عباسعلی اختری به مناسبت چهلمین روز درگذشت مرحوم محتشمی پور
مردی که با اخلاص و روحیه انقلابی حرکت می کرد
دیپلماسی ایرانی: آیت الله عباسعلی اختری، سفیر سابق ایران در سوریه می گوید: یاران امام، مبارزین انقلاب اسلامی و به خصوص کسانی که از اول در خدمت حضرت امام بوده اند، افرادی دلسوز، مخلص و صادق بوده اند و با رنج و تحمل کارها را انجام داده اند و برنامه ها را پیش برده اند و در حد توان انجام وظیفه کرده اند. او درباره مرحوم محتشمی پور معتقد است: ایشان با اخلاص و روحیه انقلابی حرکت می کرد این گفت وگو را با هم می خوانیم:
با توجه به اینکه شما از یاران دیرین حضرت امام هستید و آشنایی دیرینی هم با مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی پور دارید، در آستانه چهلمین روز درگذشت ایشان تمایل داریم خاطرات شما از ایشان در طی سال های مبارزه در نجف و بعد از آن را بشنویم.
یاران امام، مبارزین انقلاب اسلامی و به خصوص کسانی که از اول در خدمت حضرت امام بوده اند، افرادی دلسوز، مخلص و صادق بوده اند و با رنج و تحمل کارها را انجام داده اند و برنامه ها را پیش برده اند و در حد توان انجام وظیفه کرده اند. گرچه ممکن است در زندگی هرکسی مشکلات و مسائلی به وجود بیاید، اما بالأخره این زحمات مورد عنایت خداوند متعال است و خداوند اجر می دهد و من امیدوارم خداوند متعال مقامشان را متعالی کند و با امام، یاران صدیق امام و پیامبر (ص) و خاندان پیامبر (صلوات الله علیهم اجمعین) مشهور کند.
نحوه آشنایی شما با مرحوم محتشمی پور به چه شکل بود؟
به لطف خداوند متعال روزی بنده وارد نجف شدم که در همان روز حضرت امام و مرحوم حاج آقا مصطفی از ترکیه وارد بغداد شدند. یعنی من تقریبا 10 صبح از طریق قاچاق وارد نجف شدم و تازه اول ورودم بود که بعد از ظهر خبردار شدیم امام تشریف آورده اند و به خدمت امام رفتیم. بعد هم در کاظمین، سامرا، کربلا و نجف اشرف جزو استقبال کنندگان از حضرت امام در خدمت ایشان بودیم و استقبال بسیار بی نظیری از حضرت امام در نجف اشرف شد و بعد هم تا 10 روز گروه های مختلف مردم به طور مرتب برای دیدن امام و عرض ارادت به ایشان خانه حضرت امام می آمدند.
چون خانواده امام در ایران بودند و آنجا هم پیش از آن افرادی نداشت، ما چند نفر طلبه خدمتکار مراسم استقبال و پذیرایی از مردم بودیم. بعد از اینکه استقبال تمام شد، امام بازدید علما و مراجع را داشت و در خدمت امام به دیدن مراجع می رفتیم.
آبان سال 44 حضرت امام وارد نجف شدند و مرحوم آقای محتشمی و چند نفر از دوستان هم سال 45 وارد نجف شدند. ما مدرسه آقای بروجردی بودیم و چون معمولا پایگاه اول دوستانی که می آمدند و نماز امام در این مدرسه بود، ملاقات و دید و بازدیدها از آنجا شروع می شد. من قبلا با ایشان آشنایی نداشتم و قم همدیگر را ندیده بودیم. از آنجا با هم آشنا شدیم و تقریبا کارهایمان شروع شد. ما در نجف دو کار اصلی داشتیم که یکی ارادت و عشق و علاقه به حضرت امام بود. امام نماز ظهر را در خانه می خواند و ما چند نفر مقیّد بودیم که حتما نماز ظهر را محضر امام باشیم. نماز مغرب را هم امام در مدرسه می خواندند و ما همیشه آنجا بودیم.
