در دورانی که امریکا ضعیف شده است
ایران، مصر و ترکیه همه درگیر بحران غزه
دیپلماسی ایرانی: سیاست امریکا علیل و ناتوان است. البته الآن کل خاورمیانه علیل و ناتوان است. ضعف سیاست های امریکا یا نبود یا کاهش جایگاه آن در منطقه برای کشورهای بزرگ خاورمیانه قابل درک نیست. خلا عقب نشینی امریکا از منطقه و بی توجهی واشنگتن به خاورمیانه را نه تنها قدرتی جایگزین نمی تواند پر کند بلکه بر عکس اختلاف های تازه ای را برای پر کردن این خلا به وجود می آورد. نه دشمنان ایالات متحده و نه هم پیمانانش تا کنون نشان داده اند که قدرت کافی برای رویارویی با تحولات اخیر خاورمیانه را ندارند. جنگ غزه این مساله را به خوبی نشان داد، کما این که قبل از آن تحولات اخیر از لیبی گرفته تا سوریه و عراق نیز این مساله را به خوبی نشان دادند، قدرت بازیگران بزرگ منطقه ای چندان بالاتر از قدرت باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا نیست. البته کمتر از او سر در گمی دارند و دست پاچه هستند. روشن شد که نبود واشنگتن در بسیاری از درگیری های عصبی سیاسی در بسیاری از پایتخت های عربی منطقه باعث ظهور قدرت های جنگ طلبی نظیر داعش می شود که می خواهند در تمامی جبهه ها از شمال تا جنوب بجنگد و برای خود هیچ حد و مرزی هم ندارند. جنگ هایی که فراتر از مرزهای سوریه رفته و حتی جنگ های لیبی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده و شمال آفریقا را به لرزه در آورده است.
مصر امروزه محور ارتباطات دیپلماتیک دور و نزدیک برای آرام کردن اوضاع در نوار غزه است. قاهره نمی خواهد در آغوش خود در نوار غزه شاهد جنگی باشد در حالی که مشکلات داخلی آن روز به روز افزایش می یابد. در عین حال نمی تواند نسبت به تحولات مرزهای شرقی اش نیز به اعتنا باشد. پس از سقوط حکومت اخوان حکومت جدید مصر اتهام های بسیاری را متوجه حماس کرد. و ارتش مصر حتی در همین جنگ فعلی نیز کار ویران کردن تونل های زیر زمینی میان حماس و مصر را متوقف نکرده است. مقام های مصری حماس را متهم می کنند که در پشت قاچاق اسلحه فعلی در شبه جزیره سینا هستند و در به هم ریختن میدان های اعتراضی در شهرهای مختلف مصر دست دارد. اما در عین حال قاهره نه توصیه های ایرانی ها را گوش می دهد نه ترک ها و نه دیگران را. برای همین در سایه کاهش جایگاه آن قدرت های دیگر برای نفوذ و تاثیر بر غزه رقابت می کنند.
حماس خود را در جبهه ترکیه – قطر قرار داد در حالی که به طور کامل هم به مصر پشت نکرد. برای این که خوب می داند که رفع حصر غزه بدون توجه به قاهره امکان پذیر نیست. ترکیه و قطر نیز خوب می دانند که نمی توانند مصر را از بحران غزه کنار بگذارند اگر چه در عرصه های مختلف تلاش کردند که نقش آن را در بحران غزه تضعیف کنند تا آن جا که مانع از دعوت شدن مصر به نشست پاریس بر سر غزه شدند.
واقعیت این است که رهبران مصری جدید در وضعیتی قرار دارند که کسی چندان حسرتی برای آن نمی خورد. با نگاهی به مرزهای مصر می توان مشکلات متعددی که حکومت مصر با آن دست به گریبان است را ترسیم کرد. اگر نیروهای تندروی لیبی و گروه های شبه نظامی آنها بتوانند کنترل کشور را به دست بگیرند و دیگر گروه های سیاسی و نظامی را شکست دهند، مصر جدید مجبور است معرکه مضاعفی را در مصاف با اخوان و گروه های تندروی دیگر در پیش بگیرد. از این لحاظ غزه نمی تواند رابطه خود را با قاهره قطع کند و از آن فاصله بگیرد. به ویژه در سایه وجود لیبی ای که مرزهای بازی دارد که همه نوع سلاح به آن و از آن قاچاق می شود. این مساله ای خطرناک برای مصر محسوب می شود. این بدان معنا است که محور منطقه ای و عربی ای که اخوان را همراهی می کند مشغولیت ها و مشکلات امنیتی بسیاری در مورد قضایای مختلف منطقه ای پیش روی خود دارد. غزه امتحانی سخت برای عبدالفتاح السیسی است و لیبی آزمونی آسان تر از آن نیست. اگر بتواند از پس هر دوی آنها بر آید آن گاه می توان گفت که قاهره می رود تا نقش فعال منطقه ای اش را بازیابد. همچنین در آن صورت می توان گفت که قدرتی است که ایران و ترکیه، دو قدرت بزرگ شرق عربی باید آن را در سیاست های خود لحاظ کنند. اما آیا قاهره با این مسیر طولانی که پیش رو دارد و سختی ها و خستگی هایی که بر پیکره آن مستولی شده آن هم در سایه مشکلات مرزی و منطقه ای اش با سودان و اتیوپی و اخیرا سودان جنوبی می تواند از پس این آزمون ها بر آید؟ آیا توان رویارویی با این مشکلات را دارد؟
اما دیگر قدرت های منطقه ای نیز وضعیتی بهتر از مصر ندارند. آنها هم نمی توانند بیش از این کاری از پیش ببرند. قضیه فلسطین و لیبی در سایه اوضاع آشفته امنیتی و اقتصادی و اجتماعی مصر پرونده های کمی نیستند که قاهره از بابت حل آنها خیالش راحت باشد.
