دانشگاه های کشور در سالِ ۱۴۱۰ شمسی

با توجه وضعیت فعلی آینده علمی ما چگونه خواهد بود؟

۰۲ مهر ۱۳۹۹ | ۱۸:۰۰ کد : ۱۹۹۵۶۶۴ نگاه ایرانی خاورمیانه
نویسنده خبر: محمود سریع القلم
محمود سریع القلم در یادداشتی می نویسد: اگر وضعیت اقتصادی کشور همین گونه که هست ادامه پیدا کند، ارتباطات دانشگاه ها و اساتید با محیط بین المللی به حداقل خواهد رسید. با توجه به منابع بسیار محدود دانشگاه ها، فرصتِ استفادۀ اساتید برای مطالعات و تحقیقات در خارج و دعوت از اساتید خارجی برای تدریس در داخل، اگر نگوییم صفر، بسیار محدود خواهد شد. در چنین شرایطی یا اساتید باید از امکانات دانشگاه های خارجی استفاده کنند که روز به روز محدودتر می شود یا خود باید امکانات مالی داشته باشند تا بتوانند به عنوان مثال یک سال در مرکز یا دانشگاهی به پژوهش جدید بپردازند. با شرایط امروز، حداقل هزینه ای که یک فردِ دانشگاهی برای یک سال زندگی آکادمیک در خارج از کشور نیاز دارد حدود ۹۷۲ میلیون تومان است ($۳۰۰۰ * ۱۲ months * ۲۷۰۰۰ Toman). این رقم را با میانگین صد میلیون تومانی حقوقِ سالیانۀ یک دانشگاهی مقایسه کنید.
با توجه وضعیت فعلی آینده علمی ما چگونه خواهد بود؟

دیپلماسی ایرانی: 80 درصد اعتبار یک دانشگاه یا دانشکده به «توانِ آموزش و پژوهشِ اساتید» آن مربوط می شود.

در عرف جهانی، کیفیتِ اساتید، زمینه را برای جذب امکانات و همینطور دانشجویان برجسته فراهم می آورد. اما «اساتیدِ با کیفیت و برجسته» چگونه ظهور می کنند؟ داشتنِ مدرکِ دکتری ضرورتاً به این معنا نیست که فرد، معلم و محقق شایسته ای نیز هست. هرچند محلِ اخذِ دکتری، اساتیدِ دوران دانشجویی یک استاد و شیفتگی او به رشته اش بسیار با اهمیت و حتی تعیین کننده هستند ولی دورۀ تکاملی یک استاد پس از ورود او به یک دانشگاه یا دانشکده شروع می شود.

در میان عواملِ مختلفی که یک استاد را برجسته می کند و دانش، استنباط، آموزش و متون او را غنی می کند، ارتباطات بین المللی اوست. به عبارت دیگر، او در کدام دایرۀ جغرافیایی، فلسفی، نظری و روشی فکر می کند؟ اگر مدیری 8 سال فقط با چند نفر معدود، موضوعات را بررسی کرده و تصمیم سازی کند، در همان چند نفر محدود است. بی دلیل نیست که بنگاه های اقتصادی هر چند ماه یک بار با افراد متفاوتی نسبت به تصمیم های اقتصادی خود مشورت می کنند تا در معرضِ همه دیدگاه ها قرار گیرند (Exposure). فرصت هایی که یک دانشگاه برای رشد و تکاملِ فکری و شخصیتی اساتید خود ایجاد می کند حکمِ همین در معرض قرار گرفتن را دارد. در زیر، به نمونه هایی از این فرصت ها اشاره می شود:

