تقابل با آمریکا ؛ الگوی چین یا روسیه؟
در نظام سیاسی جهان که دنیای مبارزه برای منافع است تقابل های سیاسی و اقتصادی همواره در جریان است اما این تقابل ها – خواه اجتناب ناپذیر یا قابل اجتناب و کم اثر- از الگوی واحدی پیروی نمی کنند.
حال که تقابل بین ایران و آمریکا به دلایل ژیوپلیتیکی ، تاریخی و یا بد زمانی- (ill-synchronization) در پیچی از تاریخ اجتناب ناپذیر شده است، باید دست کم اگرنگوییم الگوی موفق تر که مدل کم ضررتری را انتخاب کنیم.
امروز چین و روسیه مهم ترین قدرت های به چالش کشنده نظام مطلوب تک قطبی آمریکا هستند اما به رغم ساختار و گذشته سیاسی کم وبیش مشابه کمونیستی هر دو کشور ، الگوی چین در بازدارندگی بسیار قدرتمندتر از روسیه است.
پس از پایان جنگ دوم جهانی چین و روسیه و آمریکا که متحد هم بودند به سرعت به رقبای هم تبدیل شدند. آمریکا بین سال های 1949 تا 1970 فشار بسیار زیادی به چین وارد کرد و در دوره موسوم به containment چین را در محاصره نظامی و به ویژه تحریم گسترده اقتصادی قرار داد به طوری که فشاری که به شوروی کمونیستی وارد می کرد به مراتب کمتر از فشار سیاسی و اقتصادی وارد بر چین بود.
آمریکا حتی با اجرای استراتژی wedge strategy "راهبرد شکاف" باعث دوری چین و شوروی در دهه 60 میلادی شد به طوری که شوروی تبدیل به دشمن شماره یک چین گشت!
در دوره 20 ساله تنش و تحریم چین علاوه بر تحریم تجاری سنگین تهدید به حمله اتمی نیز شد (1955). پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و شکل گیری نظام تک قطبی جهان در غرب به رهبری آمریکا رقیب جدی برای ایدیولوژی لیبرال دمکراسی مبتنی بر سرمایه داری نمانده بود و هنوز چین با تکیه بر تیوری "Hiding brightness" دنگ شیایوپینگ هنوز فاصله زیادی با leaping dragon یا همان اژدهای پران" کنونی فاصله زیادی داشت.
با مقدمه فوق این سوال مطح است که چرا الگوی چین در بازدارندگی و تقابل در برابر آمریکا به رغم برتری تسلیحاتی و ذخایر عظیم انرژی روسیه ، به مراتب قوی تر است در حالیکه چینی ها تا 15 سال بعد از شوروی (1964)هنوز وارد باشگاه اتمی هم نشده بودند.
اگر در سال 1979 گفته می شد " فقط کاپیتالیسم می تواند چین را نجات دهد در سال 2009 گفته می شد فقط چین می تواند کاپیتالیسم را نجات دهد" . این جمله نشان از جهش فوق العاده چین در معادلات بین المللی است به طوری که در سال 2010 کسری تجاری امریکا با چین به 290 میلیارد دلار رسید!
در کنار مؤلفه های مختلف دو عامل اساسی در نافروپاشی چین -به رغم فشارهای سنگین آمریکا و حتی در مقطعی در دهه 1960 در اثر فشارهای اتحاد شوروی- تاثیر شگرفی داشته اند.
مبارزه بی رحمانه با فساد و همچنین اجرای دقیق سیاست “Hide Your Brightness ” که ابتکار دنگ شیایوپینگ بود که بر اساس آن چینی ها می بایست " ظرفیت های خود را پنهان کنند و خود را از کانون توجه جهانیان بیرون بکشند تا زمانیکه وقتش برسد" . به عبارت دیگر چینی ها در طول چندین دهه علی رغم فشارهای گسترده و موضوعات مختلف پیرامون شان خود را از " تیتر رسانه های دنیا حتی المقدور دور نگه می داشتند" تا زمانش برسد.
در دوره های پرتنش سال های دهه 80 و 90 میلادی که شوروی درگیر جنگ افغانستان بود و اروپای شرقی دچار تغییرات بسیار گسترده شده بود و شوروی تقریبا از هم پاشیده بود، چینی ها خود را همچنان مقید به این اصل سیاست خارجی خود نگه داشته بودند به طوری که گفته می شد سیاس خارجی چینی ها " مبهم، بلند مدت و نامشخص" است.
