چرا اسرائیل نگران است؟

۰۷ شهریور ۱۳۸۸ | ۱۹:۰۵ کد : ۵۳۸۲ سرخط اخبار
با وجود محبوبیت فراوان اوباما در جهان، اسرائیل برای اوباما به عنوان یک همپیمان به شمار نمی‌آید.
چرا اسرائیل نگران است؟

الیوت آبرامز، عضو ارشد هیات مطالعات خاورمیانه در گروه روابط خارجی امریکاست. او از سال 2005 تا 2009 به عنوان مشاوری امنیتی جورج بوش، رئیس‌جمهور سابق امریکا در امور خاورنزدیک و شمال آفریقا بود. الیوت آبرامز در مقاله‌ای که در نشریه وال استریت ژورنال به چاپ رسیده است این سوال را مطرح می‌کند که چرا اسرائیل در شرایط کنونی نگران است؟

الیوت آبرامز می‌نویسد: تنش میان امریکا و اسرائیل طی هفته گذشته با سفر غیر منتظره مقامات دولت اوباما به اورشلیم به طور آشکاری نمایان شد. رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا و جیمز جون، مشاور امنیت ملی، جورج میشل، فرستاده ویژه اوباما به خاورمیانه و دنیس راس، مشاور کاخ سفید، همه به اورشلیم سفر کردند تا ...خوب، کاری انجام دهند. البته به طور مشخص معلوم نیست که چه کاری! از زمانی که باراک اوباما از 20 ژانویه به کاخ سفید راه پیدا کرده است و بنجامین نتانیاهو، در 31 ماه مارس نخست وزیر شده است، روابط این دو دولت دچار اصطکاک شده است. این درحالی است که حدود 80 درصد از یهودی‌های امریکایی به اوباما رای داده‌اند و همین مسئله باعث شده است تا اوباما با رهبر یهودیان جهان دیدار کند و به آنها درباره سیاست‌های خود اطمینان دهد. اما با وجود این ماه گذشته هم در کنفرانسی با حضور روسای اصلی سازمان یهودیان امریکایی و هم در انجمن ضد افترا مسائلی را در ارتباط با وضعیت بحرانی روابط اوباما با اسرائیل را مطرح کردند. همچنین به روابط خوب اسرائیل و امریکا در دوران جورج بوش اشاره شد و این سوال مطرح شد که چرا در حال حاضر این شکاف به وجود آمده است؟

از روابط اسرائیل و امریکا گاهی به یک ماه عسل طولانی تعبیر می‌شود اما این تصویری اشتباه است. روابط اسرائیل و امریکا همیشه هم دوران خوبی را پشت سر نگذاشته است. در دوران ریاست جمهور جورج بوش و کلینتون، همکاری‌های نزدیکی بین اسرائیل و امریکا وجود داشت اما این درحالی است که در همین دوره هم ناسازگاری‌هایی نیز وجود داشت. جورج بوش وام‌های اسرائیل را به حالت تعلیق درآورد. کلینتون نیز در مذاکرات صلح دست نتانیاهو را خالی گذاشت.

اما با این وجود هیچ دولتی شاید به اندازه دولت اوباما با اسرائیل مشکل ندارد. دو توضیح برای این مشکل وجود دارد که توضیح ساده یک سیاست شخصی است. مسلما نتانیاهو به خوبی شادمانی دموکرات‌ها را در سقوط خود در سال 1999 به یاد دارد، این همان چیزی است که دنیس راس در کتاب خود به عنوان صلح از دست رفته یاد کرده است. نخست وزیر امروز باید به این نکته توجه کند که اگر اصطکاک روابط دوجانبه دیگران را متقاعد کند که او شخص مناسبی برای این شغل نیست و یا اینکه دیگران را متقاعد کند که سیاست‌های او نباید مورد تایید قرار بگیرد، باید با دقت بیشتری رفتار کند.

