قصه مهاجرانی که مهاجر نمیپذیرند
از ورشو تا تهران
روزبه آرش: «تاجی»، نام یک طوطی است؛ پرنده ای که آزادانه در آپارتمانی در مرکز تهران این سو و آن سو می پرد و هراز چندگاهی فریاد می زند: «هلنا». هلنا استلماچ پیرزنی 86 ساله است که با واکرش در همان آپارتمان سال هاست در آرامش زندگی کرده است. او می گوید: «دوست ندارم تاجی را در قفس نگه دارم. زندانی بودن را دوست ندارم.» هلنا نزدیک هشت دهه پیش خود درس هایش را درباره زندانی بودن، حبس، تبعید و جست وجوی پناهگاه یاد گرفته است. در سپتامبر 1939 سربازان آلمانی به غرب لهستان حمله کردند و شوروی شرق کشورش را اشغال کرد. ارتش سرخ بیش از یک میلیون لهستانی معترض به اشغال کشور را به سیبری تبعید کرد و خانواده هلنا در میان این تبعیدی ها بودند. سربازان شوروی، پدر او را دستگیر و در لهستان زندانی کردند، درحالی که هلنای هشت ساله به همراه مادرش مجبور به ترک خانه شد. «یادم هست نیمه شب بود که این اتفاق افتاد. اول ما را به کلیسایی فرستادند و بعد به اجبار به سیبری فرستاده شدیم. تنها چیزی که با خود داشتیم چمدان، فرشی مندرس و کهنه و چند قطعه از جواهرات و عکس های خانوادگی بود.»
خاطرات هلنا با عنوان «از ورشو تا تهران» در سال 2009 در تهران به فارسی چاپ شد. او در خاطراتش از مرگ هرروزه لهستانی ها در سیبری به خاطر سرما و بیماری می گفت. «از سرما یخ می زدیم، تقریبا غذایی وجود نداشت. آدم ها وقتی در حال حرف زدن بودند دندان هایشان می افتاد.» این کابوس دو سال ادامه یافت تا اینکه آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد. این حمله باعث شد تا ژوزف استالین موضعش را تغییر دهد. مذاکراتی میان دولت در تبعید و اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت تا در نهایت در سال 1942 این افراد آزاد شدند تا به سمت جنوب یعنی ایران، لبنان و فلسطین حرکت کنند. آن روزها ده ها هزار لهستانی در خاورمیانه به دنبال سرپناه بودند، درحالی که این روزها کشوری که خود به واسطه مهاجرت هنوز زنده و سرپاست به شدت مخالف سیاست های مهاجرت و اهدای پناهندگی به مهاجران سوری است.
ایران و بندرانزلی نخستین پناهگاه مهاجران لهستانی بود. این مهاجرت تلخ هنوز هم در ایران و در بندرانزلی پاس داشته می شود تا یادگار مهربانی و مهمان نوازی ایرانی ها همچنان زنده بماند. فروردین امسال بود که مراسم نکوداشت هفتاد و پنجمین سالگرد ورود ۱۲۰ هزار لهستانی آواره جنگ جهانی دوم به انزلی در آرامستان لهستانی های این شهر برگزار شد. طبق توافق دولت در تبعید لهستان با شوروی سابق ۱۲۰ هزار نفر از این آوارگان لهستانی در سال 1321 هجری شمسی، پس از دو روز مسافرت دریایی، از طریق بندرانزلی وارد ایران شده و در اردوگاهی در این شهر پناهنده شدند. پناهندگان وحشت زده ابتدا گمان می کردند که در این شهر به خاطر تفاوت مذهبی مهمان سنگ ها خواهند بود و سنگسار می شوند اما خیلی زود فهمیدند آنچه به آنها تعارف می شود کوکی ها و شیرینی های خوشمزه است. گروهی از این پناهجویان پس از مداوا در انزلی سکونت کردند و بخشی دیگر به شهرهای بزرگ کشور رفتند. در آرامستان لهستانی ها در انزلی 639 لهستانی شامل 163 نظامی و 476 شهروند عادی مدفون هستند و هر سال در سالروز ورود این آوارگان با حضور جمعی از ارامنه و مسئولان شهری انزلی و نیز مهمانانی از لهستان مراسم پاسداشت آوارگان لهستانی برگزار می شود.
گورستان ارامنه یادگار تلخ جنگ جهانی دوم 1945-1939 و مربوط به لهستانی هایی است که در جنگ جهانی دوم به بندرانزلی پناه آورده بودند. این آرامگاه نماد دوستی ایران و لهستان در سال های نه چندان دور بوده و با همکاری شورای بزرگداشت جنگجویان و شهدای لهستانی، مرمت شده اما بازدید از آن برای عموم آزاد نیست. گورستان ارامنه در انزلی از بیرون شامل دیواری بلند، در ورودی آهنی و سر دری آجری است که در آن عبارت «گورستان لهستان» حک شده و علاوه براین صلیبی سنگی بر فراز سردر نصب شده که در جناحین آن دو عقاب سنگی یا گیلونی «نماد لهستان» قرار دارد. گورستان انزلی دومین گورستان بزرگ لهستان در ایران بوده که امروزه با ابتکار مرکز مراقبت از یادبودهای دوران جنگ و سفارت لهستان در تهران قرار است بازسازی شود.
کتیبه ای در قبرستان ارامنه مذکور نصب شده که مضمون آن این است: «دعای خیر خدا بدرقه راه سربازان، زنان، مردان و کودکان لهستانی باد که از زادگاهشان کوچانده شدند و در راه بازگشت به خانه شان، در نتیجه تبعید، زندان و بازداشت در سرزمین غربت درگذشتند و در اینجا مدفون شدند.»
رضا نیکپور، مورخی ایرانی ـ لهستانی و عضو انجمن دوستی ایران و لهستان می گوید: «آنها در زمانی وارد ایران شدند که خود این کشور با بی ثباتی سیاسی و قحطی مواجه بود اما چیزی از مهمان نوازی کم نگذاشت. علاوه براین، شوروی و بریتانیا به خاطر درگیری در جبهه اروپا با آلمان نازی بسیاری از منابع و آذوقه ایران را به اروپا ارسال می کردند، درحالی که ایران در این جنگ اعلام بی طرفی کرده بود.» ریزارد آنتولوک، متخصص تاریخ ایران و شرق اروپا که مادر او نیز در میان مهاجران پناهنده به ایران بود، می گوید: «مادرم می گفت که پناهندگان لهستانی مهمان لبخند و سخاوت مردم ایران بودند. آنها با مواد غذایی و داروهایی که از سربازان انگلیسی و هندی کش رفته می شد تغذیه و مداوا می شدند.» هلنا عکس هایی قدیمی را نشان می دهد و با لبخند می گوید: «هنوز اینجا هستیم. نزدیک به نیم قرن گذشته است و ما و ایرانی ها هنوز با هم هستیم.» بسیاری از لهستانی ها از سرزمین مادری بازدید کرده اند، حتی مدال های افتخاری هم دریافت کرده و از آنها خواسته شده است تا به کشور خود بازگردند اما بسیاری از آنها دیگر خود را ایرانی می دانند و ماندن در ایران را ترجیح می دهند. آنتولوک می گوید: «این حکایت مردمانی است که با کمک انسان دوستی خاورمیانه ای ها زنده مانده اند و کشور آنها بر نقشه جغرافیا باقی مانده است اما حالا که نوبت جبران فرارسیده آنها به تاریخ و انسانیت پشت کرده اند. درک نمی کنم که چرا باید در های کشور ما به روی مهاجران سوری بسته باشد»
نظر شما :