واقع گرایی روسیه و حمایت امریکا

۱۷ بهمن ۱۳۸۸ | ۱۴:۰۶ کد : ۶۸۰۷ گفتگو
نویسنده خبر: جهانگیر کرمی
گفتاری از دکتر جهانگیر کرمی، استاد دانشگاه و تحلیل‌گر مسائل روسیه.
واقع گرایی روسیه و حمایت امریکا

در تحلیل روابط مسکو و واشنگتن باید به جریان سپر دفاع موشکی اشاره داشت؛ اساسا این بحث را می‌توان در چارچوب نظریه‌های واقع‌گرایانه و نوگرایانه و به‌ویژه واقع‌گرایانه استراتژیک و واقع‌گرایی دفاعی و هجومی با مفاهیمی چون موازنه قدرت و بازدارندگی، موازنه هسته‌ای، همکاری استراتژیک، برتری استراتژیک و مسائلی از این قبیل دنبال کرد.

از نگاه روس‌ها سپر دفاع موشکی عبارت از تلاش امریکا برای ایجاد برتری استراتژیک است. از سال 1945 امریکایی‌ها برتری مطلقی تا سال 65-1960 داشتند از این زمان به بعد روس‌ها به مرحله هم ‌پایگی استراتژیک می‌رسند و هم‌پایگی استراتژیک تا حدود سال 1999 و 2000 ادامه دارد، در سال 1999 کنگره امریکا طرح دفاع موشکی را تصویب می‌کند ‌اما قبل از آن هم امریکایی‌ها تلاش‌هایی کرده بودند تا این هم‌پایگی استراتژیک را برهم بزنند و به برتری دست پیدا کنند، همانند طرح جنگ هسته‌ای تاکتیکی و جنگ‌های محدود هسته‌ای یا طرح ابتکار دفاع استراتژیک یا جنگ ستارگان، که بخاطر تغییر نگارشی که در روسیه اتفاق افتاد در دوره آقای گورباچف، امریکایی‌ها این مسئله را رها کردند.

اما از بعد از تصویب کنگره امریکایی در سال 99 به استفاده از موشک‌های ضدبالستیک روی می‌آورند، این نکته را اشاره کنم که برتری استراتژیک که در سال 1972 ایجاد شد امریکا و شوروی قراردادی تحت عنوان پیمان کاهش موشک‌های بالستیک یا پیمان ضدموشک‌های بالستیک را تصویب کردند که در این پیمان قرار شده بود دو طرف از نگهداری سیستم‌های ضدبالستیک خودداری کنند مگر در دو محل، یکی در پایتخت‌های دو کشور یکی هم در مراکزی که سیستم‌های دفاع موشکی نگهداری می‌شود، در سال 1974 این مورد حتی به یک مرکز کاهش پیدا کرد، علتش این بود که دو طرف به خاطر اطمینان از توان ضربه هسته‌ای دوم و بحث نابودی مطمئن یا «MAD» در حقیقت جسارت حمله پیشتازانه و ضربه نخست را به خودشان ندهند، بعد از سال 99 به بعد مسئله از نگاه روسیه به سمتی می‌رود که امریکایی‌ها به برتری هسته‌ای دست پیدا کردند اما روس‌ها دو مسئله را برای خودشان محفوظ نگه می‌داشتند، یکی این‌که اروپا همچنان در تیررس روسیه بود و نکته دوم عدم اطمینان به کارایی سیستم‌های دفاع موشکی.

 بنابراین این موارد این امکان را به امریکایی‌ها می‌داد به ضربه پیشدستانه رو بیاورند، اما وقتی که مسئله چک و لهستان در سال 1946 مطرح شد و روس‌ها واکنش نشان دادند و این واکنش را به شکل‌های مختلف دیدیم روسیه یک سیاست خارجی هجومی را آغاز کرد که در نفس و گفتار آقای پوتین در نشست‌های مختلف در اظهاراتی دیپلماتیک به شدت به امریکا حمله می‌کرد و چه در عمل هم در برقراری مانورهای مشترک با چین و ونزوئلا و اعزام ناوگان هسته‌ای به اطراف امریکا، برقراری گشت‌های هوایی هواپیمای استراتژیک روسیه و خیلی از فعالیت‌ها ازجمله آغاز و تولید موشک‌های جدید چند کلاهک و مسائل از این قبیل واکنش‌های روسیه بود و اوج آن هم حمله به گرجستان بود که بهانه را خود گرجی‌ها فراهم کردند و این جنگ اوستیا را می‌توان اوج این قضیه دید.

این‌که در دوره آقای مدودف سیاست خارجی روسیه همان اصول و بنیادها و در واقع مبانی دوره پوتین را حفظ کرده است، بحث استقلال عمل خارجی بحث اعتماد به نفس و بحث حضور در خارج است. اما آقای مدودف با توجه به چند مسئله سعی کرده است تحولاتی را در سیاست خارجی روسیه به صورت جزئی به عمل بیاورد که در مورد امریکا خیلی مهم است، یکی اینکه فضا در طرف امریکایی تغییر کرده است. رئیس‌جمهوری با شعار تغییر سر کار آمده که هدفش بازسازی چهره امریکا در جهان بوده است و از طرفی بحران اقتصادی جهان به روسیه هم رسیده است و روس‌ها خیلی از بحران اقتصادی به‌ویژه در یک سال دو سال گذشته لطمه دیده‌اند.

