محمدرضا بهرامی، سفیر ایران در افغانستان در گفت و گو با «اعتماد»:

مذاکره یی با امریکا درباره افغانستان نداشتیم

۱۴ مهر ۱۳۹۳ | ۱۵:۴۹ کد : ۱۹۳۹۲۹۱ سرخط اخبار
مذاکره یی با امریکا درباره افغانستان نداشتیم

اعتماد : جدال انتخاباتی میان عبدالله عبدالله و اشرف غنی احمدزی در نهایت با تقسیم قدرت در افغانستان و با برکرسی ریاست جمهوری نشستن احمدزی پایان یافت. ساعاتی پس از انجام مراسم تحویل قدرت از دستان حامدکرزی به احمدزی بود که توافقنامه امنیتی میان ایالات متحده و افغانستان که رییس جمهور پیشین حاضر به امضای آن نشده بود با مهرتایید رییس جمهور جدید رسمیت یافت. در پنج ماهی که از زمان برگزاری انتخابات در افغانستان و سپس اعلام نتیجه نهایی گذشت این کشور فراز و فرودهای سیاسی بسیاری را تجربه کرد. فراز و فرودهایی که هنوز هم نمی توان از عبور کامل افغانستان از گردنه های سیاسی و امنیتی آن سخن گفت. در حالی که توافقنامه امنیتی میان افغانستان و امریکا با امضای دو طرف در عمل جنبه اجرایی به خود گرفته، توافقنامه همکاری که میان تهران و کابل در واپسین ماه های حضور حامد کرزی در ارگ ریاست جمهوری بنای آن گذاشته شده بود به امضای کرزی نرسید و به نظر می رسد این احمدزی خواهد بود که باید درباره امضای این توافقنامه همکاری با تهران تصمیم گیری کند. محمدرضا بهرامی، سفیر دولت یازدهم در افغانستان در گفت وگو با «اعتماد» تاکید می کند که مراحل کارشناسی پیرامون امضای این توافقنامه همکاری در حال انجام است و با دولت جدید افغانستان هم در خصوص آن گفت وگوهایی انجام گرفته است. «محمدرضا بهرامی» در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و همچنین بیش از دو سال نیز در زمان دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد (از سال 1381 تا 1384) سفیر ایران در افغانستان بود. وی پیش از انتصاب به سمت سفیر ایران در افغانستان به عنوان سرکنسول ایران در «جلال آباد» در زمان طالبان و سرکنسول ایران در «قندهار» نیز (سال 1381) انجام وظیفه کرده بود. پس از پایان ماموریت محمدرضا بهرامی به عنوان سفیر و پیش از بازگشت به ایران، حامد کرزی در مراسم تودیع وی در سال 84 نشان عالی دولتی «احمد شاه مسعود» را به وی اعطا کرد. نشان مسعود بنا به ماده 64 قانون اساسی افغانستان به خاطر ارج گذاری از خدمات شایسته و قابل تقدیر وی در جهت تحکیم روابط، حسن همجواری میان دو کشور همسایه و کمک به بازسازی و تداوم روابط حسنه به وی اعطا شد.

 

