نگاه واشنگتن پست به دلایل کاهش محبوبیت دیپلماسی اوباما در امریکا
رئیس جمهوری که فریب مطالبه های مردم را خورد
دیپلماسی ایرانی : چه دیپلماسی باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده را دوست داشته باشیم و چه با آن مخالف باشیم ، فرض عمومی بر این اصل استوار است که دولت اوباما همان سیاست خارجی را دنبال و پیاده می کند که مطلوب مردم امریکا است.
رابرت کاپلان ستون نویس روزنامه واشنگتن پست در این خصوص می نویسد: اکثریت مردم امریکا مخالف هرگونه نقش مستقیم و نظامی امریکا در بحران سوریه و در نگاه کلان تر به دنبال نقش آفرینی کمتر امریکا در خاورمیانه بوده و خواهان توجه بیشتر دولتشان به مسائل سیاست داخلی هستد. تا به امروز دولت اوباما هم خالق این فضا و هم تقویت کننده این مساله در افکار عمومی بوده است . برخی گمان می کنند که او اگر در هیچ مساله دیگری موفق نبوده است حداقل توانسته مقبولیت عمومی قابل توجهی را در این خصوص به خود اختصاص دهد.
اما مساله اینجاست که چنین تفکری اشتباه است و اوباما با این سیاست جایی در دل مردم هم باز نکرده است. میزان مقبولیت سیاست های اوباما در عرصه سیاست خارجی چندان قابل تعریف نیست. بر اساس آخرین نظر سنجی انجام گرفته توسط سی بی اس ، ؛ تنها 36 درصد از مردم عملکرد اوباما در عرصه سیاست خارجی را مقبول می دانند و این در حالی است که 49 درصد با این استراتژی مخالف هستند. این نتیجه با برآورد آماری که در سال گذشته هم انجام شد همخوانی دارد. در ماه نوامبر مرکز نحقیقاتی Pew هم در نظرسنجی اعلام کرد که 34 درصد از امریکایی ها موافق سیاست های اوباما در عرصه سیاست خارجی هستند و این در حالی است که رقم مخالفان به 56 درصد می رسید. بر اساس نظر سنجی سی بی اس ، تعداد امریکایی های بیشتری از سیاست های اقتصادی اوباما ابراز رضایت کرده اند ( 39 درصد ) و این در حالی است که 41 درصد هم طرفدار سیاست های او در حوزه خدمات درمانی هستند. به نظر می رسد که استراتژی های اوباما در حوزه سیاست خارجی در حقیقت از محبوبیت حداقلی در میان امریکایی ها برخوردار باشد . بیل کلینتون در بازده زمانی یکسان با این روزهای اوباما در جریان دومین دور از ریاست جمهوری اش ، وضع بهتری در حوزه سیاست خارجی داشت چرا که 57 درصد از مردم با سیاست های او در حوزه دیپلماسی موافق و 34 درصد مخالف رویه وی بودند. رونالد ریگان هم در بازده زمانی مشابه با اوباما ، 50 درصد از سیاست هایش در خارج از مرزهای امریکا مورد تایید مردم امریکا بود.
به نظر می رسد که اوباما به سرنوشت جورج بوش، رئیس جمهور جمهوری خواه ایالات متحده که پیش از وی سکان کاخ سفید را در اختیار داشت ، مبتلا شده است. بوش در نخستین دوره حضور در این مسند از مقبولیت عمومی کافی در حوزه سیاست خارجی در میان آمریکایی ها برخوردار بود اما در دومین دوره از ریاست جمهوری اش به دلیل جنگ عراق با افول مقبولیت عمومی روبه رو شد.
با اینهمه به نظر نمی رسد که میزان محبوبیت اوباما در حوزه سیاست خارجی به دلیل کاهش کلی محبوبیت وی در افکار عمومی امریکا صورت گرفته باشد. افکار عمومی در امریکا به خوبی از عهده تفکیک مسایل برمی آیند. زمانی که میزان محبوبیت جورج بوش در آخرین ماه های حضور در کاخ سفید به شدت در حال کاهش نزولی بود و محبوبیت سیاست های اقتصادی وی با کاهش چشمگیر روبه رو شده بود ، هنوز 50 درصد از امریکایی ها سیاست های او را در حوزه سیاست خارجی قبول داشتند. به گزارش سی بی اس ، میزان محبوبیت اوباما در حال حاضر 40 درصد و بیش از رقم خام محبوبیت وی در حوزه سیاست خارجی است .
