لندن با واشنگتن و اروپا برای عادیسازی روابط با تهران رقابت دارد
نیاز مبرم انگلیس به ایران در عراق
دیپلماسی ایرانی: در پائیز ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) تظاهراتی در اعتراض به سیاست بریتانیا در قبال جمهوری اسلامی ایران در برابر ساختمان های سفارت بریتانیا در تهران برگزار شد و گروهی از تظاهرکنندگان، با عبور از صف ماموران نیروی انتظامی، وارد این ساختمان ها شدند. در پی این وضعیت، وزیر خارجه بریتانیا اعلام کرد که تمامی کارکنان سفارت این کشور را از ایران خارج کرده و به کارکنان سفارت جمهوری اسلامی در لندن نیز دستور داده است فورا خاک این کشور را ترک کنند. اما پس از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری در ایران و تغییراتی که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی روی داد، در مهر سال ۱۳۹۲، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران از تصمیم دو کشور به تعیین "کاردارهای غیرمقیم" خبر داد و این تصمیم بعدا به اجرا گذاشته شد. گرچه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد حاضر به پرداخت غرامت بوده است اما هرگز دراین رابطه عذرخواهی نخواهد کرد. اما گفت وگوی تلفنی وزیر امورخارجه ایران و انگلستان موجب شد تا دولت انگلستان فضا را برای بازگشایی سفارت های خانه های دو کشور و ارتقای سطح روابط از کاردار غیرمقیم به کاردار مقیم، مناسب ببیند. در این رابطه نیز ویلیام هیگ وزیر امورخارجه انگلستان سخنرانی ای در مجلس عوام بیان کرد و گفت که شرایط برای بازگشایی سفارتمان در تهران مناسب است ولی یک رشته ملاحظات اجرایی وجود دارد که باید اول حل و فصل شود، و به محض حل و فصل این ملاحظات، در نظر داریم سفارتخانه را نخست با معدودی کارمند بازگشایی کنیم. در همین حال برخی کارشناسان سفر جک استراو به ایران و همچنین تحولات عراق را بی تاثیر در رویکرد انگلستان به ایران نمی دانند. ارتقای سطح روابط ایران و انگلیس با توجه به تحولات خاورمیانه موضوعی شد تا با عبدالرضا فرجی راد، استاد ژئوپلیتیک و کارشناس مسائل بین المللی به گفت و گو بپردازیم:
ابزار تمایل انگلستان مبنی بر از سرگیری روابط با ایران و حتی مقیم شدن کاردار در راستای کدام یک از رویدادهای پیش آمده است: رویدادهای خاورمیانه ای به خصوص در عراق، مذاکرات هسته ای یا نیازهای اقتصادی و امنیتی در منطقه خاورمیانه؟
در این رابطه می توان سه دلیل عمده را بیان کرد. نخست آنکه اظهارات ولیام هیگ در رابطه با بهبود روابط با ایران، حاکی از آن است که مذاکرات هسته ای با وجود موانع موجود، رو به پیشرفت است و به احتمال قوی به نتیجه مثب خواهد رسید. دلیل دوم آنکه، انگلستان در سقوط صدام همراه با آمریکا، نقشی اساسی داشت و حداقل 13 هزار نیروی انگلیسی از عراق خارج شد. بیشتر نیروهای انگلستان نیز در جنوب عراق و بصره مستقر بودند. پس از خروج نیز انگلستان نفوذ خودش را دارد. اما حوادث عراق و پیشروی های داعش و نگرانی های برخی کشورهای غربی و نقشی که ایران می تواند در این حوادث بازی کند، انگلستان را به این نتیجه رساند که باید با ایران مذاکرات بیشتر و نزدیکتری داشته باشد. از این رو تبادل افکار و سیاست ها منوط به ارتقا روابط است. اگر سطح روابط پایین بماند، طبیعتا بر روی گفت وگوها نیز اثر گذار خواهد بود. به همین دلیل انگلستان خواهان مقیم کردن کاردار خود است. دلیل سوم نیز سرمایه گذاری های انگلستان در بخش انرژی است. در این حوزه رقبایی مانند آلمان، فرانسه و ایتالیا و جود دارند که انگلستان نباید از این غافله عقب بماند. این درست نیست که کشوری های رقیب در اروپا روابطشان در سطح سفیر باشد اما درهای سفارت های انگلستان و ایران بسته باشد. به همین دلیل لندن این مساله را مد نظر قرار داده است. به خصوص آن که انگلستان در حوزه سرمایه گذاری های انرژی قوی بوده و سابقه طولانی در ایران دارد و علاقه مند است که دوباره در این زمینه فعال شود.
