در سیاست داخلی روسیه چه می گذرد؟

۳۱ فروردین ۱۳۹۴ | ۲۰:۱۲ کد : ۱۹۴۶۷۱۵ سرخط اخبار

ایراس: جهنم سرد شارل کبیر امپراطور سوئد، قتلگاه ارتش کبیر ناپلئون، فرشته مرگ و افول آلمان نازی و ... عباراتی است که با شنیدن نام روسیه ذهن هر فردی را به خود مشغول می کند. خواندن همین عبارات کافی است تا به ارزش و نقش روسیه در تاثیر گذاری معادلات بین الملل پی ببریم؛ بالاخص هم اکنون که پس از آشکار شدن مجدد اوج اختلافات بین روسیه و غرب بر سر سوریه و مهمتر از آن وقایع اوکراین، جهان نسل جدیدی از بلوک بندی­ های سیاسی بین شرق و غرب را شاهد است. اهمیت روسیه و شناخت آن از جنبه­های مختلف برای همگان بالاخص ناظران و علاقه مندان به تحولات بین­ المللی حیاتی و مهم است، اما شناخت روسیه مستلزم آن است که قبل از هرچیزی از فرآیند و ساختاری سیاسی روسیه به عنوان عامل و منشا تصمیم گیری­های سیاسی روسیه تصویر و شناختی بدست آورده شود. از این رو در این یاداشت سعی می شود به شرح و تفسیر سیاست های داخلی روسیه اشاره شود.
 
► ساختار سیاسی روسیه و مولفه­ های اثر گذار بر آن

روسیه با بیش از هفده میلیون کیلومتر مربع و حدود صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت، حدود سی زبان رسمی و صد و شصت گروه قومی با تاریخی پرتلاطم که هنوز در روح و بطن جامعه روسیه زنده و جاری است تمام لوازم اولیه داشتن یک سیاست داخلی پیچیده را دل خود جای داده است.
در حقیقت هر چند که ساختار سیاسی روسیه بر روی کاغذ بسیار ساده و قابل فهم است و می­توان این کشور را دارای ساختار سیاسی ریاستی  دانست که در آن رییس جمهور منتخب آرای ملت، حرف اول و آخر را می زند اما همه اینها فقط بر روی کاغذ است و روسیه واقعی بسیار پیچیده تر از این حرف هاست.عوامل و مولفه های بسیاری هستند که بر کم و کیف سیاست های داخلی روسیه تاثیر می گذارند که در شرح زیر به بخشی از این مولفه ها اشاره می شود.

1-گذشته نه چندان دور و ملی گرایی ناشی از آن

اثرات سقوط امپراطوری سرخ همچنان در جامعه روسیه ملموس و محسوس است در حقیقت بایستی این مسئله را در نظر داشت که جامعه روسیه همچون جامعه ایران، ترکیه، ایتالیا، یونان و .... نیست که از دوران امپراطوری آن به جز صفحات کتب تاریخی و اماکن تاریخی، چیزی باقی نمانده باشد،بلکه روس ها تا حدود بیست و سه سال پیش  پهنه خاکی وسیعی  از سواحل ژاپن در شرق و دیوار برلین در غرب ، قطب شمال در شمال تا مرز ایران در جنوب خود را تحت فرمانروایی داشتند که امروز از دل آن 15 کشور به بیرون آمده است، برای همین است که روس ها هنوز امپراطوری خود را به یاد دارند و هنوز سخنرانی گورباچف در مورد مرگ شوروی و بزل و بخشش های یلتسین را به خوبی حس می کنند .این حس زنده که در شریان سیاسی روسیه سایه اش سنگینی می کند شاید در روزگاری موجب سرخوردگی و افسوس از آنچه از دست رفته در جامعه روسیه شده بود اما هم اکنون طور دیگری به نقش آفرینی می پردازد،گذشته و احیای آن برای بخش قابل توجهی از مردم روسیه هدف مقدسی محسوب می شود،هدفی که اهرم تبلیغاتی خوبی را برای سیاستمداران روسیه پدید آورده است و البته دور از حقیقت هم نیست که برخی از همین سیاستمداران هم نیم نگاهی به این هدف مقدس دارند.