این سیاست در دوره ده ساله "جیانگ زمین" در دهه 90 میلادی هم به عنوان اصل سیاست خارجه چین پی گرفته شد. چینی ها در بازپس گیری هنگ کنگ و در تنش های دریای چین تا دهه 90 از همین سیاست پیروی کردند.
چینی ها در اوج همان فشارهای سنگین در 1964 اولین آزمایش اتمی شان را انجام دادند اما بازهم خود را تیتر رسانه های جهان نکردند. همین سیاست شان را در طراحی و ساخت اولین ناو هواپیمابرشان، جت های رادارگریز j21 و j31 و زیردریایی های ییشرفته اتمی شان و پروژه ی دفاعی امنیتی فوق پیشرفته A2/AD هم داشتند.
فساد مدیریتی، پاشنه آشیل اقتصادهای تحت محاصره
بی شک یکی از ارکان مهم ثبات چین و در طول چندین دهه اجرای جسورانه مبارزه با فساد مدیران اجرایی بوده است. دنگ شیایوپینگ بی رحمانه مفسدان اقتصادی، رشوه بگیران و مدیران فاسد را اعدام می کرد و این رویه هنوز هم در چین اجرا می شود.
در سال 2012 در یکی از موارد جنجالی ژیو یونکانگ از قدرتمندترین و بلندپایه ترین افراد حزب کمونیست (نفر سوم حزب )را با رسوایی تمام عزل و با مصادره اموال به حبس ابد محکوم کردند. در سال 2011 شهرداران چند شهر و در سال 2013 ماه جولای 26 نفر از مدیران ارشد به جرم فساد اقتصادی اعدام شدند.
چنین شفافیتی که شامل بلندپایه ترین مقامات و بستگان آنها می شود باعث اعتماد و حمایت بالای 73 درصد مردم از مجازات مرگ مفسدان اقتصادی شده است.
البته چین سابقه خوبی در برخورد با جنبش های مدنی ندارد ولی رشد اقتصادی بسیار بالا اکثریت جامعه را از حزب حاکم کمونیست- که تعدیل های زیادی در قوانین انجام داده است- راضی نگه داشته است. البته در چین خبری از حقوق های نجومی هم نیست و حقوق رییس جمهور این کشور 1800 دلار در ماه (حدود 8 میلیون تومان) است تقریبا معادل متوسط درآمد سرآنه عامه مردم !
برخلاف شوروی ، امروز در چین رشد اقتصادی بالا و فسادستیزی بی اغماض رمز رضایت عمومی و وحدت ملی بوده است. از سال 1978 چین موفق شده است درامد ناخاص داخلی شهروندانش را 49 برابر کند- از 155 دلار در سال 1978 به 7600 دلار در سال 2014- و رقم شگفت انگیز بیش از 800 میلیون نفر را از خط فقر بالا بکشد!! در سال 2030 نیز با پشت سر گذاشتن آمریکا به اقتصاد اول جهان تبدیل خواهد شد.
بر اساس همین معیار ، بر خلاف چین ، عدم شفافیت و فساد بسیار بالای درون نظام حاکمیتی روسیه آن را- علی رغم داشتن اقتصاد قدرتمند مبتنی بر نفت و گاز و فروش تسلیحات- در برابر فشارهای خارجی بسیار آسیب پذیر کرده است.
فشارهای اروپا و آمریکا در سال های 2014 ، 2016 و همچنین در ماه های نخستین 2018 باعث افت شدید ارزش روبل روسیه شد. خصوصی سازی های گسترده پس از فروپاشی شوروی مملو از نمونه های بارز فساد های مالی بزرگ و شکل گیری کارتل ها و مافیای بزرگ فساد شد که عدم شفافیت اقتصادی و RA بسیار منفی را برای روس ها به دنبال داشت.
روسیه دارای رتبه 135 بین کشورهای با بالاترین فساد مالی است و تقریبا هم رتبه با ایران است. با همین فسادستیزی چینی ها بود که رتبه FDI (شاخص سرمایه گذاری مستقیم خارجی ) چینی ها رتبه 1 است و روس ها علی رغم طرح های سودآور نفت و گاز جزو 20 کشور اول هم نیستند!
درحالی که روس ها آمار Brain drain (فرار مغزهایشان) روز به روز در حال افزایش است و بالاترین آمار اروپا را دارند ، چینی ها با تصویب قوانین anti-unfair competition (قوانین ضد رقابت ناعادلانه) توانسته اند بسیاری از فارغ التحصلان چینی را به کشورشان بازگردانند!