اول، دانشگاه های برجستۀ دنیا، از بودجه ای مناسب برخوردارند که هر سال تعدادی محقق از دانشگاه های دیگرِ کشور خود و یا کشورهای دیگر دعوت می کنند تا «دانشجویان و اساتید» با افکار و روش و نظریه های جدید آشنا شوند. از این رو، دانشکدۀ مطلوب آن است که در راهروها و کلاس های آن، در کنار اساتید ایرانی، اساتید مصری، هندی، ژاپنی، کانادایی، اتریشی، روسی و ده ها ملیت دیگر رفت و آمد داشته باشند تا زمینۀ یادگیری، محک زدن، مقایسه و تکامل اساتید را فراهم آورند. تکامل یک دانشگاه هم به جغرافیای وسیع تر با دانشگاه های دیگر نیاز دارد و هم به حس یادگیری و بهتر شدن توسط اساتید. رشدِ فکر، محتاج جغرافیایی متکثر با شعاعی وسیع است. همینکه جغرافیا محدود شد، فکر هم محدود می شود. واتیکان زمانی متحول شد که کاردینال ها تشویق شدند به دانشگاه ها بروند و علوم جدید را بیاموزند، هم کاردینال باشند و هم اقتصاددان، هم کاردینال باشند و هم فیزیکدان، هم کاردینال باشند و هم پزشک.

استادی که با تعدادی از افرادِ تکراری معاشرت می کند و از شهر و محیط خود بیرون نمی رود، در همان روش ها و نظریه های سابق خود متوقف می ماند. حرفِ جدید با تغییر جغرافیا به دست می آید. یکی از دلایل عقب ماندگی جهانِ سوم، در انتزاعی بودن صرف است که سبب شده است از بَصَری بودن و مشاهده کردن، که سریع تر انسان را به مقایسه و تغییر سوق می دهد، محروم بماند. دانشگاه های جهان سومی عموماً محیط های بستۀ آموزشِ نظریه های تکراری هستند زیرا در تعامل، مقایسه و یادگیری با ضدِ خود نیستند و یا فرصتِ کار میدانی را ندارند.

بین سال های 1632 و 1668، Jean-Baptiste Tavernier  فرانسوی، شش سفر به ایران کرد و سپس در سال 1679 کتاب Les Six Voyages  (شش سفر) را چاپ کرد. Jean Chardin  فرانسوی بین سال های 1665 و 1677، حدود ده سال در ایران زندگی کرد. او در سفرنامۀ خود که سال 1711 (309 سال پیش) در آمستردام چاپ شد از خُلقیات گرفته تا متراژ منازل و تنوع طبیعت در ایران مطلب نوشت. در مقامِ مقایسه، در خاورمیانه هزاران نفر متخصصِ اقتصاد، جامعه و فرهنگ غرب وجود دارد که هیچ گاه فرصتِ خروج از جغرافیای محدود خود را نداشته اند و بدون مشاهده و فرصت بصری یادگیری، ده ها نوع بافندگی ذهنی را با قاطعیت ابراز می دارند.

دوم، فرصتِ اساتید برای سفر به دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی جهان است که توسط دانشکده ها تسهیل می شود. دکتر عبدالحسین زرین کوب که فارغ التحصیل ادبیات و تاریخ از دانشگاه تهران بود در کمبریج، سوربن و پرینستون هم سابقۀ کار علمی و تدریس دارد. او در دهه چهل و پنجاهِ زندگی خود به جایگاهی رسیده بود که در دانشگاه های معتبر جهان حضور داشت و دیدگاه های خود را مطرح می کرد. عموماً هر استادی هر پنج سال یک بار باید این فرصت را داشته باشد تا یک سال از محیطِ کاری خود فاصله گرفته و در مرکز یا دانشگاهی دیگر به مشاهده، مطالعه و مقایسۀ روشها و نظریه های خود بپردازد و چه بسا در آنها تجدید نظر و یا تعدیل کند.