دولت اوباما درصدد است تا سوظن اسرائیلی‌ها را برطرف کند و این تنها به سیاست‌مداران محافظه‌کار باز نمی‌گردد. با وجود محبوبیت فراوان اوباما در جهان، اسرائیل برای اوباما به عنوان یک همپیمان به شمار نمی‌آید. در یک نظرسنجی که در ماه ژوئن انجام شد، تنها 6 درصد از مردم اسرائیل بر این باور بودند که اوباما با اسرائیل همراه است. این درحالی است که در همین نظرسنجی 88 درصد از مردم بر این باور بودند که جورج بوش با اسرائیل همراه بود. بنابراین مشکل بین اسرائیل و امریکا به طور بنیادین به روابط شخصی بین سیاستمداران ارتباطی ندارد.   

مشکل عمیق‌تر میان اسرائیل و امریکا زمانی آغاز شد که اوباما خود را از ایدئولوژی‌های دولت بوش جدا کرد و اعلام کرد که خواهان یک سیاست متعادل‌تر و واقع‌گراتر در خاورمیانه است. در واقع اگر به این مسئله نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که دو مسئله کرانه باختری و ایران در این معقوله قرار می‌گیرند.

ایران اصلی‌ترین مسئله امنیتی است که در مقابل اسرائیل قرار دارد. اسرائیل ایران را به عنوان یک حکومت افراطی می‌بیند که خواهان رسیدن به انرژی هسته‌ای است و اعلام کرده است که می‌خواهد اسرائیل را از روی نقشه جهان حذف کند. اسرائیل بر این باور است که گزینه نظامی، حتی اگر دیپلماسی و تحریم‌ها کارساز باشد هم باید روی میز باقی بماند. برخی دیگر در اسرائیل نیز بر این باورند که حمله نظامی به ایران گزینه‌ای غیر قابل اجتناب است. دولت اوباما از سوی دیگر فرای این مسائل به این پرونده نگاه می‌کند. در 15 جولای، پس از انتخابات ایران، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا اعلام کرد که ما اهمیت پیشنهاد خود به ایران را می‌دانیم و همچنان آماده‌ایم که با ایران وارد مذاکره شویم.

برای اسرائیل چنین مسئله‌ای کاملا غیر واقعی است این درحالی است که برای مقامات امریکایی حمله اسرائیل به ایران به عنوان کابوسی است در مقابل چهره‌ای که اوباما می‌خواهد در برابر جهان اسلام از خود نشان دهد. حوادث اخیر در ایران طرح مذاکره با ایران از طرف امریکا را کند کرد اما این مسائل موجب کندی روند برنامه هسته‌ای ایران نشد. اگر حوادث اخیر در ایران تغییراتی را در ایران به وجود بیاورد و یا تحریم‌های بیشتر سبب شود تا ایران دست از برنامه هسته‌ای خود بردارد، دیگر اختلافات میان اسرائیل و امریکا معنا دار نخواهد بود. اما به نظر می‌رسد که ایران تا مرحله رسیدن به سلاح هسته‌ای پیش خواهد رفت و تنش میان اسرائیل و امریکا درحالی افزایش می‌یابد که اسرائیل به صدای ساعت خود گوش می‌دهد و تنها دو راه را در مقابل خود می‌بیند؛ یا باید با ایران دارای بمب هسته‌ای زندگی کند یا هرچه زودتر و پیش از دست‌یابی ایران به بمب هسته‌ای به این کشور حمله کند. اسرائیل بر این باور است که بدتر از بمباران ایران، هسته‌ای شدن ایران است.

اسرائیل یادگرفته است که سخترین بخش این است که واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت و ایدئولوژی نمی‌تواند کسی را از خطر محافظت کند. در واقع فرمول‌های قدیمی دولت اوباما موجب تنش‌های فعلی با اسرائیل شده است جرا که تمام کسانی که در این منطقه زندگی می‌کنند می‌دانند که توسعه در ایران در واقع میخ محور آینده منطقه است. آنها تنها در صورتی می‌توانند این تنش‌ها را کاهش دهند که دولت اوباما یک دیدگاه واقعی‌تری داشته باشد، دیدگاهی که یک پروسه امکان‌پذیر را به همراه دارد و حرکت در خاورمیانه را با خطر مواجه می‌کند.


نظر شما :