داستان فرار از دست خلیفه داعش

۰۶ بهمن ۱۳۹۵ | ۱۳:۲۵ کد : ۱۹۶۶۴۶۲ سرخط اخبار

هنگامی که گروه تروریستی داعش کنترل شهری در نزدیکی موصل را در دست گرفت و شروع به کشتن پلیس ها کرد، برخی از آن ماموران پلیس برای زنده ماندن به شیوه های غیر متعارفی پناه بردند.

به گزارش ایسنا، فرادید به نقل از بی بی سی نوشت: «یک نقاب جان «ابوعلوی» را نجات داد. همین نقاب در طول دو سال و نیم گذشته به این افسر پلیس میان سال کمک کرد که خودش را از دید داعشی ها پنهان نگاه دارد تا او نیز به سرنوشت همکارانش یعنی مرگ به ضرب گلوله و چاقو دچار نشود.

داعشی ها در اواسط سال ۲۰۱۴ میلادی به شهر کوچک حمام العلیل در شمال عراق رسیدند. اولین کاری که کردند این بود افسران پلیس و ارتش را به صف کنند. آنها فورا افسران رده بالا را کشتند ولی در نهایت نیروهای دیگر را شامل عفو کردند. داعشی ها به آنها گفتند که اگر حکومت حاکم در بغداد را محکوم کنند و قول بدهند که در مناطق تحت اشغال داعش زندگی کنند، می توانند طعم آزادی را بچشند.

ابوعلوی در خفا به زندگی خود ادامه داد. او در ابتدا در خانه و گودالی که در باغچه خانه اش حفر شده بود، زندگی می کرد اما سرکشی های داعش بسیار سخت گیرانه تر شده بود و او پی برد که خانه جای ماندن نیست. به نظرش رسید که بهترین کار استفاده از یک نقاب – روبنده مشکی که صورت را کاملا می پوشاند و داعش تمام زنان را اجبار به پوشیدن آن می ‎کند – است. از آن پس هر گاه یکی از دوستانش از احتمال وارسی خانه به خانه داعش خبر می داد، او ریش و سبیلش را از ته می تراشید و با اندام تنومندش به جایی امن تر می رفت، آن هم در لباسی زنانه!

او می گوید: «بازی با داعش کمی جنبه هیجان و سرگرمی داشت اما به محض این که از کنار یک داعشی سیاه پوش رد می شدم، دیگر سرگرم کننده نبود.»

ابو علوی سپس می گوید که از این می ترسید که مبادا به سرنوشت دیگر پلیس های نقاب پوش دچار و در نهایت توسط داعش دستگیر شود: «چندین بار پیش آمد که داعشی ها به من نزدیک شوند و هر بار خیلی ترسیده بودم. همیشه فکر می کردم که کسی به من شک کند و هویتم لو برود.»

حمام العلیل به خاطر چشمه آب گرم و خواص درمانی اش در عراق مشهور شد اینک اما به نظر سخت می رسد که گردشگران باز هم به آنجا بروند.

جان بک نوشت: «من در همان جا با ابوعلوی ملاقات داشتم؛ یک سازمان NGO دانمارکی در حال توزیع پتو و کلکتور گرمایی خورشیدی برای محافظت از مردم در برابر سرما بود و ابوعلوی نیز در صف ایستاده بود. زنان و مردان بر روی زمین گل آلود و در صفوف جداگانه ای ایستاده بودند. آنها به من گفتند که پس از ورود داعش به این منطقه ابتدا افسران پیشین پلیس را در میدان اصلی شهر به صف کردند. داعشی ها سپس چشم های ماموران را بستند و آن ها را با یک کامیون به خارج از شهر منتقل کردند. در نهایت به آنها تیراندازی و سر برخی نیز از تنشان جدا شد.

پلیس فدرال نیز مرا به یک گور دسته جمعی برد. بوی تعفن گواهی از فاجعه ای بود که آنجا رخ داده بود. سپس انبوهی از مگس ها را می شد بین بقایای اجساد، اسباب بازی کودکان و بسته بندی های غذا مشاهده کرد. بر روی اجساد به وضوح می شد آثار شکنجه را دید.

اسکورت همراهمان به چند گودال کنده شده که رویش را با خاک پوشانده بودند، اشاره کرد و گفت: «زیر اینجا تعداد زیادی اجساد دفن شده است.» او حتی به ما هشدار داد که مراقب اوضاع باشیم زیرا بمب های کنار جاده ای زیادی در منطقه کار گذاشته شده است. حدس او این بود که دست کم ۳۵۰ نفر در اینجا دفن شده باشند.

مرد دیگری در صف توزیع ایستاده بود. ابوعلی - مردی جوان تر و لاغرتر از ابوعلوی – کارت شناسایی اش در پلیس را در دست گرفت. زمانی که داعش اینجا بود، او کارتش را داخل باغچه خانه اش پنهان کرده بود. ابوعلی نیز مانند ابوعلوی از این کشتار جان سالم بدر برد که تا این مسئله را تا حد زیادی مدیون نقابی است که به صورت می زد. او می گوید: «تنها کاری که کردم پنهان شدن بود. پنهان شدم و روبنده به صورت می زدم.»

برادرش که او نیز از افسران پلیس بود، توسط داعش گردن زده شده بود. از او یک همسر و هفت فرزند به جای مانده است. حتی زمانی که داعشی ها از حمام العلیل خارج شدند، پدر ابوعلی را به عنوان سپر انسانی به همراه خود بردند. داستان او تنها داستان منحصر به فرد منطقه نبود. با هر کسی که صحبت می کردم، عزیزی را از دست داده بود. یک شبه نظامی که تقریبا ۲۰ سالش بود، گفت که داعش والدینش را کشته و هفت تن از برادرانش را نیز به قتل رسانده یا اسیر کرده است.

ظاهرا زندگی عادی به نحوی به شهر بازگشته است. در چشمه های طبیعی آب گرم منطقه می توان شاهد آب بازی کودکان بود. برخی نیز گِل های خاکستری رنگ و معدنی را داخل بطری ریخته تا از خواص درمانی و التیام بخش آن استفاده کنند. شاید این شروع کار درمانی باشد اما حقیقت این است که زخم های اشغال شمال عراق توسط داعش احتمالا تا مدت ها بر جای بماند.»

کلید واژه ها: ابوعلوی نقاب


( ۱۶ )

نظر شما :