مصر، ايران دوران مصدق يا 1357؟

۰۸ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۴:۲۴ کد : ۱۰۲۷۳ اخبار اصلی
گفت‌وگو با حسنين هيکل مهمترين کارشناس سياسى مصر
 مصر، ايران دوران مصدق يا 1357؟

ديپلماسى ايرانى: انقلاب مصر که در صورت تحقق مهمترين واقعه سياسى اين کشور طى تاريخ نيم قرن گذشته آن محسوب مى‌شود، مورد تحليل بسيارى از ناظران و کارشناسان مسائل سياسى مصر قرار گرفته است. واقعه‌اى که نه تنها بر مصر که مادر دنياى عرب خوانده مى‌شود، بلکه بر تمامى عرصه سياسى و اجتماعى جامعه عربى و خاورميانه اثرات مستقيم خواهد گذاشت. حال اگر اين موضوع ميان دو متفکر بزرگ عرب مورد بحث و بررسى قرار گيرد نکات خواندنى و زواياى مهمى کشف مى‌شود که مى‌تواند براى بسيارى از تحليلگران مفيد باشد. فهمى هويدى، نويسنده و روزنامه‌نگار مشهور عرب با محمد حسنين هيکل پير مطبوعات عرب و مهمترين کارشناس سياسى مصر در همين رابطه مصاحبه‌اى براى شبکه الجزيره انجام داده که قرار است روز چهارشنه 9 فوريه ساعت 10:15 شب پخش شود. وب‌سايت الجزيره متن اين مصاحبه را نيز منتشر کرده که در زير مى‌خوانيد:

حضور ميليونى مردم مصر را در خيابان‌هاى قاهره چگونه ارزيابى مى‌کنيد؟

اين حضور مردمى بيانگر روياى مخلصانه ملت مصر و بزرگى و کبرياى آن است، اين حرکت زيباترين و بزرگترين حرکتى است که مصر تا کنون به چشم خود ديده است. اين ملت در حقيقت با اين کار در تاريخ سمبل بزرگى به نام خود ثبت کرد. تظاهراتى که با درک بالاى مردم از نخبه‌گرايى و حس تمدن و سابقه تاريخى‌اش حاصل شد و ثابت کرد که اين جوانان ميراث‌داران به حق همان تاريخ و تمدنند. براى همين هنگامى که از مصرى‌ها خواستند که در روز سه‌شنبه بزرگ اعتراض و خشم خود را علنى بيان کنند، ديديم که 5 تا 7 ميليون از شهروندان مصرى از سراسر اين کشور به خيابان‌ها آمدند و با شعارهايشان اعلام کردند که تولد مصر جديد نزديک است.

اين پيام در فضاى مصر و جهان عرب به اين سادگى رها نخواهد شد بلکه با تمام قوا خانواده عربى را در بر خواهد گرفت و قطعا اين پيام به گوش همه مردم و کسانى که به نوعى با امور مصر سر و کار دارند، نيز خواهد رسيد. از آن روز مردم در خيابان‌ها ماندند تا سمبل روشنايى و انديشه و شعله آزادى‌خواهى سراسر کشور باشند.

نظرت درباره آنچه بر جوانان از آن روز به بعد گذشته چيست؟

اول از همه بايد به اين نکته اذعان کنيم که اين تظاهرات را جوانان شجاع و شريف مصر برگزار کردند، تظاهراتى که ارکان نظام مصرى که 30 سال کشور را در اختيار گرفته به لرزه در آورد. متاسفانه برخورد با اين افراد بسيار تند و شرم‌آور بود. آنها خواستند آتش را با خون خاموش کنند، براى همين شاهد بدترين دوران مصر بوديم که در آن تلاش شد تا فرزندان ملت کشته و قلع و قمع شوند. آنچه روزهاى چهارشنبه و پنج‌شنبه ديديم که اسب و شتر و قاطر به ميدان تحرير فرستادند تا مردم را قلع و قمع کنند، نمونه‌اى از اين حرکت شرم‌آور بود.

گمان مى‌کنى چه کسى پشت اين حرکت‌هاى اخير بود؟

کسانى که دقيقا استخدام شده بودند تا صرفا نسخه‌اى برابر اصل نظام را انجام دهند، کسانى که از روز نخست فقط براى سرکوب استخدام شده‌اند. شکى ندارم که اينها هم مردمانى هستند که تفاوت چندانى با بزهکاران و جنايتکاران کوچه و خيابان ندارند و در حقيقت از ميان آنها استخدام شده‌اند.