داگلاس الکساندر یکی از نمایندگان حزب کارگر پارلمان انگلستان، این سوال را مطرح کرده که آیا بحران در عراق دیپلماسی فعال در تهران را تضمین می کند؟ تا چه حد اوضاع عراق می تواند به دیپلماسی فعال میان انگلستان و ایران بیانجامد؟ در همین حال جک استراو نیز گفته است که در مورد افغانستان، ایران متحد قابل اتکایی بود، از این رو در مورد عراق نیز می توان به آن اتکا کرد.
در حال حاضر الکساندر یک مقام رسمی در انگلستان بوده و از جریانات داخل عراق مطلع بود و به نفوذ ایران در منطقه نیز واقف است. می داند که ایران نقش اساسی در عراق دارد. همان طور که نقشی اساسی در سوریه و بعضا در لبنان دارد و ایران نیز اجازه نمی دهد که گروه های تروریستی با وجود حمایت برخی کشورهای منطقه از آنها، پشت مرزهایش اقدامات تروریستی انجام داده یا دولت عراق را با همه نقاط ضعف، سرنگون کند. از طرفی بر این امر واقف است که اگر خارج از منطقه خاورمیانه هر کشوری بخواهد فعال شود باید با ایران هاهنگی، توافق و گفت وگویی داشته باشد. این نماینده پارلمان، به دولت کشور خط می دهد و از طرفی هم در حال امتحان طرف ایرانی است که ببیند ایران چه عکس العملی نشان می دهد و این که آیا زمینه گفت وگو فراهم است و انگلستان می تواند فعالیت بیشتری با ایران داشته باشد یا نه. نظر آقای استراو نیز به ایران مثبت است. او پس از سفر به ایران با توجه به شناختی که از دولت فعلی پیدا کرد، مشخص بود که هنگام برگشت، لابی های مثبت خود در رابطه با روابط انگلستان و ایران و همچنین انگلستان، ایران و اتحادیه اروپا، انجام خواهد داد. او در این رابطه از مثال افغانستان استفاده و یادآوری کرده که مشابه همان همکاری که غرب با ایران در این کشور داشته و به سقوط طالبان منجر شده است را می توان در عراق داشت. ضمن آن که داعش شبیه طالبان است و طالبان نیز به همین شکل و با کمک سازمان های اطلاعاتی پاکستان، عربستان و دیگران حکومت خلیفه گری را ایجاد کرد، داعش نیز از همان روش استفاده می کند.
سهم ایران در معادلات امنیتی – نظامی در منطقه خاورمیانه به خصوص در عراق چه میزان است که انگلستان اشتیاق به از سرگیری روابط با ایران دارد؟
سهم ایران در منافع انگلستان را می توان از دو طریق مطرح کرد. یکی این که تروریسم از این منطقه چه قبلا از پاکستان و چه افغانستان و چه امروز از خاورمیانه _ سوریه، عراق و لبنان_ در حال گسترش است. تروریسمی که پیش از این عملیات بمب گذاری در متروی لندن را انجام داد و مسائل یازده سپتامبر را به وجود آورد. هرچه تروریسم در منطقه ریشه داشته باشد، بر امنیت غرب به خصوص انگلستان که تجربه تلخی داشته است، اثر می گذارد. انگلستان اعلام کرده که حدود 400 انگلیسی همراه با گروه های تروریستی با داعش علیه مردم عراق همکاری می کنند و به سوریه نیز رفتند. بنابراین آنها می دانند که اگر با ایران همکاری نداشته باشند، نمی توانند گروه های تروریستی که چندان با آنها آشنایی ندارند را کنترل کنند. موضوع دوم، منافعی است که در این زمینه وجود دارد. اگر اوضاع عراق به هم بخورد، منافعی که انگلستان متاثر از سرمایه گذاری های زیاد در بخش انرژی پس از سقوط صدام داشته، از بین می رود. به همین دلیل لازم است با کشوری که نفوذ اول را در عراق دارد، برای تامین منافع و امنیت خود همکاری کند.