امروز در داخل جامعه روسیه هر تصمیمی مقابل ترازوی «آنچه در گذشته داشتیم» قرار می گیرد و مقابل قضاوت اعتماد به نفس ناشی از گذشته قرار می گیرد،سیاستمداران روسیه و جامعه سیاسی آن لاجرم بایستی تصمیمات سیاسی خود را در توازن با این حس تنظیم کنند تا از سوی جامعه متهم به خودفروختگی و ضعف و خیانت نشوند.سیاستمداران هم اگر می خواهند حمایت اجتماعی را پشت سر خود بسیج کنند بایستی به این مسئله واقف باشند که با تقویت این حس می توانند سایر مشکلات را توجیه کرده و بی اهمیت جلوه دهند، شاید برای خیلی از افراد و خوانندگان این یاداشت جالب باشد تا بدانند نگارنده این یاداشت در پاسخ سوال «آیا کریمه واقعا این همه ارزش را داشت که ارزش روبل این گونه در مقابل دلار سقوط کند؟» از یک استاد دانشگاه شنید«دلار چیزی به جز کاغذ نیست،لازم باشد با سیب زمینی هم می توانیم زنده بمانیم»

2-قومیت و قومیت گرایی

با وجود اینکه جامعه روسیه به گذشته خود می بالد، اما تهدید قومیت­گرایی بر سر ساختار سیاسی روسیه بشدت سایه اش سنگینی می کند، بالاخص این تهدید در حوزه اقلیت های قومی همچون چچن و بطور کلی ناحیه قفقاز قابل حس و جدی است، در حقیقت می توان اینطور گفت که بخشی از اقلیت­های قومی در روسیه نه تنها علاقه ای به هضم شدن در جامعه روسیه و اسلاویزه شدن ندارند بلکه به شدت بدنبال متمایز کردن خود از اسلاوها هستند، به طوری که حتی در شهر مسکو به عنوان یک چند فرهنگ عظیم به وضوح قابل لمس است که اهالی مهاجر از این مناطق حتی سعی می کنند با داشتن آرایش خاص موی سر و بعضا محاسن کاملا هویت قومی متفاوت خود را به رخ بکشند.

در واقع هر کسی که در مسکو زندگی کند به خوبی شاهد یک نبرد فرهنگی تمام قد است، فقط کافی است در کافه ­ها نشست و برخاست، در محیط دانشگاه، خوابگاه و پارک ها قدم زد تا به خوبی حس اینکه در جمع افرادی که به دور هم جمع شده اند و مشغول کشیدن سیگارند یا در کافه ای نشسته اند تا از عادت محبوب روس ها یعنی کشیدن قلیان لذت ببرند، قومیت تا چه حد تاثیر گذاراست را درک کرد، تقریبا هر جمع هویت مشخص خود را دارد، البته این بدین معنی نیست که همه این اقلیت­های قومی روسیه این چنین وضعیتی را دارند برای مثال می­توان به تاتارهای روسیه اشاره کرد که به خوبی توانستند در جامعه روسیه حضور پیدا کنند و با اکثریت قومی اسلاو این کشور ارتباط سازنده ای داشته باشند و یا تا حدی ارامنه که توانستند خود را به جامعه مرکز نزدیک کنند، هر چند که برخی مواقع در مکالمات عامیانه از آنان با لفظ نژاد پرستانه «خاج» یاد می شود، البته این فقط ارامنه نیستند که مخاطب این الفاظ نژاد پرستانه قرار می گیرند، بلکه به اعتراف برخی از محققان اجتماعی  روسیه قزاق ها، چچن ها، ازبک ها و ... نیز در چند سال گذشته به طور فزاینده مخاطب این چنین الفاظی قرار گرفته ­اند.

