نقش آمریکا در سیاست خارجی اروپا

۰۹ بهمن ۱۳۹۲ | ۱۹:۱۱ کد : ۱۹۲۸۰۴۱ سرخط اخبار
گروه بین الملل برهان/ دکتر سعید خالوزاده*: پیش از این، طی مطلبی تحت عنوان «تهران و بروکسل؛ موانع و چالش ها» به بررسی مواردی پرداختیم که به عنوان موانع اصلی برقراری یک رابطه ی راهبردی بین ایران و اروپا مطرح هستند و حتی المقدور راهکارهایی نیز برای رفع این موانع، بدون اینکه به منافع و ارزش ها لطمه ای بخورد، ارائه کردیم. در این قسمت، قصد داریم به فاکتور «آمریکا» و تأثیرات این کشور بر سیاست خارجی اتحادیه ی اروپایی نگاهی بپردازیم. از آنجایی که ایالات متحده ی آمریکا نقشی کلیدی در رابطه با اتحادیه ی اروپایی بازی می کند و با توجه به تأثیری که این امر در نوع رابطه با ایران دارد، تحلیل نقش این کشور در سیاست خارجی اتحادیه ی اروپا اهمیت می یابد.
 
رابطه ی آمریکا با اتحادیه ی اروپایی همیشه در یک مسیر صاف و شفاف قرار نداشته و گاهی ما شاهد اختلافات و رقابت های زیادی بین آن ها بوده ایم. در ارتباط با ایران، تا چند سال پیش اتحادیه با آمریکا اختلاف های جدی داشت که نقطه ی اوج آن مخالفت با پیامدهای فراسرزمینی قانون تحریم های ثانویه ی آمریکا موسوم به داماتو و مقابله به مثل حقوقی اتحادیه با شرکت های آمریکایی بود. جنگ آمریکا با عراق نیز به این وضعیت دامن زد. لیکن از ژوئن سال 2003، که آژانس بین المللی انرژی اتمی در گزارش خود مدعی شد، ایران از اعلان برخی از فعالیت های هسته ای خود، از جمله وارد کردن اورانیوم در سال 1991، کوتاهی کرده است؛ به تدریج برنامه ی هسته ای ایران به یک موضوع آزمایشی برای همکاری آتی اتحادیه با آمریکا تبدیل شد.
 
1. نزدیکی اروپا به آمریکا
 
لشکرکشی آمریکا به عراق و عدم مشارکت بسیاری از کشورهای اروپایی در این جنگ و فاصله گرفتن از واشنگتن، فضای سردی را در روابط بین اروپایی و فراآتلانتیکی ایجاد کرد. بعد از مدتی کشورهای عمده ی اروپایی (انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا) احساس کردند باید به این وضعیت خاتمه دهند و روابط خود را دوباره بازسازی کنند. فعالیت های هسته ای ایران بهانه ی خوبی شد برای کشورهای غربی تا با استفاده از آن، به آمریکا نزدیک تر شوند.
 
از طرفی، آمریکا نیز خواستار همراهی هرچه بهتر اتحادیه ی اروپا با خود بود. آمریکا از همان ابتدا، به واسطه ی ارتباط سنتی و استراتژیک با انگلیس و اتحادیه ی اروپا، در جریان گفت وگوهای اتحادیه با ایران بود. این امر باعث شد که مذاکرات تروئیکای اروپا با تهران عملاً به مذاکرات هم زمان «اروپا و آمریکا» با طرف ایرانی تعبیر شود؛ به طوری که در مذاکرات هسته ای ایران با سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان هرگاه زمینه ای برای توافقی فراهم می شد و انگلیس، که معمولاً نقش رابط را داشت، نمی خواست یا نمی توانست با آمریکا هماهنگی لازم را به وجود آورد، به دلیل مخالفت آمریکا مذاکرات به شکست می انجامید.
 