آقای مدودف سعی کرده سیاست معتدل‌تر، همکاری جویانه تر و با نگرش بیشتر به داخل کشور را دنبال کند، او در آخرین سخنرانی که در مجمع فدرال مسکو داشت، تاکید کرد که ما نباید به میراث شوروی دل خوش باشیم، میراث شوروی دیگر به انتها رسیده است و نمی‌تواند مسائل جامعه ما را حل کند، ما نباید به اقتصاد نفتی دلمان را خوش کنیم، مسائلی که در گذشته اتفاق افتاده بیشتر با ترکیه بر اقتصاد تک محصولی نفت بوده است . ما باید به فکر اقتصاد توسعه یافته و اقتصاد پایدار و توسعه همه جانبه باشیم. ما باید درهای کشورمان را به روی ورود، سرمایه، تکنولوژی و ایده ها و فن آوری‌های نو باز کنیم و نهایتا اینکه تاکید زیاد بر اینکه پشت شاخص‌های اقتصادی باید استانداردهای زندگی مردم را بالا ببریم.

 این مساله در روسیه شنیده می‌شود که می‌گویند: روسیه ثروتمند است اما مردمش بدبختند" چراکه افزایش درآمد نفتی تاثیر چشمگیری در زندگی مردم نداشته است، درست است که یک سری از مسائل را حل کرده است دولت می‌تواند حقوق‌ها را پرداخت کند و البته حقوق‌ها را مقداری هم اضافه کرده است و یک تحولاتی ایجاد شده است، اما در مقایسه با استانداردهای اروپایی تقریبا درآمد یک نفر روس 10/1 همکار امریکایی اش است.

این برای آنها قابل تحمل نیست از سوی دیگر روس‌ها هنوز بر آن زندگی ساده و جمعی دوران کمونیست تکیه داده‌اند هنوز در آن آپارتمان‌های کوچک زندگی می‌کنند، هنوز وسیله ترددشان مترو است. این مسائل برای روسی که خود را در مقایسه با اروپایی‌ها می‌بیند و حس می‌کند که مقامات کشورش خودشان را در سطح قدرت‌های بزرگ می‌بینند. بنابراین آقای مدودف بر روی مدرن کردن و نوسازی تاکید کرده است این فقط در حرف نبوده است و در عمل هم اتفاقاتی افتاده است که آقای دکتر سجادپور به آنها اشاره کردند.

 یک نکته مهم بحث طرحی است که آقای مدودف در ارتباط با امنیت اروپا مطرح کرده است، که این طرح تحت عنوان امنیت بین المللی از ونکوور تا ولادی وسکوک است.

این طرح اشاره به این است که کل بسته امنیتی مسائل روسیه و اروپا باید از کانادا تا ژاپن یک جا حل شود. در این طرح اشاره شده است که اروپا قابل تقسیم نیست و ناتو اروپا را تقسیم کرده است و مسائل امنیتی باید یک جا حل شود، تفاوتی هم که با زمان آقای پوتین دارد این است که پوتین تاکید داشت که در اروپا منهای امریکا اما آقای مدودف این مساله را سه جانبه می بیند یعنی امریکا، اروپا و روسیه.

به هر حال اولویت‌های روسیه تغییر نکرده است، یعنی همچنان CIS اولویت اولشان است، اورپا اولویت دوم و امریکا اولویت سوم‌شان.

نکته دیگر این‌که تحولی که در روسیه شاهد بودیم از سوی طرف امریکایی هم با پاسخ مثبت مواجه شده است و امریکایی‌ها هم پذیرفته‌اند که سپر دفاع موشکی را تا سال 2015 به تعویق بیاندازند و به جای آن از ناوهای مسلح به موشک‌های رهگیر در شمال و جنوب اروپا استفاده کنند. این مساله در اروپا امر بسیار خوشایندی بود و بسیار استقبال شد اما در سخنرانی مراکز علمی مدام به این مساله اشاره می‌کردند که این مساله تغییر زیادی در مساله برتری امریکا ایجاد نمی‌کند چراکه در حقیقت تعویق استقرار سپر دفاع موشکی موقت است و امریکا سیر صعودی خودش را در بحث برتری استراتژیک دنبال می‌کند.

اما این موضوع فقط نگرانی‌های روانی و سیاسی روسیه را پاسخ می‌دهد و دولت روسیه هم این مساله را پذیرفته است چرا که توان ورود به یک رقابت بزرگ تسلیحاتی را ندارد. روسیه در حال حاضر بودجه نظامی‌اش در حدود 40 میلیارد دلار است این مقدار چیزی نزدیک به 10/1 بودجه نظامی امریکاست و این بودجه امکان رقابت را نمی‌دهد، ضمن اینکه زیرساخت‌های اقتصادی و نیازهای مردم و مسائل متعددی که در روسیه وجود دارد، اجازه هزینه کردن بیش از این را در مسائل نظامی به روس‌ها نخواهد داد، بنابراین از این موضوع استقبال کردند، چراکه مسائل فعلی را تا حد زیادی حل می‌کند.

جهانگیر کرمی

نویسنده خبر


نظر شما :