دوباره به پارادوکسی می رسیم که در ابتدای بحث ، اشاره کوچکی به آن شد: باراک اوباما گمان می کرد که در حال توسل به استراتژیی در حوزه سیاست خارجی است که مطلوب هموطنانش است با اینهمه سیاست های او در حوزه دیپلماسی چندان مقبول واقع نشده است. چرا؟ به نظر من اکثریت مردم در امریکا خواهان مداخله نظامی در سوریه نبودند ، چندان به برخورد جدی با ایران هم اهمیت نمی دادند و انچه در افغانستان ، عراق ، مصر و اوکراین می گذرد هم برای انها اهمیت چندانی نداشت. شاید انها خواهان نقش آفرینی حداقلی امریکا در جهان و واگذاری برخی امور به دیگران بودند. شاید آنها به دنبال امریکایی بودند که بیشتر به منافع داخلی خود بیندشد. شاید باراک اوباما همان چیزی را که انها می خواستند در اختیارشان قرار داد اما مساله اینجاست که انها به این داده افتخار نکرده و از اوباما هم برای اینکه این خدمت را به انها کرد،قدردانی نمی کنند.
سالهاست که مردم امریکا کشور خود را " خاص و منحصر به فرد " می دانند. آنها خود را رهبر جهان آزاد می خوانند و ملتی که الهام بخش است . کشوری که نخستین ابرقدرت مطرح جهان است. کشوری که به ان افتخار می کنند. اکنون همه چیز گویای این است که ان روزها به پایان رسیده است. زمان آن فرا رسیده است که ایالات متحده اهداف میانه تری را با توجه به نزول قدرتش در سطح جهانی دنبال کند. انها رئیس جمهوری را در راس قدرت در کاخ سفید دارند که دقیقا گام هایی برای ایفای همین نقش جدید را برمی دارد. دل باراک اوباما چندان برای روزهایی که امریکا نقش رهبر را در جهان بازی می کرد تنگ نشده و همزمان به نظر می رسد که او سیاست های خود را با همین نزول قدرت امریکا منطبق کرده است. شاید این همان چیزی است که مردم از اوباما می خواهند اما هرگز برای تحقق آن از وی قدردانی نخواهند کرد. در مسیر همراهی یک رهبر به سمت پیروزی ؛ همواره از وفاداری ، قدردانی و مهربانی ردپاهایی وجود دارد اما زمانی که یک رهبر را در مسیر شکست همراهی می کنید از هیچ کدام از این احساسات خبری نیست.
روسای جمهور همواره به خاطر براورده کردن مطالبه های مردم تشویق نمی شوند. گاهی اگر دقیقا خلاف این مطالبه را انجام دهند، مورد تحسین قرار می گیرند. بیل کلینتون پس از آنکه در کوزوو و بوستی هرزگوین مداخله کرد با افزایش میزان محبوبیت سیاست خارجی خود در میان افکار عمومی روبه رو شد. این در حالی بود که بر اساس نظرسنجی های وقت ، اکثریت افکار عمومی در ایالات متحده با این دو جنگ مخالف بودند.چه کسی می داند که اگر باراک اوباما طبق برنامه اش در آگوست گذشته به سوریه حمله کرده بود، افکار عمومی چه قضاوتی در خصوص او می کردند؟ تا زمانی که یک رئیس جمهور گام اول را برندارد ، نمی داند که آیا مردم با او همراهی خواهند کرد یا خیر؟ سخنان اخیر اوباما در اروپا نشان داد که او هم متوجه این حقیقت شده است که زمان ان فرا رسیده که امریکا باز هم نقش پیش رو را بازی کند. اکنون سوال اینجاست که آیا او در مدت زمان باقی مانده از ریاست جمهوری اش این کار را خواهد کرد؟
ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی
انتشار اولیه: شنبه 9 فروردین 1393/ باز انتشار : جمعه 15 فروردین 1393
نظر شما :