2. دیپلماسی تحریم: راهبرد مشترک اروپا ـ آمریکا
 
آمریکا، به خصوص در طی دوران جرج بوش، گزینه ی توسل به جنگ و قوه ی قهریه را در کنار گزینه های دیگر مطرح می ساخت. در این رابطه، آمریکا تحت فشار رژیم صهیونیستی عنوان می کرد ایران اگر بخواهد به فعالیت های حساس هسته ای خود ادامه دهد، ممکن است از گزینه های نظامی علیه تأسیسات هسته ای و نظامی ایران استفاده نماید. این در حالی است که اروپا همواره خواهان جلوگیری از یک جنگ احتمالی بوده و همچنان در کنار تحریم ها به مذاکره و گفت وگو پیرامون این موضوع اظهار علاقه کرده است. اروپا نهایتاً یک راه حل بینابین متکی بر تحریم های همه جانبه را برگزید. خاویر سولانا، در آخرین روزهای فعالیتش به عنوان مسئول سیاست خارجی اروپا، گفته بود که اروپا در نهایت می تواند رویکرد گفت وگو و فشار را در کنار هم بپذیرد.[1]
 
بخش مهمی از مردم آمریکا (نزدیک به 40 درصد) اعتراف می کنند که حمایت از رژیم صهیونیستی یکی از علل عمده ی آمریکاستیزی در جهان است. در میان نخبگان، این رقم به طور قابل توجهی افزایش می یابد؛ درصد شگفت آوری از آمریکایی ها نیز به این مسئله آگاه هستند که لابی نفوذ قابل توجهی را روی سیاست خارجی آمریکا اعمال می کند.
 
در این رویکرد، یک تقسیم کار بین اروپا و آمریکا به وجود آمد که در آن گفت وگو و تعامل از یک طرف و تحریم های اقتصادی از طرف دیگر مشاهده می شود. این سیاست اتحادیه ی اروپایی، به خصوص از نیمه ی سال 2008، در دستور کار عملی قرار گرفت. این سیاست را حتی امروزه در دو سطح یکی در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل و دیگری به صورت تحریم های فوق العاده و ورای شورای امنیت و در سطح اتحادیه ی اروپایی شاهد هستیم. این خط مشی، که مورد حمایت آمریکا و عمدتاً بلوک غرب و کشورهایی چون کانادا، استرالیا، ژاپن است، هم اکنون نیز کاملاً دیده می شود. در این راستا، تحریم های زیادی طی 2 سال اخیر تصویب شده است که بسیاری از زمینه های اقتصادی، تجاری، بانکی، نفت و گاز و بنزین، حمل ونقل و... در ایران را در بر می گیرد. در این راهبرد، که عمدتاً در چند ماه آخر دوره ی دوم جرج بوش اتخاذ گردید، ما شاهد همراهی کشورهای اروپایی با آمریکا هستیم. در این راستا، در جریان سفر دوره ای جرج بوش به اروپا و در پایان نشست سران اتحادیه ی اروپایی و آمریکا در اسلوونی به عنوان ریاست دوره ای اتحادیه ی اروپایی، بیانیه ای مشترک، در تاریخ 12 ژوئن 2008، منتشر شد.[2]
 
در بیانیه ی منتشرشده، بیشتر روی همسویی ها تأکید شد و طرفین نیت خود را در افزایش فشارها روی ایران بیان داشتند تا ایران را مجبور به چشم پوشی از برنامه ی غنی سازی اورانیوم نمایند. روند وقایع مربوط به پرونده ی هسته ای ایران در طی هفت هشت سال اخیر نشان می دهد، ظاهراً آمریکا که ابتدا در دوران نئوکان های مقطع بوش (با حمایت و فشار لابی صهیونیستی) به دنبال گزینه ی جنگ و درگیری نظامی برای حل بحث هسته ای ایران بود، در طول زمان با تشویق و اصرار و توجیه کشورهای بزرگ اروپایی، نهایتاً گزینه ی تحریم های سخت به جای جنگ را مورد پذیرش قرار داد.
 
