (29 فروردین) اتفاق افتاد و حمله انتحاری بزرگی بود، باعث میشود در ذهن برخی از ما ارتباط میان القاعده و شورشیان تداعی شود. در این صورت کار بسیار دشوار خواهد بود. حمله در چنین سطحی باعث خواهد شد که حداقل در ذهن عدهای از مردم عراق این نکته نقش ببندد که القاعده علیه مردم عراق مشغول فعالیت است برای مثال آن چه در شهر انبار عراق اتفاق افتاد نشان داد شیوخ انبار بعد از آن که القاعده مسئولیت حمله را برعهده گرفت به این نتیجه رسیدند که این گونه حملات دیگر فقط علیه مواضع آمریکا تلقی نمیشود بلکه حمله به همه عراقیها است.
دولت عراق نتوانسته امنیت این کشور را ارتقا بخشد. اما نقش سیاسی این دولت متفاوت است. اگر مردم احساس کنند حکومت در ایجاد امنیت تبعیض قائل نمیشود زمینه مساعدتری برای ایجاد آشتی سیاسی فراهم میآید، حتی اگر این حملات خیرهکننده و بهتآور تروریستها – که هیچ ارتباطی با فرایند سیاسی ندارند بلکه بیشتر به القاعده مربوطند-همچنان ادامه پیدا کند. میخواهم به وضوح بگویم که ما مطمئن نیستیم که این حملات از جانب القاعده است هرچند ازشواهد و ویژگیهای این حملات این گونه برمیآید.
نکته دیگری که میخواهم اضافه کنم این است که ما هنوز در ابتدای طرح امنیتی هستیم، همه نیروهای آمریکا در موقعیت قرار ندارند و هنوز نیروهای امنیتی عراقی به طور کامل شکل نگرفتهاند. و من فکر میکنم برای بهبود در وضع امنیتی هنوز جای امیدواری هست. هرچند هرازگاهی اخبار بد به گوشتان برسد.
آیا خروج وزرای صدر از کابینه نوعی شکست بزرگ به حساب میآید؟
خوب بستگی دارد به این که بقیه چه کار میکنند. تا به حال که حکومت به کار خود ادامه داده به خصوص که میتوان گفت آنها فقط بخش کوچکی از کابینه بودند نه بخش مهمی از کابینه. مالکی هم هنوز از پشتیبانی اکثریت برخوردار است. مهم این است که ببینیم در آینده چه اتفاقی میافتد آیا آنها دوباره به خیابان برمیگردند یا آن که در صحنه سیاسی شکست میخورند و هنوز برای نتیجه گیری زود است. جنبش صدر هم چندان یکپارچه و متحد نیست و هر آن امکان دارد عدهای از او روی گردان شوند. بنابراین باید صبر کرد و دید. خروج او یک ضربه ویرانگر نبود. به علاوه آنها یک بار دیگر این کار را کرده بودند و دوباره بازگشتند.
به نظر شما مهمترین کاری که ظرف چند هفته آینده باید صورت بگیرد چیست؟
آشتی موقت امروز باید به آشتی دائمیتری تبدیل شود چون بعد از وقایعی که اتفاق افتاده آشتی محکم و دائمی نیاز به زمان بیشتری دارد. بعد از آن مهمترین کار تصویب قوانین مربوط به نفت است. درآن جا هم باید این احساس به وجود آید که تبعیضی در کار نیست و هیچ کس را بر دیگری رجحانی نیست. نباید احساس محروم ماندن از این موهبیت در جامعه به وجود آید. برای همین هم متحد و یکپارچه ماندن عراق بسیار مهم است.
