بازگشت جنوبى‌ها به جنوب

۲۴ آبان ۱۳۸۶ | ۰۰:۴۸ کد : ۱۰۳۵ اخبار اصلی
نویسنده خبر: دکتر نسیم الخورى
يادداشت اختصاصى دکتر نسيم الخورى براى د‌يپلماسى ایرانی
بازگشت جنوبى‌ها به جنوب

چندى پيش «نبيه برى» رئيس مجلس لبنان به مناطق جنوبى کشور آمد و ضمن ايراد نطقى سوزناک گفت: «کى مى‌رسد آن روزى که مناطق جنوبى از اشغال خلاص شوند و سر افراز سر به آسمان برند و ساکنان سبز آن به شکرانه رهايى از اشغال دست ارادت و شکر به درگاه الهى دراز کنند.»

 

اشاره نبيه برى به سرزمين‌هاى مزارع شبعا است که در تنگناى سياسى کنونى و بحران‌هاى مکرر سياسى به دست فراموش سپرده شده‌اند. سرزمين‌هايى که بيش از هر روز نيازمند حمايت ملى لبنانى‌ها براى خروج از يوغ ديگران هستند. متاسفانه امروز نه تنها مناطق شبعا بلکه تمام مناطق جنوب که در زمانى نه چندان دور در دستان اشغالگران اسير بودند، فراموش شده‌اند.

 

پس از آن سيد حسن نصرالله انگشت اتهام را به رهبران خجالت‌آور عرب نشانه رفت و گفت: «آنها کسانى هستند که به دليل شکست‌هايى که در پى سهل‌انگاريشان به دست آمده جرات ندارند از کاخ‌هاى مرمرينشان خارج شوند زيرا از ديدن چهره مغضوب ملت شرمسارند.»

 

امروز سيد حسن نصرالله به واسطه عجين شدنش با ملت و ميهن مى‌تواند عرق و گرد و خاک مبارزه را به آسودگى از چهره‌اش بزدايد و از ملت بخواهد با استفاده از ذحاير و انرژى معنوى ملى در فعاليت‌هاى ميهنى مشارکت کنند و به فکر رسيدن به افق‌هاى روشن باشند.‌

 

تا ديروز بيروت رو در روى جوانان جنوب مى‌ايستاد و با تندى مى‌پرسيد: تو از کجا آمده‌اى؟ جوان جنوبى در بيشتر اوقات جواب شرم مى داد يا سکوت اختيار مى‌کرد. شرمى که با عرق جبين و شور مقاومت ممزوج مى‌شد و در نهايت پاسخ مى‌داد، از «صور» يا «نبطيه» يا «مرجعيون» يا «بنت جبيل» آمده‌ام. مناطقى که از شهرهاى اطراف خود يک کيلومتر يا نهايتا ده کيلومتر فاصله داشت. اين چهار شهر به اندازه‌اى از خود مقاومت و شرافت نشان داده‌اند که اکنون بيروت خجالت مى‌کشد به چهره‌ها آنها بنگرد. شهرهايى که پيش از جنگ‌هاى پرافتخار 33 روزه کسى نامشان را نشنيده بود و در تلويزيون‌ها و رسانه‌ها نامى از آنها برده نشده بود. شهرهايى که در مقابل اوج ثروت و تجمل شمال بيروت، نشان و سمبلى از فقر و گرسنگى و سهل‌انگارى جهانى بودند.

 

تا ديروز بيروت زيبا بود گويى يکى از هنرپيشه‌هاى زيباى هاليوودى است، او از اهالى جنوب مى‌پرسيد: به کجا رفته‌اى؟ يا چه مى‌کنى؟ جنوبى از پاسخ دادن در مى‌ماند و غرق در تجمل و پوسته‌هاى نيرنگ‌آميز پايتخت مى‌شد.