به میزانی که محیط، متضاد تر یا حداقل متفاوت تر باشد، زمینۀ یادگیری بیشتر خواهد بود. اکر یک استادِ انگلیسی به ژاپن برود طبعا بیشتر می آموزد تا این که در کانادا که به انگلستان خیلی شبیه است وقت صرف کند. هرچند اینترنت، دسترسی به منابع را راحت کرده است ولی مواجهۀ مستقیم، دیالوگ، بحث و جدل و کلاس درس، در محیط های متفاوت قابل مقایسه با اینترنت نیست. حتی اجماعِ نظرِ نسبتاً قابلِ اتکایی بوجود آمده که کلاس های درسِ اینترنتی با استفاده از اپلیکشن Zoom پس از کرونا، قابلیت های یادگیری کلاس درس پیش از کرونا را ندارند. شناخت های صرفِ انتزاعی و عدم دسترسی به مصداق، نمونه و جزئیات، باعثِ توقفِ علمی نهادِ دانشگاه می شود. اساسِ این توقف در داشتن یا نداشتن فرصت اساتید دانشگاه در مشاهدۀ جهان و آشنایی با افکار و تحقیقات جدید است. وقتی ذهن در معرض نگاه ها و ادلۀ متفاوت قرار نگیرد، به تدریج اُکسیده می شود و به نوعی خود درست پنداری، حتی به صورت ناخودآگاه، دچار می شود. دیدنِ جهان، کار در مراکز و دانشگاه های مختلف، درگیر شدن با مفروضات، فرضیه ها، نظریه ها و پارادایم های مختلف، آدمی را صبور و با حوصله می کند و به معنای واقعی کلمه و مفهوم، به او پلورالیسم علمی را می آموزد.

سوم، کار با جهان و آشنایی با افراد و مراکز در کشورهای مختلف، فرد دانشگاهی را مجبور می کند که به چند زبان نه آشنایی بلکه تسلط پیدا کند. یک بار یکی از روسای جمهور ترکیه به این نویسنده این چنین گفت: در دهه های 1960 -1970 میلادی، افرادی که رایزنِ فرهنگی ایران در ترکیه بودند آنقدر به زبان، ادبیات، تاریخ و جامعۀ ترکیه، و حتی تا دورۀ عثمانی، مسلط بودند که در دورۀ اقامتشان در آنکارا، یک منبع علمی برای دانشجویان و اساتید محسوب می شدند. عموماً در اروپا یک دانشجوی لیسانس یک سال از چهار سال دوران تحصیلش را در کشوری دیگر به دانشگاه می رود تا با زبان و ادبیات آن کشور در سنین پایین آشنا شود و به همین دلیل است که اروپایی ها به چند زبان صحبت می کنند. یکی از دلایلی که چینی ها حدود 369000 نفر دانشجو در آمریکا دارند یادگیری و تسلط قشرِ تحصیل کرده به زبانِ رایج بین المللی یعنی انگلیسی در سنین پایین است.

جمع بندی. اگر وضعیت اقتصادی کشور همین گونه که هست ادامه پیدا کند، ارتباطات دانشگاه ها و اساتید با محیط بین المللی به حداقل خواهد رسید. با توجه به منابع بسیار محدود دانشگاه ها، فرصتِ استفادۀ اساتید برای مطالعات و تحقیقات در خارج و دعوت از اساتید خارجی برای تدریس در داخل، اگر نگوییم صفر، بسیار محدود خواهد شد. در چنین شرایطی یا اساتید باید از امکانات دانشگاه های خارجی استفاده کنند که روز به روز محدودتر می شود یا خود باید امکانات مالی داشته باشند تا بتوانند به عنوان مثال یک سال در مرکز یا دانشگاهی به پژوهش جدید بپردازند. با شرایط امروز، حداقل هزینه ای که یک فردِ دانشگاهی برای یک سال زندگی آکادمیک در خارج از کشور نیاز دارد حدود 972 میلیون تومان است ($3000 * 12 months * 27000 Toman). این رقم را با میانگین صد میلیون تومانی حقوقِ سالیانۀ یک دانشگاهی مقایسه کنید.