در عین حال ایستادن ایران در کنار حکومت بشار اسد در سوریه و نوری مالکی در عراق و همچنین حمایت از گروه های طرفدار خود در یمن و بحرین و لبنان آن هم در سایه بحران های اقتصادی داخلی مشکلات بسیاری که دارد موجب می شود تا حمایت از قضیه فلسطین نیز بر مشکلات آن بیفزاید. به ویژه که در عراق و سوریه همچنان مشکلات امنیتی حل نشده است و به قوت خود باقی هستند.
حماس تمایل بسیاری دارد که دوباره به آغوش ایران باز گردد با این امید که هر آن چه در جنگ فعلی از دست داده است را دوباره به دست آورد. حمایت قطر و ترکیه را پشت سر خود دارد اما نمی تواند از آنها انتظار حمایت تسلیحاتی داشته باشد. حماس فقط بر روی کمک های مالی و سیاسی آنها حساب کرده است. وانگهی همچنان اولویتش روابطش با تهران بالاتر از حفظ رابطه با دوحه و آنکارا است. از سویی چون مجبور است که سیاست های قطر و ترکیه را پیش ببرد نمی تواند هم چندان به فکر تعمیق روابط با ایران باشد.
کلید بحران غزه در دستان قاهره است. نه آنکارا و نه تهران نمی توانند قاهره را نادیده بگیرند. مصر دروازه اصلی خروج غزه از محاصره است. برای همین حماس مجبور است حداقل توازن را در رابطه با مصر داشته باشد.
این واقعیت های میدانی است. نه ایران می تواند از این محدودیت ها فراتر رود کما این که ظرف سه سال گذشته نیز فراتر نرفت. اما قطعا تلاش خواهد کرد تا سیاست های خود را در حمایت همه جانبه از مقاومت و حماس ادامه دهد. مساله ای که می تواند مذاکرات هسته ای را نیز تحت الشعاع قرار دهد. تهران همواره تاکید کرده است که مذاکرات هسته ای صرفا بر سر موضوع هسته ای است اما چه کسی می تواند تضمین دهد که در مذاکرات آتی پرونده های دیگر به روی میز مذاکره نیاید؟
ترکیه نیز وضعیت بهتری ندارد. آن چه در مرزهای شرقی و جنوبی اش می گذارد می تواند به سرعت دامنگیر آن نیز شود. کردها حتی یک روز هم از رویای استقلال طلبی دست نکشیده اند. این در حالی است که در درون ترکیه نیز درگیری سیاسی و مذهبی شدیدی میان حزب حاکم با دیگر طایفه ها و احزاب در گرفته است. برای همین زیاد هم نمی تواند بر سر حماس و مساله غزه مانور سیاسی دهد.
سیاست های واشنگتن علیل و ناتوان است اما سیاست های گرفتار قاهره میان غزه و لیبی و سیاست های گرفتار تهران میان غزه و عراق و سوریه و کردستان چطور؟ آیا دمشق و بغداد و بیروت سیاست واحدی را دنبال می کنند؟ ریاض چه می تواند بکند در حالی که گروه های تندرو از شمال و جنوب مرزهایش را به تصرف خود در آورده اند؟ سیاست های تلاویو به کجا خواهد رسید؟ آیا جنگ نتانیاهو به اهداف خود رسید؟ آیا ارتش او توانست با این همه کشتار کاری از پیش ببرد؟ موشک ها را می توان دوباره ساخت و تونل های ویران شده را می توان دوباره بازسازی کرد. حماس و گروه های نزدیک به آن همچنان هستند. و حتی می توان گفت سخت ترین ترجیع بند این معادله محسوب می شوند. در این عرصه هم اوباما و هم دیگران همه ضعیف هستند!
منبع: الحیات/تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
انتشار اولیه: سه شنبه 14 مرداد 1393 / انتشار مجدد: 21 مرداد 1393
نظر شما :