شیوع سندرم استکهلم، سمپاتهای روحانی و مقاله پزشکیان در تهران تایمز
فارس: مسعود پزشکیان رئیس جمهور منتخب در مقاله ای با عنوان پیام من به جهان جدید دیدگاههای خود در خصوص سیاست خارجی دولت چهاردهم را تشریح کرد. اما این مقاله به مذاق بخشی از هم جناحیهای او خوش نیامد.
اتفاقی شاذ روز یک شهریور ۱۳۵۲ ( ۲۳ اوت ۱۹۷۳) در پایتخت سوئد رخ داد. اتفاقی که به یک اصطلاح در روابط فردی و اجتماعی و اخیراً بینالمللی بدل شد.
ماجرا از این قرار بود که فردی به نام «اولسون» به بانک اعتباری سوئد در میدان «نورمالمستورگ» استکهلم حمله میکند و چهار کارمند بانک را گروگان میگیرد. اولسون در ازای آزادی گروگانها ۷۰۰ هزار دلار پول، یک ماشین و آزادی یکی از دوستان در حبس خود را طلب میکند.
تمامی خواستهها بر آورده شد. یک فورد موستانگ آمریکایی با باک پر از بنزین آماده، پول تهیه و رفیق او آزاد شد. اما گروگانگیر نه گروگانها را آزاد کرد و نه حاضر به ترک بانک شد.
اما اصل ماجرا از اینجا به بعد است. گروگانگیری پنج روز بعد به پایان رسید اما رفتار گروگانها نسبت به گروگانگیران در تاریخ معاصر ماندگار شد. گروگانها به طرز عجیبی با ربایندگان خود پیوند عاطفی برقرار کرده بودند. به گونهای که پس از حبسشان، به ملاقاتشان میرفتند!
این پیوند عاطفی میان گروگان و گروگانگیر به «سندرم استکهلم» شهره شد. افراد مبتلا به سندرم استکهلم نسبت به اسیرکننده حس مثبت و نسبت به پلیس یا دیگر شخصیتهای دارای صلاحیت حس منفی دارند!
شیوع سندرم استکهلم در ایران!
با این پیش فرض به سال ۱۴۰۳ بازگردیم. مسعود پزشکیان مقاله ای به زبان انگلیسی در روزنامه انگلیسی زبان تهران تایمز منتشر کرد. این مقاله سرآغاز حمله شخصیتهای جناح اصلاح طلب به رئیس جمهور هم جناحی خودشان شد.
دلیل حمله چه بود؟ نظر مثبت نسبت به تعمیق همکاری با همه کشورها و ایضاً قدرتهای شرقی جهان و انتقاد از عدم وفای به عهد غرب در موضوع برجام. همین!
«مهاجری» مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی (نزدیک به طیف روحانی) پیرامون مقاله پزشکیان نوشت: «این مقاله نقاط ضعفی هم دارد که در رأس آنها پررنگ شدن رابطه با چین و روسیه و تمجید کم نظیر از پیمانهای درازمدت ۲۵ ساله با چین و ۲۰ ساله با روسیه است. لابد رئیس جمهور منتخب میدانند این پیمانها و بطور کلی زیادهروی در تقویت روابط با این دو کشور در سالهای اخیر از نقاط ضعف دولتهای دوازدهم و سیزدهم بوده و همواره مورد انتقاد و اعتراض رسانهها و صاحبنظران قرار داشته است.»
«حمید ابوطالبی» معاون سیاسی رئیس جمهور در دوران حسن روحانی نیز در صفحه ایکس خود به مقاله پزشکیان تاخت. ابوطالبی نوشت: اگر ایالات متحده بهطور غیرقانونی از توافق برجام خارج شد و با تحمیل تحریمهای یکجانبه فراسرزمینی، به مردم ایران - به ویژه در دوران پاندمی کرونا - زیانها، رنجها و آسیبهای بیشمار، و به اقتصاد ما صدها میلیارد دلار خسارت وارد نمود”؛ چرا “تصمیمگیران در واشنگتن باید، با پند و اندرزهای جنابعالی، حقیقت ایران را بپذیرند و از تشدید تنشهای موجود پرهیز نمایند”؟»
ابوطالبی در ادامه نوشت: «جناب پزشکیان. تا کنون نشان دادهاید که فرمالیسم، بر تمام رفتارهای حکمرانیتان حاکم است؛ از سیاست داخلی، تا اینک تصویر روابط خارجیتان در مقالهای که هیچ شعفی را برنیانگیخته است.»
واکنشهای مذکور، نشانه شیوع سندرم استکهلم در میان اصلاح طلبان است. اکنون دیگر موضوع استدلال و منطق درباره شاکی و متشاکی نیست. بلکه نرد عشق باختن گروگانها با گروگانگیر است.
در واقعه استکهلم، آنچه گزارش شد نشان میدهد که رفتار گروگانگیران با گروگانها بر پایه دوستی و محبت بود اما در نمونه ایرانی، با وجود توهین، تحریم و نزاع گروگانگیر آمریکایی، گروگان وطنی هنوز عاشق اوست!
ابوطالبی کسی است که از سوی روحانی به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل تعیین شد. اما آمریکا او را راه نداد و در سنا او را تروریست خطاب کردند! این اقدام نه در دولت ترامپ که در دوره اوباما و گرماگرم مذاکرات هستهای تهران و واشنگتن رخ داد.
از طرفی، این آمریکاست که پول ایران را به گروگان گرفت، در مسیر تجارت خارجی ایران سنگاندازی کرد و کار را به جایی رساند که به هواپیما ظریف به عنوان وزیر خارجه دولت روحانی و مهمان کنفرانس امنیتی مونیخ، اجازه سوخترسانی در آلمان داده نشد. دست آخر نیز در دی ۱۳۹۸ تا آستانه جنگ نظامی با ایران پیش رفت.
با این عقبه، هنوز بخشی از طیف اصلاحات و دولت روحانی قصد دل کندن از گروگانگیر را ندارند و در معادله و منازعه تهران-واشنگتن، همواره طرف ایرانی را مقصر میدانند.
نظر شما :