این رفتارهای قومیت گرایانه به هیچ وجه بی دلیل نیست، بلکه ریشه این مسئله نیز باز به گذشته بر می­گردد؛ به ایامی که امپراطوری سرخ فروریخت و بخشی از اقلیت­های قومی داخل ساختار روسیه همچون چچن­ها نیز می­خواستند راه دیگر اعضای سابق اتحاد جماهیر شوروی را بروند، راهی که پوتین  با موج دوم جنگ چچن در سال 1999 سر سختانه مقابل آن ایستاد و پس از آن نیز مجموعه حملات ترورسیتی همچون فاجعه سالن تئاتر مسکو در سال  2002 به همگان یادآوری کردند که داستان هنوز ادامه دارد، یادآوری ای که با موج جدید ناآرامی های در چچن در دسامبر 2014 ناقوس در کمین بودن خطر را می­ زند.

تمام این توضیحات به این معنی است که مسئله قومیت در روسیه مسئله حساسی است که سیاست­های داخلی روسیه را بر لبه تیغ قرار داده است، زیرا که دولت موظف است با گروه های تروریستی برخورد کند و از سوی دیگر اگر این برخورد اندکی ناشیانه اعمال شود، ممکن است موجب شعله ور شدن مجدد ناآرامی های عظیم در روسیه شود.

3-احزاب

در مورد مسئله تحزب و احزاب بایستی در نظر داشت که جامعه روسیه و ساختار سیاست داخلی آن بیشتر از آنکه به اروپا نزدیک و شبیه باشد، به جوامع آسیایی نزدیک است؛ در حقیقت سیاست داخلی روسیه بیشتر از اینکه به احزاب تعلق خاطر داشته باشد، فرد محور است. بدین معنی که در روسیه این چهره­های سیاسی هستند که به احزاب اعتبار می دهند و نه احزاب به آنان.

برای آنان که هم اکنون موافق دولت و سیاست داخلی فعلی حاکم بر روسیه هستند، پوتین و سیاست­ های او حائز اهمیت هستند، در واقع برای آنان اهمیت ندارد که پوتین عضو حزب روسیه متحد باشد و یا نه، آنانی هم که مخالف وضع موجود هستند، پوتین را به دیکتاتوری و اطرافیان او را متهم به باندبازی و سعی بر تسلط به روسیه متهم می کنند و در واقع عنصری تحت عنوان حزب روسیه متحد از سوی آنان نیز چندان جدی گرفته نمی شود.

بطور کلی می توان گفت در روسیه معنی تحزب یا به طور ناقص و یا به سبک روسی آن تبلور پیدا کرده است و احزاب به جای اینکه یک بازیگر سیاسی و محل تربیت بازیگران سیاسی آینده باشند ،صرفا محلی برای پیدا کردن«خودی­ها»و کادرسازی هستند.

4-اقتصاد

درست است که هم اکنون جامعه روسیه و یا لااقل بخش قابل توجه ای از آن صحبت از این می کنند که بین عزت کشورشان و رفاه اقتصادی قطعا گزینه اول را انتخاب می­کنند، اما نبایستی این مسئله را از نظر برد که جو احساسی فعلی یک وضعیت کاملا مقطعی و گذار است و اقتصاد به عنوان زیر ساخت حیاتی جامعه، یک واقعیت مسلم است و در حقیقت این سیاست اقتصادی و رشد اقتصادی بود که موجب محبوبیت ساختار سیاسی فعلی روسیه شد، بالاخص که پیش از بحران اوکراین و انضمام کریمه نیز حتی در زمانی که پوتین در قبال سوال امکان پیوستن روسیه به ناتو، پاسخ هم چیز ممکن است را داد، ساختار سیاسی فعلی محبوب و پر طرفدار بود؛ فلذا این اقتصاد و رشد اقتصادی است که موجبات محبوبیات فعلی ساختار سیاسی فعلی فراهم آورد.