مصوبه ی 3 بهمن 1390 شورای وزیران خارجه ی اتحادیه ی اروپایی در بروکسل،[3] که بلافاصله با حمایت وزرای خارجه و خزانه داری آمریکا مواجه شد و شخص اوباما نیز دو روز بعد رسماً از آن حمایت کرد، بیانگر موضع بسیار هماهنگ، برنامه ریزی شده و هدفدار دو سوی آتلانتیک در برخورد با قضیه ی هسته ای ایران است. این در حالی است که اتحادیه و آمریکا تلاش زیادی می کنند تا بسیاری از کشورهای مهم و قدرتمند جهان را تا آنجا که میسر باشد، با خود همراه کنند. واقعیت این است که آمریکا توانسته است، با زحمات فراوان و تلاش هفت هشت ساله، تعدادی از کشورهای دنیا را با خود همراه کند و از این طریق فشارها به جمهوری اسلامی ایران را افزایش دهد. این هدفی است که آمریکا از سال ها پیش به دنبال آن بوده است و امروز نیز حاضر نیست از نتایج آن دست بردارد.
 
3. نقش مخالفین روابط ایران و اتحادیه ی اروپایی
 
الف) عامل آمریکا
 
به نقش آمریکا در روند روابط اتحادیه ی اروپایی با ایران به طور مفصل اشاره گردید. نقش لابی در سیاست آمریکا در قبال ایران یکی از موضوعات مهم در سیاست های آمریکا در ارتباط با ایران است. از زمان وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979 شد و حمایت های ایران از گروه هایی مانند حزب الله، حماس و جهاد اسلامی، لابی صهیونیستی، ایران را به عنوان خطرناک ترین دشمن خود مد نظر قرار داد و از آن طریق واشنگتن سیاست خصمانه ای را علیه ایران اعمال کرد. در واقع، رژیم صهیونیستی و لابی طرفدار آن بارها آمریکا را تحت فشار قرار داده اند تا به ایران حمله کند و حتی در فرصت هایی که زمینه برای یک تنش زدایی فراهم شده بودند، مداخله نموده و آن را با شکست مواجه ساخته است.
 
این واقعیت را باید پذیرفت که آمریکا توانسته است، با زحمات فراوان و تلاش هفت هشت ساله، تعدادی از کشورهای دنیا را با خود همراه کند و از این طریق فشارها به جمهوری اسلامی ایران را افزایش دهد. این هدفی است که آمریکا از سال ها پیش به دنبال آن بوده است و امروز نیز حاضر نیست از نتایج آن دست بردارد.
 
در بین سیاستمداران محافل قدرت، نمایندگان کنگره، مؤسسات اقتصادی و تجاری، بانک داران و رسانه های گروهی آمریکا طیف های بانفوذی در مخالفت با جمهوری اسلامی ایران و تحکیم روابط فی مابین وجود دارد. این گروه ها، با توجه به روابط گسترده ای که با اروپاییان دارند، همیشه تأثیرگذار بوده اند و چگونگی روابط اتحادیه و کشورهای عضو آن نسبت به ایران را زیر ذره بین دارند.
 
این گروه ها شدیداً مراقب هستند که رابطه ی آمریکا با اتحادیه ی اروپا و از آن طریق با ایران بهبود نیابد. البته این موضوع هزینه های سنگینی برای دولت آمریکا داشته است و وجهه ی آن را در سطح جهانی مخدوش کرده است. علی رغم تلاش های لابی، بخش مهمی از مردم آمریکا (نزدیک به 40 درصد) اعتراف می کنند که حمایت از رژیم صهیونیستی یکی از علل عمده ی آمریکاستیزی در جهان است. در میان نخبگان، این رقم به طور قابل توجهی افزایش می یابد. از سوی دیگر، درصد شگفت آوری از آمریکایی ها به این مسئله آگاه هستند که لابی نفوذ قابل توجه و نه همواره مثبتی را روی سیاست خارجی آمریکا اعمال می کند.
 