دولت تازه نفس افغانستان میان عبدالله عبدالله و اشرف غنی احمدزی تقسیم شده است. به عنوان نخستین سوال موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال انتخاباتی که در افغانستان در دو نوبت برگزار و در نهایت اعلام نتیجه آن قریب به پنج ماه به طول انجامید، چه بوده است؟
دو ویژگی بارز انتخابات اخیر در افغانستان حضور قابل توجه و گسترده مردم در میان تهدیدها و ناامنی های موجود و همچنین ماهیت این انتخابات بود که برای نخستین بار انتقال قدرت در این کشور از طریق مسالمت آمیز و با رای مستقیم مردم باید صورت می پذیرفت. در واقع این انتخابات نشانه دیگری از شکل گیری مردمسالاری دینی در افغانستان بعد از دهه ها بحران بود و از این جهت نفس برگزاری این انتخابات مورد استقبال و حمایت جمهوری اسلامی ایران قرار داشت. همانطور که اشاره کردید این انتخابات حدود پنج ماه تا مشخص شدن نتیجه آن به طول انجامید و علت عمده آن نیز وجود برخی ابهامات در روند برگزاری آن بود. بخشی از این ابهامات در گزارش نهایی ارایه شده از سوی کمیسیون های مستقل برگزاری انتخابات و نیز رسیدگی به شکایات مطرح و برخی نهادهای بین المللی که در امر نظارت بر انتخابات و به ویژه بازرسی مجدد آرا در دور دوم حضور داشتند نیزبه آن اشاره کرده اند. البته بعید به نظر می رسد این قبیل ابهامات بتواند در روند توسعه سیاسی در جامعه افغانستان که مردمسالاری دینی در آن تازه در حال شکل گرفتن است عاملی بازدارنده محسوب شود. در مورد نتیجه انتخابات، در نهایت هر دو کاندید توافق کردند تا با مشارکت و مساعی یکدیگر مبادرت به تشکیل دولت وحدت ملی کنند. موضع جمهوری اسلامی ایران در این مورد، حمایت از توافق به عمل آمده و دولتی است که از دل آن برخواهد آمد. حضور معاون محترم رییس جمهوری اسلامی ایران در مراسم تحلیف بیانگر نگاهی است که کشورمان نسبت به این موضوع داراست.
    
از مدت زمان برگزاری انتخابات تا زمان اعلام نتیجه میانجیگری های بعضا فرامنطقه یی برای حل اختلاف میان دو کاندیدا انجام گرفت. آیا ایران هم برای نزدیک کردن دیدگاه دو طرف به توافق حرکت خاصی انجام داد؟
آنچه برای جمهوری اسلامی ایران در طول این سال ها از اهمیت راهبردی برخوردار بوده و کماکان بر استمرار آن نیز تاکید داریم، حفظ ثبات، امنیت، وحدت و انسجام درونی افغانستان بوده و کلیه سیاست های اجرایی در حوزه افغانستان نیز در چارچوب این نگاه تنظیم شده و طبیعتا در این مسیر از هرگونه تلاشی دریغ نکرده ایم. بعد از دور دوم انتخابات افغانستان و به ویژه در طول دو ماه گذشته علاوه بر تلاش های دولت وقت در افغانستان، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در افغانستان مبادرت به برگزاری نشست هایی با حضور تعدادی از سفرای کشورهای منطقه و خارج از منطقه کرد که طرف ایرانی نیز در آن حضور داشت و هدف بهره گیری از کلیه ظرفیت های موجود در افغانستان برای کمک برای عبور از آن مرحله بود. علاوه بر این، تلاش های مستقل زیادی توسط کشورمان در تماس با هر دو کاندیدای محترم و در راستای نزدیک تر کردن دیدگاه های موجود صورت پذیرفت. در واقع هدف اصلی تمامی طرف ها بر این مبنا قرار داده شده بود که نتیجه انتخابات در این کشور منشا تقویت ثبات و همگرایی ملی بوده و از تبدیل آن به چالشی داخلی ممانعت به عمل آید.
    
در شش ماه گذشته ما شاهد تلاش های عملی بسیار زیادی از جانب امریکا برای شکل گیری دولت وحدت ملی در افغانستان بودیم. چرا پیروزی قاطع یک کاندیدا بر دیگری برای امریکا قابل پذیرش نبود؟
در مورد اصل سوال من فرد مناسبی برای پاسخ دادن به آن نیستم، اما این نکته مشخص بود که ایجاد بن بست واقعی در انتخابات می توانست بر بخشی از دستاوردهایی که دولت افغانستان طی 13 سال گذشته به دست آورده تاثیرگذار باشد و این موضوع مطلوبی برای هیچ طرفی به استثنای گروه های شورشی نبود. این واقعیتی مسلم بود که روند انتخابات به هر دلیلی با مشکلات و دشواری هایی مواجه شده بود که بر طرف کردن آنها به سادگی میسر نبود. در واقع و در آن شرایط صحبت از بهترین انتخاب نبود، بلکه ممکن ترین امکانی که می توانست عبور از دشواری ها را میسر و تداوم بخش ثبات باشد به نظرم مورد توجه بسیاری از طرف های داخلی و خارجی قرار داشت.
    
