ویژگی های توهم و تخیلاتی هزینه های گزافی را به کشور تحمیل کرد

اعتدال گرایی، حلقه مفقوده سیاست خارجی در سال های گذشته

۰۳ فروردین ۱۳۹۳ | ۰۴:۱۵ کد : ۱۹۳۰۰۶۴ نگاه ایرانی خاورمیانه
دکتر الهه کولایی استاد دانشگاه و کارشناس مسایل آسیای میانه و قفقاز بر این باور است که ما با فهرست بلند بالایی از فرصت های از دست رفته در مناطق شمالی و شمال شرقی و حتی در مناطق شمال غربی مواجه هستیم.
اعتدال گرایی، حلقه مفقوده  سیاست خارجی در سال های گذشته

دیپلماسی ایرانی:  دکتر الهه کولایی استاد دانشگاه و کارشناس مسایل آسیای  میانه و قفقاز در همایش سیاست خارجی اعتدال گرا که در مرکز مطالعات و امور بین الملل وزارت امور خارجه برگزار شد، به بیان دیدگاه درباره اهمیت شناخت ظرفیت های منطقه ای برای بهره برداری منافع ملی پرداخت. متن سخنرای به شرح زیر است:

خوشبختانه امروز در شرایطی قرار گرفتیم که در سال های گذشته رویکردهای متفاوتی در سیاست خارجی کشورمان تجربه کردیم وامکان ارزیابی رویکردها و نتایج و دستاوردهای حرکت این رویکردها امروز برای می تواند چشم انداز اجرای یک سیاست اعتدال گرا را بهتر ترسیم کند. در طول 34 سال گذشته به دنبال رویکردهایی که در سیاست داخلی وجود داشته، ما سیاست های خارجی همگرایی را هم در امتداد این رویکردها شاهد بودیم. فضای شکل گیری انقلاب اسلامی و برپایی جمهوری اسلامی هم در یک شرایط مبتنی بر ساختار دو قطبی قدرت است، در یک فضای متفاوتی که بر اساس یک شعار خیلی مشخص نه شرقی نه غربی شکل گرفت و این انتظار وجود داشت که رویکردی بر سیاست خارجی ایران پس از انقلاب اسلامی حاکم شود که بتواند این تعادل را که برآمد از ژئوپولتیک ایران است در سیاست خارجی حاکم بکند. یادآوری می کنم سیاست خارجی در دهه 40 و 50 ایران را در دوران قبل از انقلاب و فرصت هایی که در این دوره در پرتو تنش زدایی بین آمریکا و شوروی مورد بهره برداری قرار گرفت. ایران وابسته به نظام سرمایه داری در این منطقه حساس از جهان توانست جایگاهی را به دست بیاورد که بعد از مصر در بین کشورهای خاورمیانه جایگاه بسیار ویژه ای بود. این فرصتی بود که مورد بهره برداری قرار گرفت. درعین حال که ایران یک نظام وابسته به سرمایه داری بود و ضد کومونیست ولی توانست روابطی را سازمندهی کند که بتواند از اتحاد شوروی چنین کمک هایی را که در بین کشورهای در حال توسعه نظیر نداشته و جایگاه بعد از مصر را از دریافت کمک ها داشتیم، تجربه کنیم. بعد از فروپاشی نظام پادشاهی در ایران و استقرار رژیم جدید، فضای متفاوتی شکل می گیرد. یک دوره ای از آمارنگرایی را تجربه می کنیم، تحت عنوان گرایش های ایدئولوژیک که تلاش می شود تا جهان بر اساس رویکردهای که از پیش در سیاست خارجی ایران جهت گیری ها و نتایجش طراحی شده بود، هدایت شود و سمت و سوی سیاست خارجی تعیین شود.

طبیعی است که در دوران جنگ این سیاست جایگاه خودش را می تواند در کشور تحکیم ببخشد. اما آن چیزی که بعد از جنگ اتفاق می افتد در پرتو سیاست خارجی که در دوران سازندگی شکل می گیرد به طور طبیعی سیاست داخلی رویکردهای سیاست خارجی را جهت می دهد، اما میراث انقلاب طبیعتا همچنان گسترش عملگرایی و حرکت در چارچوب نیازهای داخلی را با دشورای رو به رو می کند. تداوم این تحول را ما در دوران اصلاحات در پیوند بین سیاست داخلی و سیاست خارجی در جهت رفع نیازهای داخلی شاهد هستیم. آن چیزی که در 8 سال گذشته شکل می گیرد، یک نوع بازگشت است با نوعی ساده سازی نسبت به آرمان های انقلاب اسلامی بر اساس فضایی که در جهان شکل گرفته، بر اساس یک نوع واکنش به سیاست هایی که در داخل نتایج مثبت را نتوانسته آنگونه که انتظار می رفت به همراه بیاورد و اشتباه هایی که بعدها از سوی مقامات آمریکایی و انگلیسی مورد اشاره قرار می گیرد. به هر حال شاهد یک موج جدید ایدئولوژی گرایی هستیم منتها این بار با ویژگی های توهم و تخیلاتی که از شرایط واقعی حتی داخل کشور دور است اما هزینه های گزافی را به کشور تحمیل می کند که زمینه ساز طرح سیاست خارجی مبتنی بر اعتدال گرایی می شود.