ب) عامل اسرائیل و لابی یهود
 
رژیم اشغالگر قدس و لابی یهود از مهم ترین مخالفین بهبود رابطه ی کشورها با جمهوری اسلامی ایران هستند و این مخالفت در روند روابط اتحادیه ی اروپایی با ایران نیز به خوبی دیده می شود. لابی یهود با نفوذی که در محافل مختلف سیاسی، اقتصادی، تجاری، بانکی و رسانه های گروهی کشورهای اروپایی دارد در طی سال های گذشته تلاش نموده است، در مسیر گسترش روابط اتحادیه ی اروپایی با ایران اخلال نماید و سعی کرده است از توسعه و بهبود روابط طرفین جلوگیری نماید.
 
خاطر نشان می شود لابی یهود در بین نمایندگان مجالس ملی و سنا و همچنین در بین نمایندگان اعضای اتحادیه ی اروپایی در پارلمان اروپایی نیز حضور دارد و از طریق سازمان ها و انجمن های مختلف صهیونیستی، تلاش دارد، با ایجاد فضای منفی نسبت به وقایع و رویدادهای ایران، ذهنیتی منفی ایجاد کند. هدف این گروه فشار، از یک طرف ایجاد فضاسازی منفی در قبال جمهوری اسلامی ایران و از طرف دیگر جلوگیری از ارتقای سطح روابط و همکاری های اتحادیه ی اروپایی و کشورهای عضو آن با ایران است. این گروه همچنین در بین احزاب و جناح های سیاسی، دولت، سازمان ها و کلاً طیف های قدرت در کشورهای اروپایی حضور و نفوذ دارد و در جهت تخریب روابط فعالیت می کند.
 
لازم به توضیح است که در طول زمان، لابی طرفدار رژیم اشغالگر قدس به یکی از قوی ترین لابی ها در آمریکا تبدیل شده است، نامزدهای پست های بالا در آمریکا توجه خاصی به سفارش ها و نظرات این لابی مبذول می دارند.[4] افراد و گروه هایی که این لابی را در آمریکا تشکیل می دهند، به طور عمیقی وابسته به اسرائیل هستند. این گروه ها می خواهند که رهبران آمریکایی با اسرائیل همانند پنجاه و یکمین ایالت آمریکا رفتار نمایند. دموکرات ها همانند جمهوری خواهان از ضربات لابی ها وحشت دارند. همه ی آن ها آگاه به این هستند که هر آن کس که به سیاست رژیم صهیونیستی اعتراض نماید، از بخت کمی برای انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهوری برخوردار خواهد بود.
 
پ) مخالفین خارج نشین ایرانی
 
نگاهی به روند سی ساله ی مناسبات جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه ی اروپایی نشان می دهد که گروه ها و طیف های متعددی از ایرانیان، با گرایش هایی مختلف، دیدگاه مثبتی نسبت به عادی سازی و بهبود روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اروپایی ندارند و به طرق مختلف، در جهت مخالفت با این همکاری ها فعالیت کرده اند. این گروه ها، که در خارج از کشور و در آمریکا و کشورهای اروپای غربی اقامت دارند، در خلال سه دهه ی اخیر تلاش زیادی به عمل آورده اند تا مانع از گسترش روابط و مناسبات جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اروپایی و با اتحادیه به عنوان یک مجموعه شوند.
 
طیف هایی مانند لابی ایرانی یهود، لابی ارامنه، سلطنت طلبان، گروه های چپ گرا، لیبرال ها منافقین و طیف های مختلف سیاسی و اپوزیسیون خارج از کشور، در طی این سال ها، در جهت مخدوش ساختن وجهه ی جمهوری اسلامی عمل کرده اند. این گروه ها از طریق لابی و گفت وگو با برخی محافل سیاسی در کشورهای اروپایی تلاش زیادی داشته اند تا ضمن ارائه ی تصویری مخدوش، غیرواقعی و اغراق آمیز از مسائل و تحولات داخلی ایران، ذهنیتی منفی در بین مخاطبین خود ایجاد کنند. در بین این گروه ها، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بیشتر از سایر گروه ها در این زمینه فعالیت داشته است.
 