آیا در طول این مدت تلاش ها برای تشکیل دولت وحدت ملی در افغانستان، ایران و امریکا هیچ گونه تماس مستقیم یا غیرمستقیمی برای آگاهی از مواضع یکدیگر در خصوص این فرآیند با هم داشته اند؟
هیچ گونه تماس مستقیمی تاکنون بین ایران و امریکا در افغانستان نبوده و در دستور کار نیز قرار ندارد.
    
میزان نفوذ دولت امریکا بر دولتی که با تلاش ها و میانجیگری های مستقیم این کشور تشکیل شده است را چگونه ارزیابی می کنید؟
اولا فکر می کنم باید تعریف مشخص و مشترکی از کلمه نفوذ و دامنه آن داشته باشیم. ثانیا حتما توجه دارید که ما در مورد کشوری صحبت می کنیم که سال های طولانی درگیر بحران های مختلفی بوده است. ثالثا به نظر من در عصر فعلی مناسبات خارجی، اعمال نفوذ معنای سنتی خود را از دست داده است و روابط بین کشورها در شرایط جدید بدون توجه به منافع متقابل نمی تواند از پایداری چندانی برخوردار باشد و توام با شکنندگی خواهد بود. در مورد افغانستان تجربه شخصی من و شواهد تاریخی و به ویژه دوره جدید نشان می دهد افغان ها به شدت نسبت به استقلال و حاکمیت خود حساس بوده و مبنای روابط خارجی خود را بر پایه منافع متقابل قرار می دهند. بررسی دهه های اخیر حکومت داری در افغانستان نیز بیانگر این است که هیچ سیستمی خارج از این چارچوب نتوانسته برخوردار از پایداری باشد. البته بدیهی است دولت ها اولویت هایی در تنظیم روابط خارجی خود داشته که دوری یا نزدیکی به سایر کشورها بر اساس آن اولویت ها صورت می پذیرد. در مجموع برداشت من این است که میزان اثرگذاری و نزدیکی سایر کشورها با افغانستان متاثر از توجه به منافع متقابل خواهد بود.
    
توافقنامه امنیتی میان افغانستان و امریکا سرانجام به دست اشرف غنی احمدزی امضا شد. به نظر شما این توافقنامه می تواند بر رابطه میان تهران – کابل اثر مستقیمی بگذارد؟
 اجازه دهید ابتدا این نکته را مطرح کنم که هر کشوری در حوزه حاکمیتی می تواند بر اساس منافع خود و قوانین بین الملل قراردادها و توافقنامه های لازم را با سایر دول منعقد کند. در مورد پیمان امنیتی افغانستان با امریکا نیز ما ضمن انتقال تجارب موجود در سایر کشورها و برداشت خودمان از این موضوع به دوستان افغان، این نکته را روشن ساختیم که حضور نظامی خارجی در افغانستان عوارض و مسوولیت هایی به دنبال دارد که باید پذیرفته شود. در مورد اثرگذاری این پیمان بر روابط دوجانبه باید بگویم روابط ایران و افغانستان در دولت قبل و این دولت متاثر از عنصر سوم نبوده و هر دو طرف ضمن تاکید بر این مهم و همچنین توسعه و تقویت روابط، به تعهدات فی مابین پایبندی خود را نشان داده اند.
    