موضوع دیگر بازگشت حقوق ومزایای حزب بعث است هر چند که مردم عراق لطمه زیادی از این حزب دیدهاند وفراموشی آن کار آسانی نیست. در عوض این علامت به سنّیها هم فرستاده میشود که حق و حقوق آنان نیز محفوظ است. بعد هم باید در انتخابات استانی اهمیت بیشتری به سنّیها داد چون در انتخابات قبلی به اندازه جمعیت خود نماینده نفرستاند. در توزیع ثروت و ساخت وساز استانهای سنّی نشین هم باید به اندازه جمعیتشان سهم داشته باشند. ما اخیراً باخبر شدیم که این اتفاق در حال انجام است. در بودجه و مدیریت نیز سهم آنان باید رعایت شود. در شهرهایی مانند انبار و بغداد اقلیتها مورد توجه کافی قرار نمیگیرند. یکی به دلیل تبعیض موجود و دیگری به دلیل بیکفایتی خودشان. شاید وظیفه ما هم کار کردن روی آن بخشی است که احساس میکنند مورد تبعیض قرار گرفتهاند.
چند هفتهای است که PRT ( تیم های تدارک بازسازی ) فعالیت خود را در عراق شروع کردهاند. وضعیت را چگونه توصیف میکنید؟
آنها در حال الحاق کامل به تیمهای فرماندهی هستند به هر حال به نظر ما این تیمها برای رشد وتوسعه نهادهای محلی دولتی در عراق موثر خواهند بود. [همانطور که از نامشان پیدا است] برای توسعه ساخت و ساز به عراق اعزام شدهاند و انتظار داریم پروژههای ملموسی برای مردم به اجرا درآورند. وجود آنان باعث تمرکززدایی شده و برای کارهای عمرانی استانها در عراق دیگر چشم براه بغداد نخواهند ماند.
به نظر شما ما شتاب زیادی برای بردن دموکراسی به کشوری به خرج ندادیم که حدود چهار دهه ستم استبداد را سپری کرده است؟ آیا به نظر شما این جماعت نیاز به یک دوره گذار نداشتند؟
این بحث بارها در محافل مختلف به خصوص در خود منطقه خاورمیانه مطرح شده که بهتر بود فرد محکم و قوی مثل خود صدام جایگزین وی شود. اما پاسخ من این است که آن وقت باز باید 20 سال دیگر صبر میکردیم تا فرصتی برای شکوفایی نهادهای مدنی لازم برای دموکراسی فراهم آید. کاری که ما باید اکنون انجام دهیم تقویت نهادهای مدنی است تا مردم هم به کارایی آن ایمان پیدا کنند. شاید بهتر بود زودتر اتفاق میافتاد.
دموکراتها به این متهم هستند که راه الترناتیوی پیشنهاد ندادهاند، اما " جو بیدن" در واشینگتن پست پیشنهاد ایجاد یک دولت فدرالی را مطرح کرده " سم برانوبک" هم ایده یک ملت سه دولت را ارائه کرده است. به نظر شما این راه حل عملی نیست؟
اگر پاسخ را با فدرال شروع کنم باید بگویم همین حالا هم فدرالی است. به هر حال سه منطقه در عراق وجود دارد اما سوال این جاست که آیا هر یک از این سه منطقه به طور مساوی یک مرکز قدرت داشته باشند و از یکدیگر مستقل باشند یا هرسه زیر نظر یک مرکز قدرتمند قرار گیرند. گمان نمیکنم خود عراقیها هم تمایلی به این داشته باشند. ساختاری که من نام "کنفدرال" روی آن میگذارم. عدهای از شیعیان هم پیشنهاد اتخاد چند استان با هم و ایجاد ساختارهای منطقهای واحدی دادهاند، اما به نظرم عملی نمیآید که عراق را به سه بخش شیعه، سنّی و کرد تقسیم کنیم، شهر بغداد ملغمهای از این اقلیتها است. با بغداد چه کنیم؟ چه بر سر موصل خواهد آمد که آن هم مخلوطی از فرقهها و نژادها است. کرکوک هم همین وضع را دارد. البته باید به سمت تمرکززدایی در قدرت، مدیریت و امکانات نه براساس فرقه بلکه براساس جمعیت و خصلتهای جغرافیایی پیش برویم. برای مثال موصل باید بودجهای متناسب با جمعیت و وسعت جغرافیایی خود دریافت کند.
