نکته هایی که باید توجه شود
سیاست خارجی ۱۴۰۰
دیپلماسی ایرانی: سیاست خارجی نشات گرفته از سیاست داخلی است؛ اما الزامی به پذیرش آن نیست و سیاست خارجی می تواند بر مبنای شرایط بین الملل تنظیم شود.
تصویر صحنه سیاسی بین الملل؛
امریکا؛ دولت آقای "جو بایدن" در امریکا بسیار ضعیف و نیازمند همراهی اروپا/انگلیس و جمهوریخواهان است. جمهوریخواهان در اختیار لابی اسراییل هستند. تاثیرگذار اصلی بر سیاست بین الملل امریکا، انگلیس است. تنها انگلیس از قدرت مهار امریکا برخوردار است.
روسیه و چین؛ روسیه و چین قادر به تاثیرگذاری بر محیط بین الملل هستند اما چین بخاطر "تهدید امنیتی برای غرب" اول توسط انگلیس و سپس امریکا، در موضع دفاعی خواهد بود و با اتحاد نظامی استرالیا و ژاپن و امریکا با پیاده سربازان هندی، در دریای جنوب چین متمرکز خواهد بود. روسیه آقای پوتین، کماکان خواهان پیوستن به موسسات غربی به خصوص اروپاست و به روایتی دیگر؛ در جمع غرب تحویل گرفته شود و لذا با اهرم حوزه های نفوذ به خصوص آسیا، آماده مماشات با غربی هاست و از طریق اسراییل سعی در ایجاد تغییر تصویر در کنگره دارد.
اروپا؛ انگلیس بشدت مانع هرگونه همکاری غرب با پوتین است. انگلیس دشمنی با روسیه را برای حفظ پیمان نظامی ناتو، با دو هدف؛ تعهد امریکا به حضور در اروپا و تفوق تفکر آنگلو ساکسن بر اتحادیه اروپایی با محوریت فرانسه ضروری می داند.
دیگر کشورها؛ بسط روابط دوجانبه بر مبنای مقتضیات تعمیق و سکون داشته باشد. انعطاف پذیری با تشخیص موقعیت دولت ها ضروری است.
اگر فرضیه فوق پذیرفته شود؛ چگونگی تعریف نقش سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران ساده است. نظم جدید جهان در حال شکل گیری است. دوران "گذار" است و فرصتی برای تعریف نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان است.
1- سیاست خارجی در داخل؛ نیاز به اجماع و یک صدایی نیست. کشور آزاد باید چند صدایی باشد اما در اجرا باید "نزدیک به اجماع" مجلس و دولت و نخبگان باشد.
2- منطقه؛ کشورهای همسایه باید جمهوری اسلامی ایران را آنطور که هست، بپذیرند. "گربه نشسته راه افتاده است و نشاندن گربه امکان پذیر نیست." شاید لازم باشد یک دوره فشرده جنگی/نظامی برای پذیراندن جمهوری اسلامی ایران به همسایگان به خصوص در حوزه خلیج فارس نیاز باشد.
3- بین الملل؛ فعالیت دیپلماتیک علمی و در حوزه های حقوق و سیاست بین الملل بر مبنای آموزه ها و "آرمان های" اسلامی و تبدیل آنها به "واقعیت اجرایی" ضروری است. سخت است ولی وظیفه نخبگان و دیپلمات هاست. نیازمند ابداع گری و نظریه پردازی و تفسیر آن در مجامع بین الملل هستیم. تبدیل "آرمان" های گام دوم انقلاب به "واقعیت" دشوار اما نخبگان و دیپلمات ها قادر به ابتکار و انجام در این زمینه به خصوص ترویج از طریق مجامع بین الملل هستند. به عنوان مثال؛ "عدالت"، "تروریسم"، "منافع ملی" و "ضدیت با اشغال و اشغالگری"، "گفتگوی نژاد ها و منع نژاد پرستی" و "حمایت از حقوق ملت ها" را می توان ارایه داد.
4- روابط با امریکا؛ بر مبنای نگاه ایرانی نظریه "اغفال"، امریکا به "قدرت سخت" برای سوءاستفاده توسط دیگران تبدیل شده است. اول بار چرچیل انگلیسی، امریکا را علیه هیتلر آلمانی اجیر کرد و قبایل عرب نیز به همین نتیجه رسیده اند. باید این قدرت سخت امریکا را اول؛ از لوث لابی انگلیس و اسراییل رهانید و دوم؛ در خدمت "عدالت در جهان" عملیاتی کرد. حضور رسمی دیپلماتیک در واشنگتن به دو دلیل هدفمند ضروریست. پیشگیری از سو استفاده دیگر کشورها و دوم؛ هدایت در راستای منافع "شیعه ناب اسلامی" (آرمان) یا "عدالت برای ملت ها" (واقعیت) که به عهده نخبگان و دیپلمات های مجرب است.
5- روابط با اروپا، بین اتحادیه و دوجانبه تفکیک قایل شویم و اتحادیه را جز در امور اقتصادی نادیده بگیریم. میز تحقیق و پیگیری انگلیس و امریکا را در هم ادغام کنیم. اگر ترامپ بازگردد، اروپا آینده درخشانی نخواهد داشت. شیطنت اروپا از امریکا بیشتر است و استراتژی مهار امریکا با فشار بر کشوری های مطرح اروپا/انگلیس موثر است.
نظر شما :