اين معترضان اسکناس نمىخواهند
دیپلماسی ایرانی: میگویند فرزندان عمرمختار انتقام خود را از قذافی میگیرند. بحران در لیبی با دیگر کشورهای شمال افریقا متفاوت است و همه منتظرند تا قذافی دست از جنایات خود بردارد. محمد منهاج، سفیر سابق ایران در لیبی، یاداور شد که مردم لیبی دل سیری دارند و تنها از فشارهای دیکتاتوری قذافی به تنگ آمدهاند. کارشناس ارشد کشورهای شمال افریقا ساختار کشور لیبی و شخصیت دیکتاتوری که چهل سال حکومت را در دست داشته را بررسی میکند.
تحلیل شما از سخنرانی معمر قذافی و کشتار بیرویه مردمش چیست؟
قذافی با توجه به روحیات خاصی که دارد ادم بسیار مغرور و خودخواهی است که برای رسیدن به قدرت و حفظ آن حاضر است دست به هر جنایتی بزند و نوع دیکتاتوری که در لیبی حاکم بوده از مدتها قبل وجود داشته و نوع خاصی است که قابل قیاس با هیچکدام از کشورهای جهان سوم و یا غرب نیست. به همین جهت به عقیده من تا آخرین نفس سعی میکند که برسر قدرت باقی بماند. و با توجه به شناختی که من از روحیات و خصلتهای این مرد دارم این کشتارها خیلی هم دور از انتظار نبوده است.
با توجه به همین کشتارها آیا نام جنگ داخلی را باید بر این اتفاق گذاشت یا انقلابی در لیبی در حال وقوع است؟
نام انقلاب را نمیتوان بران گذاشت. در حقیقت شورش مردم علیه دولت است. اینکه در اخبار هم اشاره شده، کسانی که دست به کشتار مردم میزنند چه آنهایی که لباس شخصی هستند و یا نیروهای نظامی اکثرا غیرلیبیایی هستند. آنها از کشورهای مختلف افریقایی هستند که قذافی به آنها بسیار توجه داشته و هزینههای زیادی را برای آموزش آنها کرده است که در چنین مواقعی بتواند از آنها استفاده کند. حتی نایب رییس نمایندگی لیبی در سازمان امنیت گفته است که شورای امنیت باید جلوی پروازها را روی خاک لیبی محدود کند و این درخواست بیشتر برای این است که قذافی نتواند مزدورهای خود را وارد لیبی کند و از وجود انها برای کشتارها استفاده کند.
بنابراین این جنایات بیشتر توسط همین افراد صورت گرفته است. خود لیبیاییها به روی خود چنین آتشی پربا نمیکنند. پیداست که افراد خاصی هستند که قذافی از پیش تربیت کرده بود و هماکنون از وجود آنها استفاده میکند.
سکوت امریکا با صحبتهای یکی از معاونان وزارت خارجه این کشور شکست. چرا عکسالعمل امریکا تا این اندازه در مورد لیبی با مصر متفاوت بود؟
برای همه این امر جای سوال است که چرا از غرب به ویژه امریکا در این شرایط عکسالعمل قابل انتظاری دیده نمیشود. سیاستهای لیبی در طول هشت سال گذشته عبارت بود از حل مشکلاتش با غرب به ویژه امریکا. بنابراین آنها پس از حل مشکل سقوط هواپیمای لاکربی امریکایی که مسولیت آن را برعهده گرفتند و بابت غرامت هم دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار پرداخت کردند. پس از آن مسایل هستهای خود را نیز تحویل امریکا دادند.
به همین دلیل است که بعد از اتخاذ این سیاست مشکلات خود را با امریکاییها حل کرد. همچنین پس از این تحول بود که دروازههای لیبی به سوی غرب باز شد و شاهد هجوم سرمایهگذاران امریکایی به این کشور بودیم. به ویژه در نفت و گاز منافعی را برای خود در این کشور ایجاد کردند که به این سادگی از دست نخواهند داد.
موضوع دیگر این است که انها وحشت دارند از اینکه نکند پس از قذافی، گروههای معارض لیبی هرچند که بسیار ضعیف اما اسلامگرا، روی کار بیایند. این گروههای معترض افراطی که با القاعده در ارتباط بودند و بسیاری از آنها در جریانات تروریستی القاعده در کشورهای مختلف از همین لیبیاییها بودند که دستگیر شدند. سیفالسلام هم چند شب گذشته در سخنرانی خود اخطار داد که اگر ما برویم کشور به دست اسلامگراهای تندرویی خواهد افتاد، که این امر منافع غرب و اروپاییها را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. همانطور که میدانید فاصله لیبی تا ایتالیا نیم ساعت بیشتر نیست و نزدیکترین کشور به اروپا در شمال افریقا محسوب میشود. بنابراین برای اروپاییان نیز نتیجه این شورشها مهم است.
در نتیجه غربیها تمامی این مسایل را درنظر میگیرند و بسیار با احتیاط رفتار میکنند. ولی هرگز این تسامح و سکوت امریکا دربرابر جنایات قذافی قابل قبول نیست.
به نظر نمیرسد با این عکسالعمل منفعلانه امریکا بتوان انتظار کمک و یا راهکاری برای توقف کشتارها داشت؟
تا امروز که هیچ نشانهای از چنین تصمیمی دیده نمیشود و از طرفی هم به عقیده من با این اوضاع دیگر راهی برای مصالحه یا گفتگو برای مردم و قذافی نمانده است.