شاهد بودیم که انگلستان در سوریه، مواضعی نسبت به اعلام همکاری با ایران مطرح نکرد. گرچه همه کشورهای مخالف اسد اذعان داشتند که حمایت های ایران موجب ابقای دولت اسد شد. اما در مورد عراق شاهد موضع همکاری انگلستان با ایران هستیم، چرا انگلستان در مورد سوریه چنین مواضعی را نداشت؟
این دو موضوع متفاوت است. کشورهای غربی در سوریه تلاش می کردند که رژیم اسد سقوط کند. اما زمانی که به جای ارتش آزاد، گروه های تروریستی مانند جبهه النصره و داعش جان گرفتند، به تدریج عقب نشینی کردند. آنها متوجه شدند که با سقوط و فروپاشی نظام و ساختار سیاسی سوریه، گروه های تروریستی بر منطقه حاکم می شوند. با توجه به شناختی که انگلستان از منطقه دارد، تندروی که دیگر کشورهای غربی و آمریکا اعمال می کردند، نداشت. انگلستان همکاری کمتری نسبت به فرانسه، آلمان و آمریکا داشت. انگلستان جزء اولین کشورهایی بود که علاقه مند نبود گروه های تروریستی در سوریه به حاکمیت برسند. از طرفی منافع انگلستان در سوریه کوچک بود و منافع خاصی در رابطه با مسائل اقتصادی و سیاسی نداشت. البته سوریه اهمیت دارد اما در مقایسه با عراق متفاوت است. انگلستان درعراق نفوذ اطلاعاتی گسترده، فروش سلاح، سرمایه گذاری در بخش انرژی، سفارت خانه بزرگ دارد و حتی می تواند بر کشورهای خلیج فارس، با توجه به نفوذ و گستردگی کار نظامی و اطلاعاتی اشراف داشته باشد. انگلستان منافع خاصی در سوریه متصور نیست و اگر هم هست بیشتر در رابطه با اسرائیل بوده است که امنیت اسرائیل به خطر نیافتد. یا اینکه بازگشت نیروهای تروریستی که از اروپا رفتند، چه مشکلاتی را به وجود می آورد. این در حالی است که منطقه شامات_ سوریه و لبنان_ جزء حوزه های نفوذ و مستعمرات فرانسه بودند. در مقابل عراق تحت قیمومیت انگلستان بود. به همین دلیل منافعی که در عراق برای انگلستان وجود دارد، جزء منافع اول تلقی می شود در حالی که در سوریه درجه سوم است.
برخی کارشناسان معتقدند اشتیاق انگلستان برای ارتقا روابط با ایران جدای از احیای سفارتخانه ها، پیش دستی در روابطش نسبت به آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، آلمان و ایتالیا است تا بتواند به نوعی حضور خودش را در خاورمیانه نسبت به دیگران پررنگ تر کرده و دست برنده را نسبت به کشورهای اروپایی و آمریکا داشته باشد.
نمی توان به آن پیش دستی گفت. انگلستان می خواهد خودش را به سطح این کشورها برساند. سطح روابط کشورهای اروپایی در حد سفیر است اما انگلستان حتی کاردار مقیم هم ندارد. انگلستان این کار را می کند تا در آینده نه چندان دور، با رقبای اقتصادی خود رقابت کند. از طرفی به یاد داشته باشیم که انگلستان استراتژی فراآتلانتیکی دارد. گرچه عضو اتحادیه اروپاست و هنوز عضویت کامل در بخش های اتحادیه مانند مباحث مالی ندارد، اما یک کشور فراآتلانتیکی بوده و دنباله رو سیاست های آمریکا است. پس اگر قرار بر این است که روابط ایران و انگلستان بهبود یابد، و سیاست فراآتلانتیکی دارد، نمی تواند سیاست ایستایی داشته باشد. باید سیاست بالنده، پیش رونده و نزدیک به آمریکا داشته باشد. ضمن این که همان طور که با آلمان و فرانسه در رقابت است، با وجود استراتژی های مشترک با آمریکا، با این کشور نیز رقابت دارد. نمی توان گفت که آمریکا روابط خود با ایران را بهبود ببخشد اما انگلستان روابط ایستایی داشته باشد.
انتشار اولیه: چهارشنبه 28 خرداد 1393/ باز انتشار : دوشنبه 2 تیر 1393
نظر شما :