کار دوم ما درس خواندن بود. در درس خواندن تقریبا هم افق بودیم و درس های مختلف می رفتیم ولی در دو سه درس با همدیگر مشترک بودیم. یکی از درس هایی که مشترک می رفتیم و با هم بحث می کردیم، درس مرحوم آیت الله مشکینی و دیگری درس مرحوم آیت الله شهید مدنی بود. صبح روزهای تعطیل من، آقای محتشمی و حاج آقا عیسی طباطبایی که الآن لبنان هستند، با همدیگر به منزل شهید مدنی می رفتیم، صبحانه به ما می داد و درس هم از ایشان می گرفتیم و می آمدیم. مبحث «خیارات مکاسب» را پیش مرحوم آیت الله شهید مدنی با همدیگر می خواندیم. جلد دوم «کفایه» و «شرح منظومه» را هم پیش حاج آقا نصرالله شاه آبادی می خواندیم.
لذا درس های ما با هم بود و از نظر افق فکری هم همه خدمت امام بودیم. امام درس «ولایت فقیه» را شروع کردند، این درس ها جمع آوری و قرار شد پیاده شود. ما چند نفر جزو کسانی بودیم که این درس ها را با نوازهای کاست ضبط می کردند، بعد پیاده می کردیم و بعد چاپ و ویراستاری می شد و بعد جزوه برای بخش کردن درست می شد؛ که ایشان هم جزو این مجموعه بود. برای پخش هم من و حاج آقای رحمت مجموعه ای از آن که فکر می کنم جلد اول و دوم بود را با گونی به بصره بردیم. هرکسی یک جایی بود و من ایشان هم آنجا پخش می کردیم.
رفاقت ما این جوری شکل گرفت و تا همین اواخر قبل از کرونا وقتی از نجف می آمد صبح ها در برنامه ای همدیگر را می دیدیم. لذا کاملا ایشان را از نظر ایمان، اخلاص، عشق به ائمه اطهار(ع) و عشق و ارادت نسبت به حضرت امام(قدس الله نفسه الزکیه) می شناختیم.
ظاهرا آقای محتشمی در دوران نجف برای تبلیغ به کشورهای دیگر هم می رفتند. خاطره ای در این زمینه دارید؟
معمولا رسم نبود که طلبه های نجف برای تبلیغ بروند اما بعضی از طلبه های ایرانی تبلیغ هم می رفتیم. من گاهی برای تبلیغ به اطراف نجف می رفتم و به سوریه و لبنان هم رفتم. از سال 49 به لبنان رفتم و تا سال 52 آنجا بودم و برنامه تبلیغی داشتم. یکی از برنامه های تبلیغی ایشان هم در روستای یمونه بعلبک بود. به جای شیخ حسن یزدی زاده به آن روستا رفته بود و تبلیغ می کرد و ما و چند نفر از دوستان برای دیدنش رفتیم.
ایشان به رفتن کویت هم اهتمام داشت و همراه مرحوم فردوسی پور برای تبلیغ به کویت می رفتند.
یکی از مباحثی که در خصوص یاران اولیه نهضت امام مطرح می شود این است که زمانی که انقلابی بودن هیچ امتیازی نداشت افراد مبارزی بودند که اطراف امام را خالی نکردند. نظر شما در خصوص جایگاه این افراد چیست؟
نه تنها امتیاز نبود، بلکه مشکل هم داشت. اولا کسانی که با امام میانه ای نداشتند همیشه نسبت به ما نگاه خاصی داشتند، گاهی اعتراض داشتند و گاهی حتی اهانت می کردند که چرا این کارها را می کنید. مورد دیگر این است که ما مورد غضب حکومت بودیم. به من گفتند به کنسولگی نرو چون می گویند این کارها را شما و فلانی انجام داده اید. بعد که به تهران آمدم و من را زندان کردند همین ها را می پرسیدند که شما اطراف امام بوده اید و اطلاعیه امام را درست و چاپ می کرده اید و کارهای امام را انجام می داده اید. اما به خاطر اینکه اطلاعات کاملی نداشتند من را آزاد کردند.