برخى حدس و گمان‌ها نشان مى‌دهد که افرادى وابسته به حزب ملى و بازرگانان نزديک به حکومت در اين جريان نقش داشتند.

اين درست است، نام‌هاى شناخته شده‌اى هم بر زبان‌ها آمده است. در اين شکى نيست که براى انجام چنين حرکتى قطعا افرادى حمايت مالى مى‌کنند. افرادى هستند که ميان قدرت و پول و امنيت يک هم‌پيمانى ايجاد کردند و آماده استفاده از اين هم‌پيمانى عليه مردمند. افرادى که هيچ چيز جز اين که با پول حنجره‌ها را اجاره کنند يا اسلحه بخرند يا جنايتکاران را عليه مردم مجهز و بسيج کنند يا گروه‌هاى شبه نظامى تشکيل دهند، کار ديگرى بلد نيستند.

اگر درک کنيم که چه کسانى پشت اين اسب‌ها و شترهايى که در ميدان تحرير به مردم يورش بردند، هستند آيا مى‌توانيم بگوييم که با اين تفسير پليس به طور کامل از خيابان‌هاى کشور غايب شد تا امنيت مردم تامين نشود و اين باعث شد تا زمينه‌هاى ايجاد ترس، ارعاب و شورش به وجود آيد؟

اين وجهى از اتفاقى است که افتاده و ملاحظاتى را در بر دارد. اولا منابع داخلى مى‌گويند که کسانى که اقدام به ايجاد رعب، خشم و شورش کردند وابسته به يک جريان سرى هستند که از قبل ارتباطى با آنها نداشتند. ثانيا، رفتار سازمان امنيت مرکزى با تظاهرکنندگان در ابتدا بسيار خشن و به شدت افراطى بود، آنها طورى رفتار مى‌کردند انگار که عده‌اى خارجى آمده‌اند کشور را اشغال کنند، در حالى که حتى اگر بر اساس جنايت‌هاى جنگى هم بخواهيم قضاوت کنيم هر کشورى وظيفه دارد حقوق انسان‌ها را به رسميت بشناسد.

ثالثا، دستور به عقب‌نشينى پليس از خيابان‌ها در چنين اوضاعى نکات استفهامى بسيارى ايجاد کرده که جواب آن براى ما بسيار پوشيده است. اين اتفاق باعث شده تا پرسش‌هاى بسيارى نزد مصرى‌ها و تاريخ آنها به وجود آيد که قطعا در آينده پاسخ آنها روشن خواهد شد.

رابعا، آنچه رخ داد کاملا هم ناگهانى نبود، انديشه‌ انقلابى در مصر وجود داشت اما مسئله اين بود که با ادبيات انقلابى‌اى که در دنياى غرب متداول است کاملا تفاوت داشت، به خصوص با تعريف‌هايى که در ايالات متحده و سازمان امنيت اين مرکز وجود داشت، آنها کاملا نسبت به اين تحولات شوکه شدند و حتى برخى از کارشناسان وابسته به شرکت‌هاى نفتى جهان مثل شل، موبيل اويل و غيره نيز پيش‌بينى نمى‌کردند انقلابى با اين گستردگى انجام شود.

کسى اگر در تعاملات موجود در انقلاب جوانان مصر دقيق شود ملاحظه مى‌کند که بخش‌هاى مشترکى ميان آن با آنچه در ايران در زمان انقلاب مصدق رخ داد يا در شيلى در روزهاى حکومت پينوشه، وجود دارد، در هر دوى اين تجربه‌هاى انقلابى تعمدى براى ايجاد رعب نزد مردم و گسترش ترس ميان آنها ديده مى‌شود، در هر دوى آنها هيئت حاکمه تلاش داشت همه را قاناع کند که انقلاب ثباتشان را تهديد مى‌کند و زندگى‌شان را جهنمى خواهد کرد.

برخى تلاش دارند که اين تصوير را ايجاد کنند که آنچه در مصر جريان دارد در حقيقت درگيرى‌اى ميان مخالفان مبارک با طرفدارانش است.

