بحران در روابط تل آویو - واشنگتن
اسرائیل نمی تواند به ایران حمله کند
دیپلماسی ایرانی: تمایلی نداشتم که زیاد در مورد موضوع داغ این هفته یعنی "رسوایی بزدل خواندن" [نتانیاهو] صحبت کنم زیرا از اهمیت استراتژیکی برخوردار نیست.
به سال 2006 و 2007 برگردیم؛ آن زمان من و جان میرشایمر بحث هایی داشتیم که به نفع اسرائیل و ایالات متحده است که رابطه ای معمولی و نه "ویژه" با هم داشته باشند. ویژه به این معنا که ایالات متحده بدون توجه به اینکه اسرائیل چه کاری انجام می دهد از آن حمایت می کند. از زمانی که ما کتاب خود در این مورد را منتشر کردیم هیچ اتفاقی رخ نداد که این نتیجه گیری را به چالش بکشد که چرا هر روز افراد بیشتری نگرانی خود را از لابی اسرائیل و تاثیرات مضر آن بر سیاست ایالات متحده را ابراز می کنند.
با این حال جنجال اخیر از این منظر که اتفاقات دستگاه سیاست خارجی دو کشور را برملا می کند جالب است. ما درباره یک تغییر سیاست عمده یا چیزی شبیه آن صحبت نمی کنیم؛ بلکه جرقه این رخداد نقل قولی از یکی از مقامات ایالات متحده در مقاله ای از آتلانتیک بود که در آن مطالب غیرمتملقانه ای را درباره بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل مطرح کرده است. در ابتدای این مقاله نتانیاهو را بزدل خطاب کرده است؛ به این معنا که وی بیش از حد ریسک گریز و ترسو است که اقدام نظامی علیه ایران انجام دهد. این همه آن چیزی است که به وی گفته شده.
متاسفانه این تلنگر کوچک نشان می دهد که ما با یک قدرت بزرگ بالغ و یک دولت مشتری قدردان سر و کار نداریم بلکه با گروهی از کودکان نا بالغ روبرو هستیم.
اگر این موضوع همانطور که در صدر اخبار آتلانتیک قرار گرفت یک "بحران" در روابط امریکا و اسرائیل باشد، قطعا یک بحران عجیب و غریب است. لغت "بحران" معمولا به تضاد منافع که خطرات واقعی می آفریند اطلاق می شود؛ همانند بحران جولای که به جنگ جهانی اول منجر شد یا بحران موشکی کوبا در سال 1962. اما چنین چیزی در مورد اخیر به چشم نمی آید: ایالات متحده کماکان هر ساله به اسرائیل قدرتمند و ثروتمند میلیاردها دلار کمک نظامی و اقتصادی می کند؛ هنوز به آنها برخی از پیشرفته ترین تسلیحات امریکایی را می فروشد و مقامات امریکایی کماکان در سازمان ملل و دیگر فروم های بین المللی از اسرائیلی ها حمایت دیپلماتیک می کنند. ایالات متحده حتی چند ماه قبل در زمان حوادث غزه در حالی که ملاحظات رسمی درباره عقلانی و اخلاقی بودن اقدامات اسرائیل در این جنگ وجود داشت جانب اسرائیل را گرفت. اکنون نیز مقامات کاخ سفید با تاکید بر "مشارکت موثر" بین این دو کشور و رهبران آن کنترل خسارت می کنند.
به جای بحران، تمام آن چیزی که ما اینجا داریم این است که برخی مقامات امریکا خیلی شبیه نخست وزیر اسرائیل فکر نمی کنند و حداقل یکی از آنها با نیش و کنایه ناراحتی خود را ابراز کرده است.
بسیاری از سیاستمداران امریکایی از جمله بیل کلینتون به دلایل بسیار روشن به شدت نتانیاهو را دوست نداشتند. وی از خود راضی، پرمدعا و گزافه گو است و به حقایق اهمیت نمی دهد و گاهی اوقات با مقامات امریکایی رفتار تحقیرآمیزی دارد. اگر به جای اوباما، کری یا یکی از دستیاران آنها بودید و بیش از حد برای به رسیدن به یک معاهده صلح با اسرائیل و نجات اسرائیل از سیاستهای انتحاری شهرک سازیش تلاش می کردید و دقیقا هیچ کمکی از سوی نتانیاهو و همکاران وی به شما نمی شد انتظار می رفت کمی عصبانی شوید. و بدتر از همه اینکه مقامات ارشد اسرائیلی تلاش های شما را به نظرات توهین آمیزشان پاسخ دهند.
با این وجود حتی در صورتی که عصبانیت امریکا کاملا به حق باشد چه عاملی باعث می شود که یک مقام ارشد یا حتی میان رده امریکا چنین اظهاراتی را در حضور یک روزنامه نگار آن هم کسی مثل جفری گلدبرگ انجام دهد؟ این فرد ناشناس به دنبال به دست آوردن چه چیزی بوده است؟ آیا وی تلاش کرده است که نتانیاهو را برای انجام اقدامی علیه ایران تحریک کند؟ البته که نه. آیا آنها امیدوار بودند که بتوانند مخالفان بیشتری را در میان طرفداران اسرائیل در سنای امریکا علیه توافق هسته ای با ایران تحریک کنند؟ این فکر را از ذهنتان بیرون کنید. یا شاید می خواستند نتانیاهو را تحریک کنند تا با کشتن چند فلسطینی دیگر مردانگی خود را نشان دهد؟ این مورد هم محتمل نیست.
بهترین توضیح برای این اقدام آن است که این کار عملی بچگانه بوده است.