سفارت ایران در بغداد و سرکنسولگری کربلا گزارش های علیه ما می دادند و حتی در نظر حکومت عراق هم ما به عنوان طرفداران حضرت امام محسوب می شدیم. لذا خیلی از کسانی که فکر نمی کردند انقلاب اسلامی پیروز شود و حکومت اسلامی شکل بگیرد ما را مسخره می کردند و می گفتند حکومت درست شد و آقای فلانی وزیر و آقای فلانی وکیل می شود. ولی انقلاب پیروز شد و همین ها افتخار خدمت در حکومت اسلامی پیدا کردند و بعدا مسخره ای که آنها کرده بودند تحقق پیدا می کرد.
آن وقت حتی خود ما تصور نمی کردیم که این انقلاب پیروز شود. من در لبنان که تبلیغ می کردم می گفتم دنبال این هستیم و می خواهیم که حکومت اسلامی درست شود. حتی گروه هایی آنجا بودند که به ما پیشنهاد می کردند برای مقابله با حکومت شاه کارهای چریکی و نظامی انجام بدهیم. ولی اصلا فکر نمی کردیم به این زودی و این جوری انقلاب پیروز شود و ما خدمتگزار این حکومت شویم.
سال 57 من به دوستانی که درس می رفتیم گفتم این دولت ها نمی توانند موفق شوند و حکومت اسلامی درست می شود. اما فکر می کردیم همان چیزی که اول شد اتفاق می افتد. یعنی مهندسین و دکترهایی که در نهضت و جاهای دیگر هستند حکومت تشکیل می دهند و ما هم آنها را پشتیبانی و حمایت می کنیم؛ نه اینکه خودمان مسئول شویم. لذا امام هم در مرحله اول حکومت را در اختیار اینها گذاشت و اینها را مأمور پیگیری کارها کرد و نمی خواست که طلبه ها کار بپذیرند. اما وقتی آن طور شد، امام قبول کرد که آیت الله خامنه ای رئیس جمهور شود و به مراحل دیگر آمد.
آن موقع ما به عنوان جهاد در راه خدا و تکلیف وظیفه خودمان می دانستیم هر کاری از دستمان بر می آید انجام بدهیم. آقای محتشمی هم همیشه خدمت امام بودند و در پاریس کارهای دفتری امام را انجام می دادند و بعد از انقلاب هم در دفتر امام خدمت می کردند و فعالیت داشتند.
بارزترین ویژگی خاص آقای محتشمی پور که به آن صفت شناخته می شدند از نظر شما چه بود؟
انقلابی فکر کردن و باور و ایمان به حرکت امام مسأله بسیار مهمی است که یک عده افراد به عنوان یک تعهد دینی و وظیفه اسلامی، وظیفه خودشان می دانستند که برای این انقلاب کار کنند. ایشان یکی از افراد بسیار مخلص بود و در تمام مراحل هر کاری که می توانست را انجام می داد. لذا در رفتن امام به طرف کویت و رفتن به پاریس همواره کنار امام بودند و بار مسئولیت و کار را بر عهده می گرفتند و حاضر بودند با تمام وجودشان جهاد کنند.
شانه خالی نکردن از زیر کار یکی از ویژگی های ایشان بود. ایمان، اعتقاد و باورشان به انقلاب و پذیرش مسئولیت و انجام کار برای انقلاب و حرکت امام و همچنین اخلاص مسائل دیگری است که من از ایشان سراغ دارم و بدون هیچ چشم داشتی در این زمینه ها کار می کرد. به عقیده من و برخی دوستان همفکر، حتی کناره گیری اخیر ایشان که به نجف رفت هم عنایت خداوند متعال بود.
این مصاحبه در نشریه «حضور»، وابسته به موسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی به مناسبت چهلم ایشون چاپ شده و از سوی دست اندرکاران این نشریه در اختیار دیپلماسی ایرانی قرار گرفته است.
نظر شما :