چرا توافقنامه همکاری میان ایران و افغانستان با وجود وعده های حامد کرزی در دولت وی امضا نشد؟
    انعقاد قراردادها و توافقنامه ها نیازمند انجام مذاکرات کارشناسی است و گاه این مذاکرات کارشناسی مدت ها به طول می انجامد. در این مورد مقامات عالی دو طرف بر ضرورت انعقاد پیمان جامع همکاری که حوزه های مختلفی را در بر می گیرد توافق و گفت وگوهای کارشناسی در فضای حسن تفاهم آغاز شد. به میزانی نیز پیشرفت در این مذاکرات و در برخی حوزه ها ایجاد شده بود اما مذاکرات در دولت قبل و به دلیل پایان عمر آن، ناتمام ماند و ادامه آن به دولت وحدت ملی موکول شد. در این رابطه نیز گفت وگوی اولیه با مقامات مسوول در این دولت انجام شد و ادامه مذاکرات با هدف نهایی کردن این سند بین دو کشور در آینده ادامه خواهد یافت. مقامات هر دو طرف بر این نکته تاکید دارند که توسعه و پایداری روابط دوجانبه نیازمند نقشه راهی است که بخش های مربوطه بتوانند با هدفمندی و در قالب جدول زمانی تنظیم شده گام های لازم را در این راستا بردارند.
    
اختلاف هایی که ایران در مرز شرقی خود با افغانستان بر سر منابع آبی دارد به چه مسائلی محدود می شود و تاکنون چه تلاش هایی برای مدیریت این اختلاف ها در راستای پایان یافتن آنها انجام شده است؟
بین ایران و افغانستان دو حوزه آبی وجود دارد که همواره به عنوان منبع مشترک مورد استفاده بوده است. این دو حوزه هیرمند و هریرود هستند که سرچشمه هر دو آنها نیز در داخل افغانستان قرار دارد ولی ادامه جریان آب وارد حریم سرزمینی ایران شده و از این جهت مورد استفاده هر دو طرف قرار داشته است. در ارتباط با هیرمند قراردادی بین دو کشور در سال های گذشته منعقد شده و همان قرارداد مبنای تعامل در مناسبات آبی مربوطه بین دو طرف است. طی سال های گذشته اجزای این قرارداد به صورت اجرایی فعال و هیات های فنی دو طرف بر اساس توافق موجود و جدول زمانی تنظیم شده با یکدیگر ملاقات و موضوعات را مورد پیگیری قرار می دهند. در واقع فعال شدن این قرارداد گام مهمی در جهت مدیریت موضوع آب در روابط دوجانبه ایران و افغانستان در ارتباط با هیرمند بوده است. حوزه دوم آبی رودخانه هریرود است. در ارتباط با هریرود تاکنون توافقی کتبی بین دو طرف صورت نگرفته و قرار است مذاکره پیرامون آن در آینده آغاز شود. این نکته روشن شده که از نظر ایران موضوع آب از ظرفیت لازم برای اینکه در عمیق تر شدن روابط دو طرف موثر باشد برخوردار است. اساس کار از نظر ایران گفت وگوهای رسمی با هدف یافتن راه مناسبی که منافع دو طرف در آن دیده شود بوده است. تولید انرژی در کنار مصارف کشاورزی و شرب، موارد نیاز طرف افغانی به آب این حوزه است و در طرف ایران نیز شرب و مصارف کشاورزی نیاز مربوطه است. نکته مهم در این راستا بدون اینکه بخواهم خوشبینی غیر ضروری ایجاد کنم، تلاش برای تامین نیازهای تعریف شده دو طرف به گونه لازم و در صورت لزوم با بهره گیری از سایر حوزه های همکاری است که موجب رفع نیازهای هر دو طرف شود.
    