اين وارونه نشان دادن واقعيت است. تظاهرکنندگان حقيقى همان کسانى هستند که در ميدان تحرير حرکت اعتراضى انجام دادند و تصميم گرفتند که از کرامت کشور با شيوه‌هاى مسالمت‌آميز و شرافتمندانه دفاع کنند. اما طرف مقابل بى‌شک کسانى هستند که براى اين اتفاق اجاره شده‌اند، سواى از اين که وابسته به سازمان امنيتند، مزدورند يا اين که کارمند يا کارگرهاى فعال در کارخانه‌ها و دستگاه‌هاى حکومتى، همه آنها کسانى هستند که با خودرو به ميدان مصطفى محمود حمل شدند تا از نظام حاکم در کشور حمايت کنند.

تا کنون دستاوردهاى انقلاب جوانان را چگونه ارزيابى مى‌کنيد؟

علاوه بر آنچه گفتم آنها روحيه ملى مصرى را به جامعه برگرداندند، آنها به دنيا ثابت کردند که ملت مصر مى‌تواند انتفاضه و انقلاب به پا کند، آنها موفق شدند هر آنچه را که ملت مصر نمى‌خواهد به افکار عمومى بگويند و عرصه را در اختيار عقلا و نخبگان گذاشتند تا هر آنچه ملت مى‌خواهد را آنها اتخاذ کنند. از اين رو ملت در حد توانايى‌اش خشمش را بيان و طغيان مى‌کند و هر آن جا که لازم باشد طغيان را خاموش مى‌کند اما برنامه خود را به هيچ عنوان گم نمى‌کند، کاملا آينده نگر است و اکنون هم به دنبال يافتن پاسخى براى اين پرسش است: چه کنيم؟

آيا اعتقاد دارى که عقلا و نخبگان اين نقش را بر عهده گرفته‌اند؟

متاسفانه آنها نمى‌توانند به اين پرسش پاسخ دهند، چرا که بيشتر آنها از درک واقعيت‌ها عاجزند و هر آنچه خود مى‌خواهند انجام مى‌دهند. علاوه بر آن اپوزسيونى که در مصر قانونى شناخته مى‌شود فقط عنوانى را يدک مى‌کشد که نه وزنى دارد و نه حضورى در جامعه، برخى از آنها نيز به غير از يک مقر و روزنامه چيزى در اختيار ندارد و بخش سوم نيز که فقط نماينده يکى از جناح‌هاى حزب ملى است.

نمايندگان نظام دعوت به گفت‌وگو با اپوزسيون و ديگر نيروهاى سياسى مصر کرده‌اند، نظر شما چيست؟

انجام اين گفت‌وگوها اجتناب‌ناپذير است ولى زمان و ارکان و شرايطى ويژه دارد، علاوه بر آن ظرفيت‌هاى سياسى ايجاب مى‌کند که اين گفت‌وگوها صورت بگيرد، بسيار هم مهم است که اطراف مشارکت کننده در گفت‌وگوها به رسميت شناخته شوند و وزن حقيقى‌شان در جامعه درک شود. هر گفت‌وگويى لازم است که يک جدول کارى که مورد توافق همه باشد، داشته باشد. به غير از اين گفت‌وگو فقط به ديکته يک طرف به طرف ديگر محدود خواهد شد. در حال حاضر هم همين گونه است. مشروعيت کسانى که خود را نماينده مردم مى‌دانند، مشکوک است، کما اين که جدول کارى که براى آينده بر آن توافق شده باشد، وجود ندارد. آنچه اکنون توسط نمانيدگان قدرت انجام مى‌شود چيزى جز تلاش براى کاستن خشم مردم نيست و شاهديم که اپوزسيون حقيقى هيچ نقشى در چارچوب يا اولويت‌هاى آن ندارد.

حسنى مبارک در نطق‌هاى اخيرش صحبت از اصلاحات زد و تصورى از دوره آتى کشور ارائه داد، نظر شما در اين باره چيست؟

آنچه حسنى مبارک در خطبه‌هاى اخيرش ارائه داد کاملا بى‌ربط بود و هيچ اعتمادسازى‌اى نکرد. فقط اعلام کرد که او در آخرين دوران رياست جمهورى‌اش است. همچنين گفت آنچه به آينده مربوط مى‌شود منوط به اختيارات مجلس است، مجلسى که با تزوير و تقلب و دور زدن قانون تشکيل شده و هيچ اعتمادى به آن چه در حال و چه در آينده نيست، صرف نظر از آن، رئيس جمهور در روزهاى آخر دوران حکومتش تکليفى براى مجلسى که نسبت به قانونى بودنش شک و شبهه وجود دارد، تعيين کرده و از آن خواسته درباره آينده‌اى تصميم بگيرد که او خود هيچ نقشى در آن ندارد، اين امرى غير قابل فهم است.