اگر امیدوار باشیم که اساتیدِ آیندۀ دانشگاه ها خوب درس خوانده اند، به زبان های خارجی مسلط هستند، در امتحانِ جامع حداقل 1000 کتاب مطالعه کرده اند، رسالۀ مهمی نوشته اند، شیفتۀ حرفۀ خود هستند و بنابراین شخصیتِ علمی صاف (و دوراز طامات) دارند اما در عمل و درفرآیندِ کارِدانشگاهی برای مشاهده، یادگیری و تجدید نظر در تئوری های خود از طریقِ کار در مراکزِ علمی و دانشگاهی جهان با امکانات محدودِ مالی دانشگاه ها رو به رو خواهند شد.

طی ده سال آینده، نسلِ جدیدی در دانشگاه های کشور به تدریس و تحقیق مشغول خواهند شد اما فرصت آنها برای رقابت در سطح بین المللی بسیار محدود خواهد بود. این محدودیت، اثراتی منفی بر کیفیتِ دانشگاه ها و سطح علمی دانشجویان بر جای خواهند گذاشت. نظرخواهی این نویسنده با اساتیدِ رشته های مختلف در دانشگاه ها بر درستی این روند صحه می گذارد. به موازاتِ این تحول در نظام دانشگاهی، طی ده سال آینده افراد بازنشستۀ قابل توجهی با سوابقِ اجرایی و سیاسی برای تدریس وارد دانشگاه ها خواهند شد تا عمدتاً خاطرات و فراز و نشیب های اجرایی خود را با دانشجویان به اشتراک بگذارند. در کنار این افراد، کسانی هم هستند که به موازاتِ ده ها کار اجرایی، تدریس هم می کنند که با ماهیتِ کارِ تمام وقتِ علمی و تحقیقاتی منافات دارد. این معنای جدید از استاد و دانشگاه، کارکرد و کارایی دانشگاه ها را مخدوش خواهد کرد.

از این رو، اگر دانشگاه ها نتوانند هر سال حداقل به 20 درصد از اساتید خود فرصت استفاده از مراکز علمی و دانشگاهی جهان را بدهند و یا اساتید خارجی را در دانشکده ها به صورت مهمان بپذیرند و اینگونه فضای ساختاری یادگیری و جرح و تعدیل نظریه ها و پارادایم ها را در طیف رشته ها به وجود آورند، نظام دانشگاهی به واسطۀ انزوای جغرافیایی از محیط بین المللی و دور شدن از بحث و گفت وگوهای جهانی به محیطی بسته و تدریسِ گفتمان های نامربوط تبدیل خواهد شد. اگر بپذیریم 80 درصد اعتبار یک دانشگاه یا دانشکده در کیفیتِ اساتید آن خلاصه می شود، سرمایه گذاری برای این قشر جامعه برای آیندۀ کشور حیاتی است وخود نوعی تولیدِ ثروت برای رشد و توسعه عمومی خواهد بود.

در خاتمه یک بار دیگر سی ویژگی یک استاد دانشگاه را برای تحکیم مبانی وجودی و هویتی نظام دانشگاهی در زیر به یاد می آوریم:

۱-حداقل ۸۰ درصد وقت کاری او، صرف تدریس، تحقیق، مراکز تحقیقاتی و کنفرانس‌های علمی شود؛