پیش بینی شما از آینده همکاری میان تهران- کابل در سایه دولت احمدزی چیست؟
موقعیت جغرافیایی و همسایگی، حدود 1000 کیلومتر مرز مشترک در کنار سوابق تاریخی، تمدنی و فرهنگی مشترک، حضور میلیون ها افغان در ایران در کنار فرصت ها و تهدیدهای مشترک، هر دو طرف را لابد از حرکت رو به جلو می کند. صحبت در حوزه همسایه ها، شاید بتوان گفت صحبت از نوعی اجبار در تنظیم و بهبود روابط است. در طول حدود یک سال گذشته و به ویژه در ماه های اخیر گفت وگوهای متعددی با ایشان صورت گرفته و به نظرم درک روشنی از سیاست های هر دو طرف نزد یکدیگر به وجود آمده است. از این منظر آینده روابط دو کشور روشن ارزیابی می شود. علاوه بر تمایل و اراده سیاسی که ظرف این ماه ها ابراز شده، جمهوری اسلامی ایران برخوردار از ظرفیت ها و امکانات قابل توجهی در حوزه بنادر آبی، راه های مواصلاتی، دانش و امکانات فنی، انرژی و دیگر موارد لازم است که می تواند در توسعه افغانستان و تقویت ثبات در این کشور محاط در خشکی فراهم کند و طبیعتا این ظرفیت ها در دولت آقای دکتر احمدزی که اقتصاد نقش مهمی در سیاست های آن داراست، مورد توجه قرار خواهد گرفت.
    
خروج نیروهای امریکایی از افغانستان در سال 2014 می تواند تاثیر مستقیمی بر امنیت این کشور بگذارد یا خیر؟ آیا دولت افغانستان به تنهایی توانایی مهار ناامنی ها را دارد؟
    بر اساس پیمان امنیتی که اخیرا بین افغانستان و امریکا به امضا رسید صحبت از خروج تمامی نیروهای نظامی خارجی از افغانستان ظرف سال جاری میلادی نیست. علاوه بر پیمان امنیتی با امریکا، دولت افغانستان همزمان مبادرت به امضای پیمان مشابهی تحت عنوان سوفا (SOFA ) با ناتو کرد که در واقع استمرار پیمان قبل با آیساف است و ناتو در این پیمان جایگزین آیساف شده است. بر اساس این پیمان تعدادی از نیروهای نظامی ناتو نیز در چارچوب ماموریت آموزش، مشاوره و کمک در افغانستان باقی خواهند ماند. هر چند ادامه حضور نیروهای نظامی خارجی از یک سو در تکمیل وآموزش نیروهای نظامی افغان موثر بوده و در مواقع لزوم می تواند به کمک این نیروها بیاید، اما از سوی دیگر نفس حضور نیروهای نظامی خارجی به مفهوم تولید بهانه لازم توسط گروه های شورشی برای ادامه مبارزه با دولت و همچنین نظامیان خارجی خواهد بود. این تضادی است که در محیط داخلی افغانستان خود را نشان داده است. از سوی دیگر مجموع نیروهای نظامی افغان در تمامی بخش ها حدود 350 هزار نفر است و این نیرو در مقایسه با تعداد کل نیروهای شورشی بسیار بیشتر است. به طور طبیعی تکمیل آموزش و بهره گیری این نیروها از تمامی ادوات و امکانات مورد نیاز در حوزه زمینی و هوایی برتری قابل توجهی را در اختیار دولت افغانستان قرار خواهد داد که به تنهایی امکان مهار شورش ها در داخل این کشور را میسر می سازد.
    