چیزی که مهم است و باید به آن توجه داشت، این منطقه ای است که ما در آن قرار گرفتیم. یعنی انقلاب اسلامی و شعار نه شرقی نه غربی در فضایی شکل می گیرد که جهان در ساختار دو قطبی قرار گرفته، نظم حاکم بر جهان یک نظم مبتنی بر قدرت مواجهه آمیز کامل دو ابرقدرت است. این شرایط وقتی که در سال 70 با فروپاشی اتحادیه شوروی تحقق پیدا می کند، کمتر بازتاب های آن را در رویکردهای سیاست خارجی کشورمان مشاهده می کنیم. به دنبال فضای انقلابی شاهد یک نوع عدم توجه جدی به تحولات بین الملل و منطقه ای هستیم. آن چیزی که بعد از فروپاشی اتحادیه شوروی شکل می گیرد، فروپاشی یک ابرقدرت در فضای پیرامونی جمهوری اسلامی ایران فرصت های عظیمی شکل گرفت که متاسفانه جدی به آن نشد به دلیل گرایش غرب گرایانه و حتی غرب ستیزی نسبت به این منطقه ، منطقه شرق و شمال شرقی و شمالی در تدوین استراتژی اگر در سیاست خارجی وجود داشته باشد، اساسا توجه نداشتیم حتی سیاست نگاه به شرق ما هم در طول 8 سال گذشته در آمار و نتایج اجرایی بررسی شود، با دستاوردی برای کشور ما همراه نبوده است. ما بدترین روابط را در سال های گذشته با دولت آذربایجان تجربه کردیم و در سال های اخیر تداومش را شاهد هستیم.

آنچه که در سیاست خارجی در طول 35 سال گذشته همواره غایب بود، اعتدال و رویکرد اعتدال گرا بر اساس ملاحظه ژئوپولتیک ایران بوده است. ما کشوری هستیم که در چند منطقه زیر سیستم منطقه ای حضور داریم و خاورمیانه، خلیج فارس و منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و حتی بحث جنوب غربی آسیا را برخی مطرح می کنند. نشان می دهد که ما ملزم هستیم برای تامین منافعمان نگاهی فراتر از گرایش های غرب گرایانه _ حال این غرب هم می تواند عربی باشد وهم دورتر اروپا باشد و خیلی دورتر آمریکا باشد_ آنچه که بر سیاست خارجی ما حاکم بوده، نبود اعتدال، نبود توجه متوازن و متعادل به حوزه ژئوپولتیک پیرامون ایران بوده است. به همین دلیل ما با فهرست بلند بالایی از فرصت های از دست رفته در مناطق شمالی و شمال شرقی و حتی در مناطق شمال غربی مواجه هستیم. نقشی که امروز دولت ترکیه برای انتقال انرپزی در منطقه ایفا می کند، نقشی است بر آمده از غفلت هایی است که در کشور ما در سال های گذشته اتفاق افتاد. در دو دهه گذشته تحولاتی در مناطق شمال کشور ما اتفاق افتاد که ما به تازگی نتایج آن را در اوکراین می بینیم. بازگشت روسیه به بازی های منطقه ای و تلاش برای ایفای نقش در مناطق پیرامونی متاسفانه رویکردی بود که در کشور ما به درستی مورد توجه قرار نگرفت.