آیا مثالی تاریخی برای این وضعیت وجود دارد؟ بعضی مثال ویتنام را مطرح میکنند بعضی به یوگوسلاوی سابق اشاره میکنند؟ به هر حال کشوری مثل یوگوسلاوی از هم پاشید؟ و اکنون به ثبات رسیدهاند؟
مردم دراین کشور به هر حال هویت عراقی دارند. درست است که شیعه، سنی و کرد داریم اما همه خود را عراقی میدانند. من خودم دانشجوی شرق اروپا بودم چیزی به نام یوگوسلاوی مانند آنچه امروز ما عراق داریم وجود نداشت. تیتو مردم یوگوسلاوی را متحد حفظ نکرد. اما عراق را از طریق یک ارتش عراقی و قوانین واحد نفتی میتوان متحد حفظ کرد. اما شواهد تاریخی میتوان یافت که بعد از یک دوره استبداد و دوران گذار ثبات به وجود آمده است. مثل کره جنوبی که همه دموکرات میشناسیم واکنون قدرت اقتصادی یازدهم در دنیا است، این پدیده ظرف 20 سال به اینجا رسیده است. درست بلافاصله بعد از جنگ کره به این موقعیت دست نیافت. کلمبیا و السالوادور نیز مثالهای دیگر آن هستند. جایی که همواره سوال این بوده: آیا خشونت از اینجا رخت برخواهد بست؟
آیا بعد از این همه زمانی که گذشته هنوز افکار عمومی آمریکا صبر و تحمل آن را دارد که به دولت بوش در عراق و به مردم عراق فرصت بدهد تا در دموکراسی پیشرفت داشته باشند.
من فکر میکنم آمریکاییها صبورتر از آن هستند که ما فکر میکنیم. آنها منتظرند ببینند ما موفق میشویم یا نه؟ اگر عراق را در همین وضعیت نابسامان رها کنیم اوضاع بهتر نخواهد شد و کار آسانتر نخواهد بود. ما نمیتوانیم خاورمیانهای داشته باشیم که درآن کشوری مثل عراق با اختلافات فرقهای به حال خود رها شده باشد. بله عدهای خواهند گفت که ما به عراق حمله کرده و صدام را سرنگون کردهایم، اما کمی از آینه عقب به گذشته نگاه کنید صدام ما و متحدانمان از جمله عربستان سعودی را مورد تهدید قرار داده بود. حتماً باید واقعهای مانند 11 سپتامبر پیش میآمد تا ما متوجه میشدیم در خاورمیانه چه میگذرد.
آیا ما بعد از 5 یا 6 سال خاورمیانه بهتری داریم؟
فکر میکنم در مسیری قرار گرفتهایم که خاورمیانه متفاوتی خواهیم داشت، خاورمیانهای که فرصت ثبات بیشتری خواهد داشت. جایی که اصلاحطلبان و دموکراسی خواهان باعث شدهاند که افراطیها به خیابانها بیایند. و این فرصتی برای خاورمیانه باثبات حقیقی پدید آورده است.
همسایگان عراق برای کمک به این کشور چه کاری میتوانند انجام دهند؟
3 تا 4 مه (13 تا 14 اردیبهشت) کنفرانسی با حضور همسایگان تشکیل میشود. آنها تلاش زیادی برای کشاندن سنیها به صحنه سیاسی به خرج دادهاند. اردن در آموزش نیروهای امنیتی تلاش قابل تحسینی به خرج داده، حمایتهای مالی به منظور رهایی از بدهی نیز حرکت بسیار مهمی تلقی میشود.
از همه مهمتر بازگرداندن عراق به دنیای عرب به ویژه در پاسخ به نفوذ ایران است. و همچنین تقویت هویت عرب برای عراقیها است ونه هویت شیعه چون آنها ایرانی نیستند، عربند. برای همین برگزاری این کنفرانس در مصر بسیار مناسب است.
نظر شما :