آنچه واقعا نگران کننده است اين است که ساعات کوتاهى پس از اظهارات رئيس جمهور حمله به تظاهرکنندگان در ميدان التحرير آغاز شد. در حقيقت هدف از اين کار تلاش براى نابودى هدفى است که تظاهرکنندگان براى آن برخواسته بودند و به انفجار کشاندن خشم مردمى بود. اتفاقى که در آستانه گفت‌وگوهاى دو طرف باعث از بين رفتن اعتماد شد. رئيس جمهور با اين کار مى‌خواست از مرحله زمان‌بندى براى ترک منصبش تعدى کند.

انتظار دارى از گفت‌وگوها چه چيزى حاصل شود؟

حقيقت اين است که ما در برابر وضعيتى قرار گرفته‌ايم که امکان اصلاح آن نيست از اين رو از بين رفتن آن جزئى از خواسته‌هاى اساسى ماست. ديگر اين که نکته‌اى وجود دارد که دنيا هم به آن معترف است ولى هنوز عده‌اى نسبت به آن حقيقتا غفلت مى‌کنند. نظام فعلى ديگر پايان يافته است. در همه پايتخت‌هاى دنيا هم که برويد مى‌شنويد که درباره صفحه جديدى در مصر سخن مى‌گويند. بارزترين آن اظهاراتى است که مقام‌هاى امريکايى اخيرا ايراد کردند و بر رفتن حسنى مبارک تاکيد داشتند و بر لزوم تشکيل دولتى انتقالى به رياست آقاى عمر سليمان تاکيد کردند.

متاسفانه ما سرمان را زير خاک مى‌کنيم و نمى‌خواهيم واقعيت‌هايى که پيرامون ما رخ مى‌دهد را درک کنيم. ما اکنون تلاش مى‌کنيم که وضعيت جارى پيرامونى‌مان را ترميم يا زيباسازى کنيم در حالى که وضعيتى که دنيا از آن سخن مى‌گويد چه از لحاظ سياسى و چه از لحاظ عملى سرنگون شده است. عناوين همه روزنامه‌هاى دنيا اين واقعيت را تاييد مى‌کند. به غير از رسانه‌هاى داخلى ما که نماينده نظام هستند همه رسانه‌هاى دنيا سخن از تغيير نظام و آغاز دوره انتقالى مى‌زنند.

نقش امريکا را در وضعيت فعلى چگونه مى‌توان ارزيابى کرد؟

امريکايى‌ها از ابتدا در وضعيت فعلى حاضر بودند و حتى بيش از آن که در دنياى عرب تصور مى‌شود، حضور داشتند. کاخ سفيد برنامه‌اى دارد که بر اساس آن مى‌خواهد گام به گام پيش رود، گفته‌هاى روزانه امريکايى‌ها همگى دليلى بر اين موضوع است. آنها در موقعيت‌هاى مختلف اظهارات مختلفى بر زبان مى‌رانند. آنچه شنيده مى‌شود و آنچه در رسانه‌ها مى‌بينيم و آنچه باراک اوباما در سخنان اخيرش مى‌گويد همگى نشان مى‌دهد که آنها نيز بر انتقال مسالمت‌آميز قدرت همين الآن نه پس از پايان دوران رياست جمهورى مبارک در ماه سپتامبر تاکيد دارند.

همين عبارات را وزير امور خارجه و دفاع امريکا نيز گفته‌اند. حتى جان کرى، رئيس روابط خارجى کنگره امريکا در اظهاراتى شديداللحن بر لزوم کنار رفتن مبارک از قدرت تاکيد کرد.

منابع خبرى نيز در روزهاى اخير اعلام کردند که برنامه‌اى را مجلس سنا ارائه داد که در آن از مبارک مى‌خواهد که قدرت را به صورت مسالمت‌آميز به حکومت موقت فراگير تحويل دهد، روزنامه نيويورک تايمز نيز خبر از تماس‌هاى دائم معاون رئيس جمهورى مصر با وزير دفاع و رئيس ستاد نيروهاى مسلح داده است.