به دلیل ضدیت پایدار با ایالات متحده آمریکا ما به تحولات و سازو کار های درونی تغییر در روسیه توجه نکردیم در نتیجه تبدیل به اهرمی شدیم برای سیاست خارجی فدراسیون روسیه که من می توانم فهرست بلندبایی در این باره ارایه کنم. از مزیت ها و منافعی که ما در این سال ها برای روسیه فراهم کردیم. فقط یکی از آن در حوزه انرژی است. ما در حوزه انرژی ظرفیت رقابتی خود را در این سال ها به تمامی مورد غفلت قرار دادیم زیرا اساسا امکان ورود به این عرصه وجود نداشت. مسایل دریای خزر و روابط ما با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، نتایج این غلفت است که ما در تعادل بخشیدن به سیاست خارجی در توسعه روابط با این کشورها متاسفانه شاهد بودیم. شخصا این نگرانی را دارم که در پرتو سیاست اعتدال گرا ما دوباره سیاست غرب گرا را تقویت کنیم و باز شاهد فراموش کردن حتی شعار حتی لفظی نگاه به شرق باشیم. واقعیت این است که ژئوپولتیک به حکم تجربه و تاریخ روابط ایران حکم می کند، روابط متعادل با همسایگان. روابطی که این امکان را برای ایران فراهم کند که بتواند از تعارض ها و رقابت های قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای به نفع خودش بهره برداری کند. ما در حوزه مختلف شاهد هستیم. از ترکمنستان تا جمهوری آذربایجان تا افغانستان و پاکستان و هندوستان و عراق و دیگر کشورها حوزه خلیج فارس،چگونه از تعارض پایدار ایران و آمریکا در طول سال های گذشته به نفع خودشان بهره برداری می کردند. انتظار می رود بر اساس ویژگی هایی که در سیاست خارجی اعتدال گرای آقای روحانی می توان از متن و محتوای این بیانات استفاده کرد که ایران به همسایگان و ظرفیت های ژئوپولتیک خودش رویکردی دقیق تر و عمیق تر داشته باشد و این نگاه تک محوری را در سیاست خارجی بتواند با یک سیاست خارجی کارآمد که همسایگان شرقی را به حساب بیاورد اما در یک رویکرد واقع گرایانه . شاهد هستید که در طول 25 سال گذشته برای سازمان همکاری اکو چقدر سرمایه گذاری کردیم و تلاش برای تقویت این سازمان کردیم ولی به دلیل همین بی ملاحظات به دنبال سازمان شانگ های حرکت می کنیم و پشت در این سازمان ما را نگه می دارند. با تقاضاهای مکرر ما در این سازمان موافقت نمی شود و اینها فقط گوشه ای از ناکامی های نبود یک سیاست خارجی اعتدال گرا در سطح منطقه و تاکید می کند به دلیل اینکه فضای پس از فروپاشی شوروی در این منطقه برای ما فرصت هایی بی نظیری را به بار آورد که این فرصت های بی نظیر را کشورهای دیگر بسیار بهره بردند و ما بیشتر چوب غفلت ها و عدم توجه به این فرصت ها در سطح منطقه می خوریم.

این امید را می توانم داشته باشم که با طرح سیاست خارجی اعتدال گرا ما شاهد استفاده جمهوری اسلامی از اهرم ها و ابزارهایی باشیم که در سطح منطقه می تواند به ارتقا منافع ما کمک کند. یک نمونه می گویم در مورد خط لوله صلح با همه تبلیغاتی که درباره آن انجام شد، خط لوله را می کشیم، سوبسید و گاز آن را می دهیم حالا به هر حال هرچقدر هم دست زیر می گیریم دولت پاکستان نسبت به اینکه این خط لوله بخواهد اجرایی شود، شاهدیم چه نوع مواضعی را در نظر می گیرد. خرج هند از این خط لوله صلح که اساسا نامگذاری را زیر سوال می برد. آنچه که از سیاست خارجی اعتدال گرا انتظار می رود، در پی تجربه های بیش از 3 دهه گذشته، توجه به واقعیت های متحول منطقه و جهان است. منطقه ای که در آن زندگی می کنیم که یکی از مراکز مهم جهان است که از یک طرف شاهد مسایل سوریه هستیم، از طرف دیگر شاهد تحولات دموکراتیک سازی به نام انقلاب های عربی، بیداری عربی و انقلاب های رنگی، فشاری که جهانی شدن بر این منطقه وارد می کند و از طرف دیگر جریان های سلفی گرایی و تروریسم تکفیری که جمهوری اسلامی را هدف قرار داده است.

به نظر می رسد با خروج آمریکا از خاورمیانه در دهه آینده بر اساس استراتژی طراحی شده، ایران باید. بپذیرد بر اساس یک درک واقع بینانه از تحولات منطقه ، رویکرد خودش را نسبت به بازیگران پیرامونی مورد بازنگری قرار دهد و این را بپذیرد که فضای جنگ سرد و فضای شکل گیری انقلاب اسلامی در سال 1357 تغییر کرده است. اکنون جهان، جهان دیگری است. جهان پس از 11 سپتامبر جهان دیگری است؛ جهان پس از فروپاشی اتحادیه شوروی جهان دیگری است و جهانی که پس از تحولات دهه گذشته در پیرامون ما در خاورمیانه در شرق و غرب کشور ما اتفاق افتاده، جهان دیگری است. این وزارت خارجه را ملزم می کند که تصمیم گیرندگان سیاست خارجی به بدنه کارشناسی و متخصصان و پژوهشگران این حوزه توجه بیشتری داشته باشند.امیدوارم که با توجه به سوابق آقای روحانی و تیم سیاست خارجی به خصوص آقای ظریف شاهد یک رویکرد نهادینه شده و ساختارمند برای بهره گیری از این ظرفیت ها در دستگاه دیپلماسی باشیم.

کلید واژه ها: اعتدال گرا الهه کولایی


( ۱ )

نظر شما :