رادیکالیسم خطرناک تر از خطرهای بیرونی
در دام اقلیت رادیکال نیفتید!
نویسنده: مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر
دیپلماسی ایرانی: «اقلیتهای رادیکال» بلای جان هر جامعه مدنیاند. خطری که از سوی اقلیتهای رادیکال جوامع را تهدید میکند، بیشتر از خطرهای بیرونی است. تاریخ سیاسی (و هم تاریخ اندیشه سیاسی) پر از نمونههایی است که اقلیتهای رادیکال سرنوشت ملتهای بزرگ را تغییر دادهاند. اقلیتهای رادیکال خواست خود را به اکثریت تحمیل میکنند و جامعه را در چرخهای پایانناپذیر از واکنشها میاندازند که سرنوشت آن مشخص نیست. این اقلیتها ابتکار عمل را به دست میگیرند و کل جامعه را به واکنشهای سلبی و ایجابی وادار میکنند و در این کنش و واکنشها هدف اصلیشان این است که کل جامعه را «رادیکالیزه» کنند. رادیکال شدن کل جامعه رؤیای اقلیتهای رادیکال است، زیرا رادیکالیسم زبان، آیین و کردار خاص آنهاست و آنها در چنین بستری از همه جریانها موفقتر خواهند بود. در واقع، اقلیتهای رایکال با مجموعهای از کنش و واکنشهای تحمیلی، کل جامعه را رادیکالیزه میکنند تا اصول بازی خود را به کل جامعه تحمیل کنند. آنگاه در چنین بازیای آنها بهترین بازیگرند.
در ۱۹۱۵ اقلیتی جنگطلب به دولت ایتالیا فشار آورد و این کشور را وارد جنگ کرد. همین اقلیت پس از جنگ از فاجعهای که خود به بار آورده بود نان تازهای پخت و فاشیسم را پدید آورد و سرنوشت ایتالیا را به بیراههای جبرانناشدنی کشاند. در ۱۹۱۷ اقلیتی رادیکال میان انقلابیهای شوروی (بولشویکها) انقلاب روسیه را مصادره کرد، کشور را به جنگ داخلی کشاند و میخ کمونیسم را چهارگوشه روسیه کوفت. در آلمان در دهه ۱۹۲۰ دو اقلیت رادیکالِ کمونیست و نازی جمهوری آلمان را فلج کردند و آشفتهبازاری ساختند که از دلش هیتلر درآمد. مثالهای ایرانی این اقلیتهای رادیکال را خود بیابید...
باید از اقلیتهای رادیکال ترسید! خانوادهای را در نظر بگیرید که یکی از پسرانش قلچماق و بزنبهادر است. همین تنها پسر ستیزهجو میتواند میانه خانواده را با خانوادههای دیگر شکرآب کند. اما آسیبهایی که این پسر به خانواده میزند فقط بیرونی نیست! این تندخویی او میتواند در داخل خانواده هم شکاف اندازد. «مهار اقلیت» رادیکال بزرگترین وظیفه جامعه مدنی است. اما این کار سختترین وظیفه اجتماعی است و وقتی میبینیم بسیاری ملتها در این کار ناموفق بودند میفهمیم مهار اقلیتها چه کار دشواری است!
مردم و فرهنگ آذری به مرکزیت تبریز در نظرم چنان بزرگی و ابهتی دارند که شرم دارم در بارهشان ابراز نظر کنم. اما در این روزها در پی رخدادهای ورزشگاه تبریز ــ مانند سر دادن شعار مرگ بر... ــ با انبوهی از پستهای احساسی روبه رو شدیم که وظیفه حکم میکند سکوت نکنیم.
پیش از هر چیز خونسرد باید بود و از احساسی شدن خودداری کرد. بزرگترین وظیفه ما این است که در دامی که یک اقلیت رادیکال برایمان پهن میکند نیفتیم. مقدمهای را که گفتم به یاد آورید. آنها میخواهند همه را رادیکال کنند و راهش هم تهییج جامعه است. توپ را به زمین جامعه انداختهاند و منتظرند جامعه هیجانزده شود و به زیر این توپ بزند. این همان «کنش و واکنش تحمیلی» است که بالا اشاره شد. این اقلیت رادیکال تا شما را رادیکال نکند دستبردار نیست. منتظر است تا شما هم مثل او شوید، آنگاه بهترین برهان را به دست او دادهاید. این اقلیت میخواهد دوگانه «خودی و غیرخودی» بسازد، اما پایه و اساس محکمی برای اثبات این «خودی و غیرخودی» ندارد، برای همین باید آنقدر شما را تحریک کند تا با او مانند غیرخودی رفتار کنید، آنگاه شما خود ادعای او را به دست خود اثبات کردهاید! ضمن اینکه «چریکهای مجازی» این اقلیت هم تا بتوانند در آتش خشم و احساس دوجانبه میدمند! هدف این چریکهای مجازی هم رادیکالیزه کردنِ هر چه بیشتر جو است.
برخورد قضایی و قهرآمیز آرزوی دیگر این اقلیت رادیکال است. آنها باید به جامعه مادرشان اثبات کنند زیر سرکوبی شدید، بیرحمانه و افسارگسیختهاند و اگر با آنها برخورد قضایی و امنیتی شود، به هدفشان رسیدهاند.
پس چه باید کرد؟ چاره معکوس همان چیزی است که آن اقلیت رادیکال میخواهد. آنها میخواهند همگان را رادیکال کنند، پس چاره «رادیکال نشدن» است و خودداری از هر چیزی که باعث رادیکالیزه شدن جو میشود. اجازه دهیم جامعه مدنیِ بزرگ آذری خود راهکاری «فرهنگی و اجتماعی» برای این اقلیت رادیکال بیابد. اگر کاری از دست ما برمیآید این است که به جامعه آذری یا ترک احترام کامل بگذاریم و کمک کنیم خودش با فرزندان رادیکالش گفت وگو برقرار کند. هر راهکاری غیر از این دور باطل است. تبریز از جهت فرهنگی همواره یک گام از ایران پیش بود، اجازه دهیم خودشان راهی برای جلوگیری از این رادیکالیسم بیابند.
یگانه وظیفه ما این است در آتشی ساختگی ندمیم و در دام اقلیتی رادیکال نیفتیم...
نظر شما :