روسیه و خاورمیانه بزرگتر کاخ سفید

۰۱ اسفند ۱۳۹۵ | ۲۱:۰۴ کد : ۱۹۶۷۲۲۰ سرخط اخبار
دیدبان روسیه: خاومیانه همواره جایگاه خاصی در دکترین سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا داشته است؛ چه آن هنگام که سیاست دو ستونی نیکسون در این کشور حکم فرما بود و چه در زمانی که نومحافظه کاران طرح خاورمیانه بزرگتر را در سر می پروراندند و به موجب آن در دوران ریاست جمهوری جورج بوش پسر به عراق حمله کردند و رژیم صدام را سرنگون ساختند. طرحی که تئوریسین های آن به دنبال تغییر رژیم های ناهماهنگ با کاخ سفید در منطقه بودند تا بتوانند با تحمیل برخی اصلاحات سیاسی و اجتماعی خاورمیانه را در دهکده جهانی ادغام نمایند. اما با سقوط صدام و گذار این کشور به جمهوری فدرالی دموکرراتیک پارلمانی اسلامی، توازن های قدیمی در منطقه به هم ریخت.

با روی کار آمدن دموکرات ها، البته نفوذ جای خود را به حمله مستقیم نظامی داد و ایالات متحده در راستای اجرای طرح سیاسی خود، جنبش های تجدید نظر طلب را حمایت می کرد تا خاورمیانه بزرگتر را ترسیم کنند. بهار عربی آرام آرام بسیاری از کشورهای هدف را در آغوش گرفت و موج آن به سوریه کشیده شد تا هلال شیعی را نیز درگیر این طرح کنند. اما همه چیز آن طور که می بایست پیش نرفت؛ از یک سو امواج افراط گرایی بالا می رفت و ناامیدی و بی ثباتی نه تنها دولت ها که ملت ها را نیز در بر می گرفت؛ و از سوی دیگر نفوذ در کشورهای خارج نزدیک روسیه سبب شد، خرس روسی آرام آرام از خواب زمستانی (پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) بیدار شود تا به واکنش های عقاب در خاورمیانه واکنش نشان دهد و بار دیگر به نقش پردازی در منطقه خاورمیانه یا همان غرب آسیا بپردازد.
 

►   بهار عربی و رابطه خرس و عقاب
 
بدون تردید بهار عربی تاثیر منفی بر طرح ریست آمریکایی ها داشت؛ چرا که آنچه کاخ سفید را خوشحال می ساخت موجب اضطراب کرملین می شد. البته از آنجایی که مسکو منافع استراتژیک خود را به روشنی بیان نکرده بود، برخی بر این باور بودند که منافع روسیه و آمریکا در تقابل یکدیگر قرار ندارد؛ اما رفته رفته واگرایی در منافع میان آنها آشکار شد و با پیدایش بحران اوکراین، خرس روسی به یکباره نه تنها بیدار که بسیار خشمگین شد. در آن هنگام یک دیپلمات اسرائیلی گفته بود برای ما آسان تر است که به آمریکایی ها قورباغه بخورانیم، تا اینکه خشم خرس روسی را درک کنیم و از این رو بود که اسرائیلی ها در موضوع اوکراین بر خلاف میل کاخ سفید، سکوت اختیار کردند.

در ابتدای بهار عربی، اختلاف ها میان مسکو و واشنگتن آشکار نشده بود. با وقوع بهار عربی بین ده تا پانزده دلار بر قیمت هر بشکه نفت افزوده شد و نفت در اوایل فوریه 2011 به بالای صد دلار به ازای هر بشکه رسید. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان اقتصادی، افزایش قیمت نفت در آن هنگام متاثر از بهار عربی بود، که البته این رشد چشمگیر نفت اوپک خوشحالی کرملین را نیز به دنبال داشت؛ اما در مقابل مسکو از این موضوع واهمه داشت که مبادا امواج این تظاهرات های خود جوش که به رهبری شبکه های مجازی صورت می گیرد، به آسیای مرکزی و قفقاز نیز برسد. از این رو با رسیدن بهار عربی به لیبی، روسیه حساسیت های خود را نسبت به ورود ناتو اعلام کرد و "دمیتری مدودوف" اعلام کرد که هدف آمریکا از این خیزش ها تغییر سیاسی در روسیه است. از همین رو بود که مسکو از رای به قطعنامه شورای امنیت در مورد لیبی خودداری کرد. در آن هنگام "ولادیمیر پوتین" معتقد بود که تحمیل دموکراسی موجب ظهور اسلام گرایان در شمال آفریقا می شود و این پتاسیل به وجود می آید که برخی مناطق روسیه و قفقاز را نیز تحت تاثیر قرار دهد.

با رسیدن طرح بهار عربی به سوریه، تقابل در منافع کرملین و کاخ سفید به وضوح شکل گرفت و وزیر خارجه روسیه اعلام کرد که اقداماتی که هدفش سرنگونی دولت سوریه است، می بایست متوقف شود.