 

به راستى جنوبى پس از بمباران‌هاى جنگنده‌هاى اسرائيلى و کشتار و مهاجرت‌هاى اجبارى و فقر و نابودى هنگامى که مجبور به ترک ديار از جنوب شد به کجا رفت؟ به کجا مى‌توانست برود در حالى که نام شهر و روستايش از دفترهاى نام‌ شهرها و روستاهاى بزرگ پاک شده بود؟ به کجا مى‌توانست برود و چه مى‌توانست بکند غير از آن که دود و سرب شهرهاى بزرگ را استنشاق کند و کفش‌هاى شهروندان پايتخت‌هايى را که آسفالت‌هايشان از شيشه براق‌تر است را واکس بزند؟ چه مى‌توانست بکند غير از اين که وعده‌هاى غذاهاى مجلل را به ثروتمندان شيک پوش و بندگان پيراهن‌هاى سفيد آهار زده و کت‌هاى مشکى براق تقديم کند؟

 

جنوبى رفت به بيروت پر ابهت و مغرور تا در آنجا «کعک» و برنج و دانه و گندم بفروشد. راننده‌اى شد تا مايحتاج زندگى بيروتى‌هاى آزاد را برآورده کند. در حالى که خود از بوى عرق بدن خود بى‌زار مى‌شد، اهالى بيروت در خودروهاى آخرين مدل به واسطه کولرهاى خوش‌رايحه‌شان خبر از گرماى تابستانى نداشتند.

 

جنوبى مى‌رفت بخوابد با ياد سپيده‌دم، درهاى چوبى شکسته شده يا با نامه‌هاى با شور نوشته شده اما مرجوع شده. در همين حال تلاش کرد بياموزد، بافرهنگ و زبان‌دان شود. تا اين که سنگى از بناى احزاب ملى لبنانى شد و تکثير يافت و با هر شکستى مبارزه کرد. با چنين سرمايه‌اى به شهرهاى چهارگانه جنوب بازگشت تا براى بازگشت جنوب به ميهن تلاش کند. در حالى که هيچ کس جز بازويش به او کمک نکرد!

 

بعد از آن خداوند همان گونه که در سينه موسى پيامبر بزرگش مقاومت را قرار داد، تمام زمين جنوب را تا عمق آن از آن خود کرد تا بدين‌ترتيب بذر مقاومت به دستان نسل جنوبى در سرزمين جنوب کاشته شود.

 

بدين ترتيب جنوبى رفت تا مقاومت کند.

 

و با چهره‌اى رو به پروردگار جنگيد و پيروز شد و براى تدوام آن در آسمان سرزمينش تا پاى جان تلاش کرد.  

 

اين گونه شد که آسمان روستاهاى جنوب بالاى سر شب‌زنده‌داران جنوبى دوباره گسترده شد و مردگانش به خاکش افتخار کردند.

 

در اين جا بود که واژه‌هاى گفت و گوها دگرگون شد، در اين جا بود که هنگامى که شهروندى از واشنگتن يا پاريس يا لندن يا مسکو يا بيروت يا هر پايتخت عربى ديگرى در مقابل شهروندى از جنوب مى‌ايستاد و مى‌پرسيد از کجا آمده‌اى؟ وى با صداى بلند و روشن و به زبان‌هاى جهانى مى‌گفت: از «تبنين» از «بيت ليف» از «الزراريه» از «عيطرون» از «خربة سلم» از «جبشيت» از «برعشيت» يا از هر نقطه جنوبى ديگر هستم. چهره شهروند پرسش‌کننده اهل پايتخت دگرگون مى‌شد، يا خجالت مى‌کشيد و سرش را پايين مى‌انداخت يا عاطفى مى‌شد يا وحشت مى‌کرد يا مى‌ترسيد يا تقدير مى‌کرد يا به فکر نيرنگ و دورى مى‌افتاد!

 

ديگر از او نمى‌پرسيدند از کجا آمده‌اى؟ يا اين جا چه مى‌کنى؟ زيرا همه مى‌دانستند که او از سرزمين کرامت و مقاومت آمده است و بر صندلى‌اى مى‌نشيند که ديگر امروز جهانيان لبنان را با آن مى‌شناسند، جايى که نام شهيدانش که در راه خدا جهاد کردند و جان بر کف شهيد شدند بر فراز خانواده‌هاى جهانى قرار دارد. جايى که حکام جهان مجبور هستند به نام آن احترام بگذارند يا مؤدبانه کنارش بنشينند. و اين چنين بود که جنوبى به جنوب بازگشت و به دنيا رسيد!  

دکتر نسیم الخورى

نویسنده خبر


نظر شما :