در روسیه نوعی از فساد نیز وجود دارد که بر اساس آن اجازه می دهند مدیران ارشد زیر نظر دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی مرتکب فسادهای مالی شوند تا در فرایند قدرت مورد سواستفاده قرار گیرند! (گزارش موسسه تحقیقاتی سیاست خارجی در آوریل 2018)
فساد اداری پاشنه آشیل ایران
دو عامل فوق که رمز موفقیت چین در تبدیل شدن از کشوری تحت تحریم های سنگین به بازیگری مهم در جامعه بین الملل یاد شد، پاشنه آشیل ایران در روزها و سال های سخت آتی خواهند بود.
باید بپذیریم تداوم روندی فعلی از نظر فساد اداری حتی با برجام موفق، بسیار سخت است و درمان ریشه ای این فساد گسترده حتی بدون برجام برای ایران ثمربخش است.
برجام حتی با فرض شکست کامل اش نمی تواند 70 درصد باعث سقوط ارزش پول کشوری بشود که اقتصاد هفدهم دنیاست و توان تزریق پشتوانه ارزی داشته و دسترسی به آب های آزاد دارد، چه برسد به اینکه تقریبا اجماع جهانی برای نجات آن وجود دارد و برای اولین بار شکافی عمیق بین اروپا و آمریکا در نیم قرن اخیر ایجاد کرده است!
عامل اصلی چنین سقوط وحشتناکی بی اعتمادی عمیقی است که ریشه در فساد مدیریتی دارد که یادآور واردات پورشه، کالاهای لوکس و دسته بیل و آدامس و شیرخشک فاسد و فروش نفت توسط فلان مقام پلیس به بهانه دورزدن تحریم هاست.
همین بی اعتمادی است که 25 میلیارد دلار ارز خانگی انباشته و 100 تن طلا در خانه های ایرانیان ذخیره کرده است و تجربه استمداد دولت ها از مردم– مانند تجربه کمک عمومی به حل بحران مالی در کره جنوبی در دهه 90 میلادی و یا استمداد موفق دولت دکتر مصدق بین سال های 1330 تحریم نفتی و بین المللی تا 1332 – را در ایران غیرعملی می کند.
در سایه همین فساد و نبود قوانین مهم anti-unfair competition(قوانین ضد رقابت عادلانه) و (استخدام نورچشمی ها) anti-cronyism ما بالاترین رتبه فرار مغزها را داریم که از شاخصه های مهم اقتصادی است.
مورد اخیر برخورد کره ای ها با رییس جمهور خوش نام شان – خانم پارک - که متهم شده بود به دلیل روابط دوستانه اعتبارمالی در اختیار دوستش قرار داده ، با شدیدترین وجه ممکن برخورد شد و به رسوایی و برکناری ختم شد و نه حرفی از مصلحت آمد و نه توجیهی که دشمن خارجی در کمین است!
تریبون های پرشمار که در دست افراد فاقد مسؤولیت است نیز در تعارض با اصل "پنهان کردن درخشندگی ""hide your brightness" است.
بسیاری از مشکلات سیاست خارجی ما امروز از همین تریبون های ریز و درشتی است که بدون احساس مسوولیت آب در آسیاب دشمنان و کینه توزان ایران زمین می ریزند. ایران در این زمینه استثناست وهزاران هزار سخنگوی وزارت خارجه دارد و هر مقام خرد و متوسط و محلی و نظامی و غیرنظامی احساس می کنند در زمینه سیاست خارجی باید اعلام موضع بکنند.
البته این نه آزادی بیان است و نه موضع گیری مسوولانه! ریشه دشمنی خیلی از کشورهای عربی –که ما را متهم به گسترش هلال شیعی می کنند- همین تریبون هایی است که هر سخنی را بی ملاحظه می گویند. غافل از اینکه با تکنولوژی ارتباطاتی این تندروی هاامروز به سرعت منتشر می شوند و با قاعده snowball effect بزرگ تر و بزرگ تر و به معضلی لاینحل تبدیل می شوند.
بنابراین اگر ما می خواهیم در جامعۀ بین الملل حرفی برای گفتن داشته باشیم و با هر جریانی و هرتوافق نامه ای کیان مان بر باد نرود ، باید مقدمات آن را فراهم و اصل فسادستیزی و " پنهان کردن درخشندگی" را اجرا کنیم.
نظر شما :