موضع طالبان در قبال دولت تشکیل شده را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا باید انتظار تشدید حملات را داشته باشیم؟
موضع طالبان در قبال دولت وحدت ملی در افغانستان قابل توجه است. این گروه با درج یادداشتی در سایت خود نفس انتخابات را رد نکرده و با ذکر دلایلی تلاش داشته پایه های حقوقی دولت جدید را مورد سوال قرار داده و آن را متاثر از دخالت بیگانگان تلقی کند. اگر این یادداشت را مبنای مواضع طالبان تصور کنیم، در این یادداشت صحبتی از رد کردن کامل این دولت توسط این گروه نشده است. از یک منظر شاید بتوان گفت در این یادداشت، طالبان همه درها را روی دولت وحدت ملی نبسته اند. این در حالی است که همین گروه در ارتباط با پیمان امنیتی رسما مبادرت به صدور اعلامیه کرده، این پیمان را رد و محکوم و بر ادامه فعالیت سلبی خود تاکید کرده است. از سوی دیگر طی ماه های اخیر راهبرد مبارزه طالبان در قبال دولت افغانستان تغییر کرد. در این رویکرد جدید، طالبان اولاتلاش کردند تا دامنه مبارزه خود را به بخش های مختلف افغانستان گسترش دهند و ثانیا درصدد برآمدند تا جغرافیای مشخصی را در اختیار خود و از طریق نظامی بگیرند. در واقع ادامه اختلافات ناشی از دور دوم انتخابات افغانستان این فضا را برای آنان فراهم کرد تا با تغییر راهبرد خود و استفاده از فضای سیاسی توام با تنش افغانستان تلاش کنند تا موقعیت مناسب تری برای خود ایجاد کنند. آنچه در حال حاضر می تواند قابل ارزیابی باشد این است که تحرک طالبان در آینده نیز ادامه خواهد یافت. این تحرک به دلایل مختلف نمی تواند منجر به ایجاد حریم سرزمینی مستقل ولو محدود برای طالبان شود و تنها در سطح اقدامات ایذایی و تولید ناامنی پراکنده و ایجاد مزاحمت برای دولت قابل ارزیابی است. به بیان دیگر ظرفیت طالبان در شرایط فعلی تولید بی ثباتی گسترده که حاکمیت را در خطر سقوط قرار دهد نیست. البته میزان همگرایی و کارآمد عمل کردن دولت فعلی رابطه مستقیمی با چگونگی و گستردگی فعالیت طالبان خواهد داشت. نکته دیگری که در ارتباط با گروه های شورشی در افغانستان قابل توجه است اینکه آیا اصولاباید تمامی این گروه ها را به عنوان بازیگرانی مستقل تصور کرد که صرفا در چارچوب نگاه سیاسی اعتقادی خود به مبارزه ادامه می دهند یا بخشی از آنها به عنوان ابزار و در راستای مطالباتی مورد استفاده قرار می گیرند که دولت های افغانستان تاکنون حاضر به ادای آن مطالبات نشده اند. اگر از این منظر هم به بحران بی ثباتی و ناامنی در افغانستان نگاه کنیم، لابد ناچار از این خواهیم بود که بخشی از ریشه های ناامنی این کشور را در خارج از مرزهای آن جست وجو کنیم.
    
به عنوان سوال آخر چالش های پیش روی دولت وحدت ملی را چگونه ارزیابی می کنید؟ منظور از چالش ها هم چالش های داخلی میان عبدالله و احمدزی است و هم چالش های پیش روی دولت؟
شکل گیری دولت وحدت ملی عمدتا بر مبنای توافق سیاسی دو کاندیدای محترم و نه روندهای حقوقی موجود بوده و به طور طبیعی در چنین فرآیندی نقش افراد برجسته تر و تعیین کننده تر می شود. شرایط موجود فعلی مبین اراده رییس جمهور و رییس اجرایی به تقویت فضای تفاهم و تولید امیدواری در مردم نسبت به آینده است. به نظرم مهم ترین چالش های دولت در حوزه داخل در گام اول افزایش امنیت است که ارتباط مستقیمی با پروژه آشتی ملی و موافقت طالبان و دیگر گروه های شورشی با آغاز روند مذاکره با دولت افغانستان دارد ودر مرحله بعد مبارزه با فساد و ناکارآمدی است. این امیدواری وجود دارد که دولت بتواند در این دو موضوعبه نتایج موثری دست یابد.
   


نظر شما :