۲-خود را در معرض دیدگاه های گوناگون قرار دهد؛

۳-تفاوت میان توجیه کردن و استدلال کردن را بداند؛

۴-تفاوت میان تبلیغ کردن و استدلال کردن را بداند؛

۵-در جریان مباحث و گفتمان‌های رشتۀ خود در سطح بین‌المللی قرار داشته باشد؛

۶-حداقل روزی چهار ساعت مطالعه کند؛

۷-از مرید پروری، پرهیز کند؛

۸-برای تبلیغ شخص خود، برنامه ریزی نکند؛

۹-مبلّغ افراد نباشد؛ بلکه بسط دهندۀ منطق و استدلال باشد؛

۱۰-دانشجو و مخاطب از نقد افکار او، احساس امنیت کامل کند؛

۱۱-روش تدریس او باعث فکر کردن بیشتر توسط دانشجویان و مخاطبان شود؛

۱۲-اگر از متون او، نقد عالمانه‌ای شد، تشکر کرده و پاسخ دهد؛

۱۳-اگر به نظریه‌ای متفاوتی رسید بگوید قبلاً اشتباه کردم و خود را اصلاح کند؛

۱۴-نظریه پرداز صرف نباشد؛ برای بهبود وضع جامعه راه حل ارائه دهد؛

۱۵-آنقدر بی‌خوابی و زحمت بکشد تا نسبت به نظریه پردازی خود، اطمینان پیدا کند؛

۱۶-ضمن کار علمی، با منِ انضمامی خود مبارزه کند؛

۱۷-متانت گفتاری و رفتاری را در هر شرایطی حفظ کند؛

۱۸-در بحث و مناظره، عصبانی نشود، بی احترامی نکند، صدای خود را بالا نبرد و از القاب استفاده نکند؛

۱۹-استقلال فکری خود را در شرایط متفاوت اجتماعی و سیاسی حفظ کند؛

۲۰-دانشجوی قوی را تقدیر و دانشجوی ضعیف را تشویق کند؛

۲۱-با هم‌ قطاران خود در سطح بین‌المللی در ارتباط باشد؛

۲۲-حداقل به یک زبان خارجی مسلط باشد؛

۲۳- ۹۰ درصد کار علمی و تحقیقاتی او به صورت نوشتن و متن باشد؛

۲۴-از همکاران خود بدگویی نکند؛

۲۵-یک کتاب تأثیرگذار و ماندنی در رشتۀ خود، تولید کند؛

۲۶-بنیان‌های فلسفی متون و افکار او با نهایت دقت پرورانده شده باشند؛

۲۷-برای روشنگری، بعضاً با رسانه‌ها مصاحبه کند؛

۲۸-از مراکز قدرت فاصله بگیرد تا بتواند بدون ملاحظه، نتایج فکر و تحقیقات خود را به جامعه علمی و شهروندان عرضه کند؛

۲۹-سراغ صاحبان منصب نرود؛ اگر برای جامعه و بسط علم مفید بود، دعوت بعضی از آنها را بپذیرد؛

۳۰-کسی که بعضاً به دانشگاه سر می‌زند، به معنای دقیق علمی کلمه نمی‌تواند استاد دانشگاه باشد.

محمود سریع القلم

نویسنده خبر

عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس ارشد روابط بین‌الملل.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: دانشگاه ایران و غرب تعامل فرهنگی استادان ایرانی علم تولیدات علمی ایران و جامعه جهانی


( ۱۳ )

نظر شما :