 ► سوریه؛ محل قدرت نمایی خرس روسی به عقاب

شدت گرفتن بحران در سوریه همزمان با تنش در اوکراین، خرس روسی را نه تنها از خواب بیدار بلکه آنقدر عصبانی کرد که با تمام قوا وارد موضوع سوریه شد و خاورمیانه جایگاه اورژانسی در سیاست خارجی روسیه گرفت (اگر چه در دکترین سیاست خارجی این کشور عموما جایگاه پنجم را داشته و دارد). با وجود اینکه طی سال های 2012 تا 2015 هر روز بر تنش های افزوده می شد، اما کشیده شدن موج افراط گرایی به کشورهای اروپایی و با تهدیدات پیاپی داعش، عقاب ترجیح داد پرواز خود بر آسمان این منطقه را نامحسوس کند و بیشتر از عوامل نیابتی خود نظیر عربستان سعودی و ترکیه بهره مند شود. اما در سوی دیگر مسکو تمام قد حضور خود را در سوریه به رخ می کشید و با تشکیل ائتلافی استراتژیک با جمهوری اسلامی ایران در موضوع سوریه، در مدار هلال شیعی قرار گرفت. روس ها که منافع خود در لیبی را از دست داده بودند، به هیچ عنوان قصد باخت کامل در ژئوپلوتیک خاورمیانه را نداشتند و تنها راه پایان این بحران سیستمیک را حضور مقتدر و حتی نظامی خود در منطقه خاورمیانه می دانست.

در حالی که بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران داخلی و خارجی در سال 2012 معتقد بودند که دولت سوریه روزهای پایانی خود را سپری می کند، اما مسکو و تهران با حمایت های خود و تاکید این موضوع که مردم این کشور باید برای خود تصمیم بگیرند و قدرت های خارجی حق دخالت غیرقانونی در امور سوریه را ندارند؛ به درخواست بشار اسد از این دولت حمایت و آن را حفظ کرده اند و حالا با گذشت چهار سال از آغاز بحران در سوریه، همچنان بشار اسد رئیس جمهور قانونی این کشور می باشد. البته باید به نقش ایران در به وجود آمدن جایگاه کنونی روسیه نیز توجه داشت.


► کاخ سفید به دنبال تزلزل جایگاه روسیه در خاورمیانه
 
به نظر می رسد کاخ سفید قصد دارد تا در راستای طرح آشتی جویانه خود با کرملین، میان مسکو و تهران شکافی ایجادکند؛ چرا که به موجب آن می تواند ائتلاف این دو کشور در سوریه را وارد فضایی غبارآلود نماید و میز بازی را به سمت خود سوق دهد. اگرچه اولویت سیاست خارجی روسیه پس از خارج نزدیک، اروپا و آمریکا است، اما دور از ذهن است که روس ها موضوعی را مورد معامله قرار بدهند که میان این سال ها تمام قد برای آن ایستاده اند و منطقه استراتژیکی مهمی برای آنها به شمار می آید. از سوی دیگر مسکو طی دو سال اخیر همکاری های خود با تمام قدرت های خاورمیانه را گسترش داده است تا موقعیتی با خطر کمتر برای خود ایجاد کند و بتواند دایره بازیگری خود را افزایش دهد. به همین جهت است که از یک سو بر گسترش همه جانبه روابط خود با ایران تاکید دارند و از سوی دیگر اسرائیل شریک استراتژیک مهم آنها به شمار می آید. در موضوع سوریه نیز اگرچه با ایران ائتلاف دارند، اما همواره می کوشند نقش محوری درگفتگوها و مذاکرات صلح سوریه داشته باشند و از این جهت روابط خود را با عربستان، ترکیه و حتی نیروهای مخالفین نیز ترمیم می کنند.

اکنون این خرس روسی دیگر عصبانی نیست و سعی می کند با ژستی دیپلماتیک در کنار نظامی بودن، قلمرو خود در خاورمیانه را حفظ نماید؛ اگرچه آمریکای ترامپ از اختلاف میان مسکو و تهران خوشحال خواهد شد، اما با این وجود ترجیح می دهد روسیه سرگرم خاورمیانه باشد؛ اما چرا؟
 

► چرا آمریکا حضور خود در خاورمیانه را کم رنگ کرده است؟  
 

مطابق سند راهبردی که در سال 2012 توسط شورای امنیت ملی ایالات متحده منتشر شد، پروژه عبور از خاورمیانه (اسلام هراسی) جای خود را به چین هراسی داد و این گذار خبر از حرکت سیاست های کاخ سفید به سمت شرق آسیا داشت. ایالات متحده که به بهانه ایجاد دموکراسی و اصلاحات سیاسی و اجتماعی منطقه خاورمیانه را درگیر بهار عربی کرده است، اکنون آرام آرام از این منطقه رخت بر بسته و این منطقه را با افراطی گرایی، خشونت، جنگ و البته بازیگران خارق العاده ای نظیر عربستان به روسیه سپرده است. کاخ سفید در این منطقه حضور فیزیکی ندارد، اما عوامل آن به طور نیابتی در این منطقه بحران ایجاد می کنند. اکنون تئوریسین های آمریکایی می دانند میراثی را در این منطقه به جای گذاشته اند که تا سال ها و حتی نسل ها تاثیر آن از بین نخواهد رفت؛ میراثی به نام داعش.

اکنون خرس روسی اگرچه آرام آرام قلمرو خود را در خاومیانه تثیبت کرده است، اما این تثبیت می تواند روی دیگری نیز داشته باشد. در این شرایط آمریکا با فروش تسلیحات خود به گروه های تروریستی منطقه، عربستان، قطر، بحرین و ترکیه محل درآمد خوبی می تواند داشته باشد و با خیال آسوده به اجرای سیاست های شرق هراسی خود بپردازد. شاید روس ها سال ها بعد به یکباره به خود بیایند و بحران اوکراین یا سوریه ای دیگر را احساس کنند؛ اما این بار در مرزهای شرقی خود با شرق آسیا.     

نویسنده: احمد وخشیته، دانشجوی دکتری علوم سیاسی در دانشگاه دوستی ملل روسیه
منبع: هفته نامه مثلث

کلید واژه ها: بهار عربی خرس خرس روسی کرملین اوکراین


نظر شما :