5-پوتین

روسیه فعلی را می توان روسیه پوتین نامید، روسیه تحت سیاست­های پوتین و تفکر و برنامه­ریزی او پیش می رود، در حقیقت سکان کشتی روسیه در دست پوتین است تا اینکه در دست یک جریان سیاسی-فکری خاص باشد، او در سیاست داخلی روسیه حرف اول و آخر را می زند و سیاست داخلی روسیه بنا بر تصمیمات سیاسی او تغییر می کند، او  در دوره  ای جواب بحران چچن را مشت آهنین می دانست و نسل دوم جنگ ها را رهبری کرد گه بدنبال آن فضای منطقه قفقاز شمالی بسته شد و در دوره ای دیگر صحبت از برادری همگان کرد و از یک چریک سابق برای رسیدن به ریاست جمهوری دولت خودگردان حمایت کرد.

پوتین هم اکنون در روسیه یک چهره نسبتا کاریزماتیک محسوب می شود و فقط کافی است جستجویی در شبکه اجتماعی VK (شبکه اجتماعی روسی و محبوب جامعه روسیه)کرد تا به خوبی متوجه بازنشر بنرهای تبلیغاتی قهرمان­گونه از پوتین شد و به نفوذ اجتماعی او پی برد.

6-اپوزیسیون

یک از مواردی که می توان آن را خاص روسیه دانست، مسئله اپوزسیون است ،در روسیه نیز همچون سایر کشورهای جهان اپوزیسیون سیاسی یک واقعیت است که مشغول فعالیت و تبلیغ خاستگاه سیاسی خود است؛ اما مسئله و نکته مهم در اینجاست که بخش قابل توجهی از اپوزیسیون روسیه و به معنای دقیق تر رهبران آن بر پایه رابطه شخصی خود با پوتین وارد این دسته سیاسی شده اند. در حقیقت بخش مهم آنان در روزگاری نه چندان دور جزو هسته اصلی قدرت محسوب می شدند که حال علیه همان قدرت مشغول به کار هستند.

برای مثال میخاییل کاسیانوف که از سرسخت ترین رهبران سیاسی مخالف پوتین است و در سال 2008 به عنوان رقیب حزب پوتین وارد انتخابات ریاست جمهوری شد،به مدت چهار سال طی سالیان 2000-2004 نخست­وزیر پوتین و دولت او بوده است یا می توان به بوریس برزوفسکی ثروتمند و مخالفان مشهور پوتین اشاره کرد که در سال 2013 در لندن به قتل رسید. وی برای مدت های جزو طرفداران سر سخت کرملین محسوب می شد.

کلام آخر
بطور کلی بایستی این مسئله را در نظر داشت که سیاست های روسیه بالخص در حوزه داخلی از یک سو تحت تاثیر یک دسته از عناصر همیشگی و غیر قابل تغییر همچون قومیت است و سوی دیگر از عوامل ناگهانی حتی تحولات خارج از مرزهای روسی تاثیر می گیرد،چنانچه تحولات اکراین موجب افزایش احساسات ملی گرایانه و شعارهای ناسیونالیستی در ساختار سیاسی روسیه شد و پس از انضمام کریمه به خاک روسیه،پشتوانه سیاسی جدید برای دولت روسیه را فراهم آورد.

از سوی دیگر تا اطلاع ثانونی روسیه در عصر پوتین به سر می برد و او و سیاست های اوست که کشتی روسیه و بدنبال آن سیاست های داخلی آن را انتخاب می کند،فلذا می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که در سیاست های داخلی روسیه سه عنصر تصمیم ساز هستند،عنصر ذاتی و همیشگی(همچون قومیت)عنصر متغییر(همچون تحولات خارجی و رشد بنیادگرایی اسلامی) و عنصر سوم یعنی شخص ولادیمیر پوتین که در این بین دسترسی به شناختی از عنصر اول «ممکن»،عنصر دوم «محتمل اما سخت» و عنصر سوم «کاملا غیر ممکن» است.
 
نویسنده: آرمان محمودیان، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته روابط بین الملل دانشگاه دوستی ملل مسکو و عضو شورای نویسندگان ایراس؛

کلید واژه ها: جامعه روسیه ساختار سیاسی سیاسی روسیه سیاست داخلی چچن قومیت


( ۲ )

نظر شما :