برای لحظاتی به عقب برگردیم و به معنای این اقدام فکر کنیم. آیا این راهی است که یک مقام ارشد از یک قدرت بزرگ بالغ باید رفتار کند؟ زبان سرخ سر سبز می دهد به باد و سخن گفتن بیش از حد دیپلماسی را بی اثر می کند. اگر این اظهارات با نیت خاصی گفته شده پس درباره آن تفکر نشده است. و در صورتی که اظهاراتی از سوی یک مقام نا امید و عصبانی بوده است نشانه ای از بی کفایتی حرفه ای است. مقامات ارشد به این منظور انتخاب می شوند که منافع ملی را به پیش برند و این بدین معناست که احساسات شخصی خود را تا زمان که آن را در قالب خاطراتشان منتشر می کنند باید نزد خود نگه دارند.
به علاوه این ایده که نتانیاهو بزدلی است که جرات اقدام نظامی علیه ایران ندارد بنا بر این فرض است که اقدام نظامی گرینه نخست اسرائیل در تقابل با ایران بوده است. در حقیقت نتانیاهو همیشه در قبال ایران بلوف زده است چرا که اسرائیل فاقد ظرفیت نظامی کافی برای انجام یک حمله مهم استراتژیک علیه تاسیسات هسته ای ایران بوده است. قطعا نیروی هوای اسرائیل می تواند آسیب هایی را به تاسیسات هسته ای ایران وارد کند اما هواپیما و تجهیزات سنگرشکن کافی برای نابود کردن همه ظرفیت تاسیسات هسته ای ایران را ندارد. شرایط فعلی به هیچ وجه شبیه حمله سال 1981 اسرائیل به راکتور هسته ای اوسیراک عراق یا حتی حمله سال 2007 آن به سایت راکتور سوریه نیست. اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران شاید بتواند این کشور را برای چند ماه یا شاید یک سال از برنامه پیشرفته هسته ایش دور کند اما باعث خواهد شد رهبران ایران تمام سعی خود را به کار برند که واقعا به تسلیحات هسته ای دست پیدا کنند. به همین دلیل است که یکی از اعضای برجسته سازمان امنیت ملی اسرائیل علنا نگرانی خود را درباره تهدیدات پوچ نتانیاهو علیه ایران ابراز کرد. تعداد کمی از اسرائیلی ها اعتقاد دارند که حمله ای از سوی اسرائیل ایالات متحده را برای اتمام کار وارد میدان خواهد کرد اما این کار بسیار خطرناک است و بوش و اوباما هر دو علنا اعلام کردند که دست به چنین قماری نخواهند زد.
خلاصه تصمیم نتانیاهو برای عدم حمله نظامی به ایران نشان دهنده ترسو بودن (یا "بزدل" بودن) وی نیست بلکه یک تصمیم استراتژیک منطقی است. صحبت از جنگ با ایران که از سوی اسرائیلی بیان می شود با این نیت است که اذهان را از موضوع شهرک نشینی ها منحرف کند و کماکان ایران را به عنوان دشمن شماره یک نگه داشته و ایالات متحده را متقاعد کند تا تحریم های سخت تری را به امید دستیابی به توافقی بهتر با ایران بر سر برنامه هسته ایش علیه این کشور وضع کند. با این حال حمله نظامی هرگز یک احتمال جدی نبوده است. جار و جنجال نتانیاهو شاید بتواند روزنامه نگارانی مانند گلدبرگ را فریب دهد اما تحلیلگران منطقی نباید گرفتار این حواشی شوند.
این اتفاق کوچک یعنی بزدل خواندن نتانیاهو موید تاثیرات ناسالم "روابط ویژه" بر رابطه امریکا و اسرائیل است. حقیقت ناراحت کننده این است که مقامات امریکا هنوز نمی توانند علنا آنچه درباره رفتار اسرائیل در ذهن دارند یا اعتقاد واقعی خود را درباره نفس روابط این دو دولت بیان کنند. سطحی ترین انتقاد به معنای دعوت خودکار سوءاستفاده از آن از سوی لابی اسرائیل در امریکا است و البته هر کسی که می خواهد به جایگاه بالایی در سیاست خارجی دست یابد کماکان مجبور است اظهاراتی شرم آور داشته باشد یا هرگونه انتقاد قبلی را انکار کند. فقط کافی است از سامانتا پاور و چاک هیگل سوال کند که این فرایند چگونه کار می کند. در حقیقت این مقامات امریکایی هستند که در این گونه موارد فاقد شجاعت هستند نه نتانیاهو.
اهمیتی ندارد که سیاستمداران امریکا در سخنرانی های خود در کنفرانس سالانه آیپک چه می گویند چرا که این اتفاق به ما یادآوری می کند که هیچ دو کشوری منافع یکسانی ندارند. ایالات متحده خواهان یک راه حل دو کشوری در موضوع اسرائیل-فلسطین است و همچنین به دنبال تنش زدایی معناداری با ایران است در حالی که دولت نتانیاهو با هر دو موضوع مخالف است و این اختلاف احتمالا در طول زمان آشکارتر خواهد شد.
این اتفاق همچنین به ما نشان می دهد که مقامات ارشد ایالات متحده تا چه اندازه تمایل دارند که اسرائیل را به خاطر رفتارش تحت فشار قرار دهند. یک قدرت بزرگ بالغ که داعیه رهبری جهانی دارد باید دقیقا چنین کاری انجام دهد اما مقامات امریکا به وضوح از انجام آن سر باز می زنند چرا که تحت نفوذ سیاسی آیپگ و دیگر گروه های لابی اسرائیلی در امریکا قرار دارند.
منبع: فارن پالیسی
انتشار اولیه: سه شنبه 13 آبان 1393 / انتشار مجدد: 20 آبان 1393
نظر شما :