بعضی از تحلیلگران لیبی را سومالی دوم مینامند، چقدر با این ایده موافق هستید؟
نه من اصلا موافق نیستم. به دلیل اینکه سومالی به لحاظ اقتصادی اصلا قابل مقایسه با لیبی نیست. سومالی بسیار کشور فقیری است، در حالیکه با توجه به منابع نفتی که دارد، لیبی کشور ثروتمندی است، به اضافه درامدهای کلانی که از سرمایهگذاریهای خود در غرب در طول این مدت انجام داده است. خود مردم هم غنی هستند. این حرکتی که امروزه ما شاهد آن هستیم برخلاف مصر، تونس، الجزایر و مغرب و سایر کشوری شمال افریقا مردم انگیزه اقتصادی ندارند. به عبارت دیگر در این کشورها مسایل اقتصادی یکی از فاکتورهای مهم برای مبارزه و قیام علیه دولت محسوب میشد ولی لیبی شاید تنها کشوری باشد که مردم از لحاظ اقتصادی مشکل عمدهای نداشتند و آنچه که باعث قیام مردم شد بیشتر جنبه دیکتابوری حکومت قذافی است که جلوی ازادیهای مشروع مردم را گرفته بود و این فشار و اختناق باعث شکلگیری اعتراضها شد. بنابراین لیبی با سومالی کاملا متفاوت است.
بعد از لیبی نوبت کدام کشور در جهان عرب است؟
اینطور که پیداست به ترتیب این اتفاق از یک کشور به کشور دیگر سرایت میکند. حال شرایط در بعضی از کشورها مساعدتر است و باعث میشود این قیامها سریعتر پیش برود، در برخی از کشورها هم ممکن است معقولتر فکر کنند همانند بحرین. با اینکه در بحرین حکومت پادشاهی است، اما به نظر میرسد که نسبت به بقیه کشورها بسیار معقولتر عمل کرده و از خشونت زیاد استفاده نکرده است. حکومت در این کشور سعی کرده که با گفتگو و مصالحه مسایل را حل کند. و حتی به یک سری از خواستههای معترضین نیز عمل کرده و یا قول داده که عمل کند.
این روش بسیار فرق میکند با اعمالی که قذافی انجام میدهد، پس از این همه کشتار تازه تهدید میکند که اگر آرام نگیرید ما متوسل به زور میشویم. این پیداست که اگر مردم خیلی انگیزه هم نداشته باشند، با چنین تهدیدهایی تحریک شوند و موضع سختتری را در مقابل دولت بگیرند.
مشکل است که پیش بینی کنیم، دقیقا کدام کشور پس از لیبی خواهد بود. کشورهای زیادی در شمال افریقا، خاورمیانه و حتی آسیا وجود دارند که نمونه بعدی قیام برای جهان باشند.
آیا در لیبی اپوزیسیونی هست که قدرت را بدست بگیرد و یا رهبر معترضین باشد؟
متاسفانه خیر، چنین اپوزیسیونی وجود ندارد. این یکی از مشکلاتی جدی است که در لیبی وجود دارد. در مدت چهل سالی که قدافی در این کشور حکومت کرده اجازه نداد که الترناتیوی به وجود بیاید. هرکسی که به غیر از معارضین، از بین خود دولتیها خواسته بسیار کم وجهه بدست بیاورد و یا محبوب شود، با شیوههای مختلف او را از صحنه خارج کرده است. معارضین جدی هم بسیار ضعیف هستند. احزاب سیاسی هم در طول این سالها اجازه شکلگیری و فعالیت نداشتند. همانطور که میدانید قذافی همیشه در سخنرانیهای خود اشاره کرده است که تحزب خیانت به ملت است. به همین جهت حزب سیاسی وجود ندارد و معارضین هم عمدتا در اروپا و امریکا هستند که بسیار ضعیفند. این امر بسیار مشکل است که بگوییم پس از سقوط قدافی گروههای برجسته و نهادهای قوی هستند که قدرت را بدست خواهند گرفت. اما به هر حال اگر این فضا بوجود بیاید و جو آرامتر شود، شاید بتوان گفت که مثلا عشایر و قبایل در این کشور به نسبت خوب هستند.
البته ناگفته نماند که قذافی بسیاری از این عشایر را هم با پولهای هنگفت و امکاناتی که در اختیارشان قرار داده، همه را در دستان خود محبوس کرده بود. ولی اینطور که پیداست، همه اینها نیز از اعمال قذافی اظهار تنفر کردند و با توجه به نفوذی که روسای عشایر و قبایل دارند باعث شوند اوضاع را بهبود ببخشیده و فضا را آرام کنند تا بتوانند انتخابات برگزار کرده و به نفع مردم عمل کنند.
نظر شما درباره داستان زنده بودن امام موسی صدر چیست؟
من احتمال این امر را بسیار ضعیف میدانم. البته نباید ناامید شد، حتی اگر یک درصد هم چنین احتمالی وجود داشته باشد، اگر بتوان کاری انجام داد باید تلاش کرد. با توجه به شناختی که از قذافی و شخصیت او دارم بعید میدانم که امام تا امروز زنده باشند و در این شرایط ایشان را نگه داشته باشد.
درباره عکسالعملهای جهان عرب چه عقیدهای دارید که ابتدا بسیار منفعلانه برخورد کردند و دیروز عضویت لیبی را از اتحایه عرب لغو کردند؟
این موضعگیری منفعلانه به طور کلی قابل قبول نیست. و دلیل عمده این منفعل بودن ترس از این است که دامنه این موج به کشورهای خودشان هم سرایت کند. اما در همین حد هم محکومیت و اخراج از اتحادیه عرب نیز اقدامی است که میتواند برای خود عربها قابل توجه باشد.
نظر شما :