به اميد کاميابى عراق
از دوستداشتنىترين عکسهايى که ديدهام، به خصوص عکسهاى مربوط به انتخابات عراق، عکس مادرى است که پسرش را بلند کرده تا پسرش برايش رأيش را در صندوق بيندازد. اين عکس را دوست داشتم. اينکه انسانى بتواند آزادانه نامزدى را انتخابات کند چيزى است که عراقيان تازه با آن آشنا شدهاند. به صورت مادر که دقت مىکردى، انگار مىگفت: «وقتى بچه بودم هيچ وقت رأى ندادم. من هم مىخواهم در جهانى زندگى کنم که همواره بچهام بتواند رأيش را بدهد.» آن روز روزى بسيار خوب براى مردم عراق بود.
اما خطاست که بپنداريم انتخاباتى با اقبالى متوسط يا يک ــ دو دورهى انتخاباتى به معناى پيروزى مردم عراق است. انتخابات دموکراسى نمىسازد و سردمداران عراق بايد نشان دهند که شايستگى و توانايى حکمرانى و تثبيت مبناى قانونمدارى را دارند. اين انتخابات اما مرحلهاى اساسى است چون عراقىها با کمک سازمان ملل و جناح اوباما در امريکا توانستند دو مانع بزرگ را از راه برداند.
نخست اختلافات مذهبى که بارها نزديک بود انتخابات را برهم زند. مردم عراق از شيعه و سنى و کرد و عرب همگى به رغم انفجارها و به رغم تلاشهاى مذبوحانهى القاعده و تبليغات حزب بعث در انتخابات شرکت کردند. حزب بعث نمىخواهد پروژه دموکراسى در عراق موفق شود. اين نکتهى مهمى است و به ما مىآموزد که تنها راه شکست دادن قطعى القاعده و بعث آن است که مسلمانان و اعراب براى رسيدن به دموکراسى و آيندهاى بهتر و روادارانهتر حاضر باشند جانشان را به خطر اندازند.
شکى نيست که فروپاشى نظام صدام حسين توسط امريکا، کمک کرد که ايران بتواند گسترهى نفوذ خود در جهان عرب را بزرگتر کند اما از ياد نبريم که صدام صرفاً ابزارى موقت براى جلوگيرى از اين نفوذ بود. اگر انتخابات عراق به روى کار آمدن حکومت شيعى معتدل واقعى و دموکراسى راستين بينجامد در آن صورت وجود چنين دموکراسىاى در همسايگى ايران در حکم اهرم فشار دائمى براى تغيير و اصلاح در ايران خواهد بود. چنين وضعيتى در عراق در حکم ناقوس دائمى يادآورى امکان تحقق «دموکراسى اسلامى» است. چون دموکراسى اسلامى با ديگر دموکراسىها تفاوت ندارد.
جورج بوش با تأکيد هموارهاش بر نياز مبرم اين منطقه به دموکراسى بر حق بود. بايد با برنامهريزى بهتر و اجراى بهتر برنامهها اين دموکراسى را ايجاد و يارى کرد. اين جنگ اگرچه براى امريکا دردناک و پرهزينه بود اما دموکراسى نمىتوانست به طور طبيعى در جايى همچون عراق زاده شود. من شخصا بر خلاف نظر کسانى که اين جنگ را بىفايده مىدانند فقط به يک چيز مىانديشم: اينکه نتيجهى کار در عراق مثبت و نگاه سازنده به آيندهى عراق مثبت باشد تا اينان که در اين راه هزينه پرداختهاند بتوانند بگويند در برابر اين همه چيز که از دست رفت آزادى و حکومتى معتدل به دست آمد. دو چيزى که ملت عراق تاکنون شاهدش نبودهاند.
اين همه بيش از هر چيز وابسته به ملت و حکومت عراق است. نسبت مشارکت و بالا بودن آن در مناطقى همچون کرکوک و نينوا، که اختلافات تلخى در آنها جارى است، بسيار اميدوار کننده بود. اين يعنى مردم آمادهاند که براى حل مشکلاتشان از سياست کمک بگيرند نه از سلاح. اميدوارم چنين باشد. اوباما با مهارت بسيار پروندهى عراق را اداره مىکند و بر موعد خروج نيروهاى امريکايى در عراق تأکيد و اصرار دارد و اين يعنى روز به روز دست امريکا در عراق کوتاهتر مىشود. از سياستمداران عراق بايد خواست که به مردمشان ثابت کنند که نخبگان سياسى فرصتطلبى نيستند که فقط به مصالح احزاب خود بيندیشند و قدرت بيشتر در سر بپرورند. ما مىخواهيم نهادهاى سياسى و اجتماعى واقعى در عراق ايجاد شود، نظامى عادلانه و اقتصادى پايدار. همچنین نبايد فراموش کنيم که ارتش بسيار بزرگ و نفت بسيار مىتواند هر حکومتى را از کار برکنار کند.
نظر شما :