اين روزنامه در ابتداى ماه فوريه جزئيات بيشترى از سفر فرانک ويزنر به قاهره منتشر کرد. در اين گزارش درباره جلسه دو ساعته باراک اوباما با نمايندگان شوراى امنيت ملى درباره تحولات مصر پس از آن که مردم سياست‌ها و نظام او را رد کرده بودند، نيز سخن به ميان آمده بود. همچنين اظهارات دو تن از کارشناسان مسائل مصر درباره آخرين تحولات اين کشور نيز آمده بود.

پس از آن جلسه توافق مى‌شود که فرانک ويزنر به قاهره بيايد و براى حسنى مبارک اين پيام را بياورد که اولا اعلام کند که براى دور جديد رياست جمهورى مصر نامزد نخواهد شد و ثانيا اعلام کند که پسرش را براى رياست جمهورى پيش رو نامزد نخواهد کرد. چيزى که با مخالفت حسنى مبارک مواجه شد و از اظهار نظر درباره آن خوددارى کرد.

آيا اهتمام شديد امريکا به وضعيت جارى در مصر سرچشمه‌اش در روابط دو جانبه و گسترده مصر و امريکا است يا اين که تلاش براى حفظ روابط مصر و اسرائيل است؟

واشنگتن مجبور است که دو کار را هم‌زمان انجام دهد. مصر نقشى استثنايى در استراتژى امريکا در خاورميانه دارد. کما اين که به حفظ روابط مصر با اسرائيل نيز اهتمام ويژه‌اى مى‌دهد. علاوه بر آن باراک اوباما، رئيس جمهورى امريکا براى انتخاب مجددش به سمت رياست جمهورى امريکا مجبور است که آراى يهوديان امريکا را نيز به خود جلب کند. از اين رو قابل درک است که اهميت ويژه‌اى به امنيت اسرائيل و مصالح آن بدهد.

اهتمام ويژه اسرائيل به اوضاع مصر را چگونه تفسير کنيم؟

اگر به ياد بياوريم روزى را که اسرائيل مبارک را "گنج استراتژيک اسرائيل" توصيف کرد، آن گاه مى‌توانيم اين گونه تفسير کنيم که چرا تلاويو در برابر احتمال تغيير نظام در مصر تا اين اندازه نگرانى دارد. از اين ديدگاه به سئوال‌هاى بى‌پاسخ بسيارى بر مى‌خوريم که به روابط مصر و اسرائيل باز مى‌گردد، به خصوص درباره تعهدها و تضمين‌هاى اعلام نشده‌اى که انور سادات به اسرائيل نه فقط براى امنيت آن بلکه براى اين که در آينده هيچ جنگى از ناحيه مصر عليه اسرائيل انجام نخواهد شد، داد.

مصاحبه در اين جا به پايان مى‌رسد اما هيکل در آخر به هويدى مى‌گويد سه نکته را از زبان من بگو چرا که بايد همه مصرى‌ها به آن توجه بسيار ويژه داشته باشند:

اولا، نظام زخم خورده است از اين رو اولين کارى که مى‌کند يافتن فرصتى براى انتقام‌گيرى است. اگر توانسته در اين مدت حداقل 300 شهروند را بکشد يا ناپديد کند و 5 هزار نفر ديگر را مجروح سازد هيچ معلوم نيست اگر بنا باشد شش ماه ديگر در قدرت باقى بماند چقدر از مردم هزينه کند تا بقايش تضمين شود.

ثانيا، هيچ کس نمى‌تواند شرافت و شجاعت جوانان مصرى و نقشى که در ساخت حال و آينده کشور دارند را ناديده بگيرد، کما اين که هيچ کس نمى‌تواند تولد مصر جديد را فراموش کند، تولدى که با خون سيصد شهيدى که نظام آنها را کشت و آنها راه به ستاره هميشه جاويد آسمان مصر تبديل کرد، نوشته شده است.

ثالثا، امت مملکتى است براى همين جوانانى که به بهترين و زيباترين شکل آينده مصر را رقم زدند، کسانى که با انقلابشان حقايق را از پشت ابرهاى تيره استبداد بيرون آوردند و بر آسمان مصر تاباندند. تقدير به من فرصت داد در زمانى زندگى کنم که اين ابرها رفته باشند و خورشيد اميد همه جا را فرا گرفته باشد و بر سرزمين مصر به گونه‌اى بتابد که نور و گرمى‌اش چهار دهه تلخ اخير را به عقب براند.      


نظر شما :