اينجا امن است

۲۳ آبان ۱۳۸۶ | ۱۹:۲۳ کد : ۱۰۴۳ اخبار اصلی
تنها وجه اشتراک کردها و عرب‌هاى آواره که در اردوگاهى بيرون از سليمانيه زندگى مى‌کنند در بدبختى و وحشتشان از رسيدن زمستان و رشکى است که به مردمانى می برند که از شانس زندگى در شهر سليمانيه برخوردار هستند.
اينجا امن است

زمين لم يزرعى در بيرون شهر که زباله‌ها در آن رها مى‌شوند، ميزبان دو گروه است که با ترديد و سوظن در کنار هم زندگى مى‌کنند: کردهاى  فقير و عرب‌هاى آواره.

 

تنها وجه اشتراک آنها در بدبختى، وحشتشان از رسيدن زمستان و رشکى است که به مردمانى می برند که در شهر سليمانيه در کنار اين زمين لم يزرع زندگى مى‌کنند.

 

به گزارش نيويورک تايمز، حدود 200 نفر کردى که در اين اردوگاه ساخته شده از چادر زندگى مى‌کنند، مى‌گويند تنها کارى که مى‌توانند پيدا کنند، کارگرى روزمزد براى يک يا دو روز در هفته است. حداکثر درآمد آنها در يک روز پر کار 10 دلار است. زندگى کردن در چادرى بدون آب لوله‌ کشى تنها حسنى که دارد اين است که هزينه آب و برق آن صفر مى‌شود.

 

اين  گروه از کردها مدام جاى زندگى خود را تغيير مى‌دهند و به همين دليل کودکان لاغر، کثيف و پابرهنه آنها نمى‌توانند به مدرسه بروند. تعدادى از آنها افرادى هستند که از خشونت‌هاى دائمى در شهر کرکوک فرار کرده اند اما جمعيت اصلى اين گروه از کولى‌ها تشکيل شده است.

 

يکى از ساکنان کرد اين حلبى آباد که خودش را رمضان معرفى مى‌کند در حالى که چادر خانواده عربى را نشان مى‌دهد که از کشتار‌هاى بغداد گريخته‌اند، مى‌گويد:” ما علاقه‌اى به آنها نداريم. هنوز آنچه در حلبچه و انفال اتفاق افتاد را فراموش نکرده‌ايم.“

 

مرد کرد ديگرى مى‌گويد:” دولت به آنها غذا و وسائل مورد نيازشان را مجانى مى‌هد. تانکرى به اينجا مى‌آيد تا به عرب‌ها آب بدهد اما ما مجبور هستيم براى همان آب پول بدهيم.“

 

ديگر کردهاى اردوگاه، مهربان ‌تر به نظر مى‌رسند. آنها به اين موضوع اشاره مى‌کنند که ازعرب‌ها ياد گرقتند چطور اسم خود را به عربى بنويسند و از همين طريق براى مدتى توانستند از سهميه رايگان دولتى بهره‌ مند شوند تا اينکه محدوديت‌هاى سخت ترى عليه آنها اعمال شد.

 

حدود 100 متر پائين‌تر از چادرهاى کردها، عرب‌ها دور هم جمع شده ‌اند. 

 

حدس زدن ميزان فلاکت آنها دشوار است اما به نظر مى‌رسد به همان اندازه کردها، فقير باشند. روى بعضى از چادرها و پتوهايشان نشان سازمان ملل ديده مى‌ِشود. اين افراد پس از اينکه به عنوان آوارگان داخلى عراق شناسايى شدند از برخى سهميه‌هاى کمکى کوچک براى آوارگان بهره ‌مند شدند. اين سهميه ‌ها  شامل وسائل خواب و مبلغی اندک است.

 

” حمزه مزاحم“، که يکى از بزرگان اين اجتماع عرب‌هاست دو ماه پيش از بغداد گريخت و به اينجا آمد. او زمانى خانه خود را رها کرد که پيغامى همراه با يک گلوله از زير در به داخل خانه‌اش انداخته شد. حمزه با تجربه ‌اى که از کشته شدن همسايگانش به دست تندروان به دست آورده بود به سرعت بغداد را ترک کرد.

 

سرگذشت او در ميان ديگر عرب‌هاى اين اردوگاه، چندان دردناک نيست: زنى خوش لباس که با دقت از روى تپه‌هاى خاک گرفته مى‌گذرد، زمانى همسر خود را از دست داد که همسايگانش فهميدند او به عنوان مترجم براى آمريکايى‌ها کار مى‌کند.

 

” على الجمورى محمد“، پسر بچه ‌اى چهار ساله است که کف چادر دراز کشيده و براى ديگران تعريف مى‌کند چطور به خانه آنها حمله شد و پيش از کشتن اعضاى خانواده‌اش آنها را مجبور کردند روى زمين دراز بکشند. او توسط ديگر فاميل‌هايش در همين اردوگاه بزرگ شده است. 

 

” خالد محمد التيميني“ پسرى 17 ساله است با چشمانى تهي. او به خاطر مى‌آورد که چطور والدين و دو برادرش را در خيابان‌هاى ” دورا“ در نزديکى بغداد از ماشين پياده کردند و همان جا به قتل رساندند. او همان روز خانه و تمام دارائى خانوادگى خود را رها کرد و به راه افتاد.

 

او که ديگر به مدرسه نمى‌رود در اردوگاه هم کارى براى انجام دادن ندارد اما با اين حال شکرگذار است و مى‌گويد:” اينجا امن است“.


نظر شما :