ابراهیم قدیمی ۰۳ مهر ۱۳۹۹ | ۰۱:۵۶
چین در حال پیشی گرفتن از غرب در انتشارمقالات علمی است.دانشجویان دوران بعد از فارغ التحصیلی ومحققین علمی غربی بیشتر مهاجرتی ونسل اولی اند.با محدود شدن مهاجرت ومانع شدن تفکرات ناسیونالیستی از پذیرش دیگران مطمئنا عقب افتادگی غرب در کار تحقیقات که هم اکنون نشانه های ان دیده میشود نسبت به چین بسیار سریع تر خواهد شد. بجزتعدادی نخبگان ژنتیکی که در همه جای جهان یافت میشوند ودرصدانها در همه کشورها تقریبا یکسان است وضایعات اینگونه افراد در چین بسیار پائین تر از غرب است چین انسان ساز علمی وتربیتی نیز هست.چین با توجه به تعداد جمعیت بالا ازافراد مناسب برای تحقیقات علمی بسیار بیشتر برخور دار است. غرب توانائی تربیت نیروی فعال علمی خود را از دست داده است.تعداددانشگاه وتعداد دانشجو و تعداد محقق علمی چین بسیار بیشتر از کل غرب است. ضمن انکه هزینه تحقیقات ونیروی انسانی ولوازم و تجهیزات در چین بسیار پائین تر است.دانشگاههای ایران اگر همکاری علمی خود باچین را دیر شروع کنند بازنده خواهند بود. به جایزه نوبل نگاه نکنید نخ نما شده است.. چین در حال پوست اندازی از یک جامعه سنتی چینی به یک جامعه علمی صنعتی با حفظ ارزش های لازم برای پیوند و پیشرفت واموزش همگانی است که از دیر زمان اموزش همگانی متعلق به چین بوده است.چین پنجاه سال اینده رابا چین حتی امروز مقایسه نکنید. چین درهر دهسال به دهسال تغییرات وپیشرفت های شگرفی دارد.دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد- به زیر ان درختی رو که ان گلهای تر دارد- در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران -بدکان کسی بنشین که دردکان شکر دارد- ترازو گر نداری پس تر ا زو ره ه زند هر دم - یکی اف سی وپنجی وناو هواپیما بری جهت قدرت بیاراید توپنداری که علم دارد..علم وتحقیق غرب از ابتدا بسیار نظامی بوده است. گرچه نظام سرمایه داری از مصرف تولیدات صنعتی حاصل از تحقیقات نظامی سرمایه های بالائی برای خودحاصل کرده است.سیاسیون غربی به نتایج تحقیقات محیطی و اجتماعی علاقمندی زیادی ندارند.در اینگونه تحقیقات پول نیست .هزینه است. درغرب هرچه هزینه است برای نظامیگری وسود سریع است. خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است. هزینهای برای مشکلاتی نظیر گرمایش زمین، الودگی محیطزیست،انحرافات جزئ به جزئ اجتماعی ونیروی انسانی نیست. این پذیرفتنی است که زبان چینی یکی از معضلات نزدیکی علمی به چین است ولی باید بپذیریم که تعدادمقالات علمی با زبان چینی در حال گسترش است. میگویند بیشتر مطالب اینترنت به زبان چینی است..زبان چینی زبان علمی صنعتی اینده بسیار نزدیک است. علم راطلب کنید اگر در چین باشد.در غرب علمی نیست ، نظامیگری وسود کوتاه مدت است. سرمایه گذاری انسانی و محیط زیستی نیست.علم نزد علمای محراب نشین نظاره گرجهت حرکت مردم وعلاقمند به مردم است نه کسانی که دنبال سود وقدرت بیشتر اند.هر حرکتی پیشرفت نیست . ممکن است در سرازیری سقوط باشد.مطلبی عرض کنم پیاده شدن اروپائیان در قاره امریکا وتصاحب ان ایجاد امکانات رفاه وسود مادی وتکنولوژیکی وتولید قدرت با توجه به نیاز بوده است ولی پیشرفت علم اجتماعی نبوده است.علم ومیراث حاصل از هزاران سال تجربه انسان را فدای علم حاصل از ساخت وساز تکنولوژیک ایجاد قدرت نکنید.گرچه توجه به این علم هم برای حفظ میراث فرهنگی جهان ضروری است.
مریم ۰۴ مهر ۱۳۹۹ | ۱۰:۱۷
علمی که کیفیت زندگی و فرهنگ عامه را بالا نبره به مسیر غلط میره. تکنولوژی کیفیت زندگی را تغییر میدهد. تحقیقات میدانی بالا بردن کیفیت زندگی اجتماعی و تحقیقات آزمایشگاهی حلی برای درمان. اینها که نوشتی به دور از حقیقت و مناسب گرفتن فرمان ملوکانه بودجه ای برای اساتید مرفه