این گروهک با اسامی متفاوت و دروغین مانند شورای ملی مقاومت، با حضور در محافل سیاسی، حزبی و پارلمانی کشورهای اروپایی و به خصوص در پارلمان اروپایی، اقدام به فضاسازی منفی و جهت دار علیه جمهوری اسلامی ایران کرده است. فرقه ی منافقین با حضور گسترده در پارلمان اروپایی، چه در بروکسل و چه در استراسبورگ و از طریق گفت وگو با نمایندگان پارلمان اروپایی و ارائه ی اطلاعات جعلی و نادرست، سعی می کند ذهنیت منفی در این نمایندگان ایجاد و آن ها را نسبت به مسائل داخلی ایران بدبین کند و نهایتاً از پیشرفت در روند روابط دو طرف جلوگیری نماید.
 
ت) مخالفین خارجی
 
در بین مخالفین خارجی روابط جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه ی اروپایی، چند دسته به طور کلی قابل ذکر هستند. یکی از این دسته بندی ها مربوط به گروه ها و جناح های متعدد قدرت و سیاست در خود کشورهای اروپایی است که در بین سیاست مداران، محافل سیاسی و اقتصادی، احزاب مختلف حاکم یا اپوزیسیون، در بین نمایندگان مجلس یا سنا، محافل سرمایه و تجارت، بانک ها یا نمایندگان 28 کشور عضو اتحادیه ی اروپایی در پارلمان اروپایی و در رسانه های گروهی حضور دارند.
 
همچنین برخی گروه های غیردولتی مانند انجمن های مردم نهاد (NGO)، سازمان های مختلف حقوق بشری مثل سازمان عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر، انجمن های فمینیستی، گروه های مخالف با مذهب به خصوص گروه های چپ گرا، مانند سوسیالیست ها، لیبرال ها، احزاب سبز و اکولوژیک، طرفداران منشور هلسینکی و... این ها به طور کلی به دنبال تخریب روابط اتحادیه ی اروپایی با جمهوری اسلامی ایران هستند و در شرایط و موقعیت های مختلف سعی می کنند با ذکر برخی مسائل و مشکلات داخلی ایران و برجسته کردن آن ها، از بهبود روابط با جمهوری اسلامی ایران جلوگیری کنند.
 
از طرف دیگر، برخی کشورهای عربی و همسایه ی ایران مایل به عادی سازی و گسترش سطح روابط اتحادیه ی اروپایی با جمهوری اسلامی ایران نیستند و حتی در این زمینه فعالیت های آشکار و پنهانی انجام می دهند. این کشورها تصور می کنند هرگونه بهبود روابط ایران با کشورهای اروپایی موقعیت این کشورها و نقش آن ها در تعاملات منطقه ای و بین المللی را به خطر می اندازد. لذا همواره به اشکال مختلف سعی در فضاسازی منفی علیه مسائل مختلف جمهوری اسلامی داشته اند.
 
به عنوان نتیجه ی این بخش باید گفت مطالعه ی روابط سه دهه ی اخیر جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه ی اروپایی نشان می دهد که موانع و چالش های متعددی در مسیر همکاری های جمهوری اسلامی با کشورهای اروپایی وجود دارد و هریک از این موانع در مقطعی و یا به طور هم زمان و باهم، مانع از پیشرفت در روابط طرفین شده است. روابط جمهوری اسلامی با اروپا به دلایل مختلف ناهموار و شکننده است و فراز و نشیب زیادی در مسیر این روابط وجود دارد.
 
با توجه به فهرست طولانی و موارد متعددی که در رابطه با موانع و چالش های جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه ی اروپایی ذکر شد، به نظر می رسد روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه ی اروپایی بدون یک استراتژی و برنامه ی مشخص بهبود نخواهد یافت و هریک از این اختلافات می تواند به مثابه ی چالشی در سطح همکاری ها و مناسبات طرفین ظاهر شود. لذا باید توجه داشت که بهبود و ارتقای روابط با اتحادیه ی اروپایی چندان ساده نبوده و یک فرآیند دقیق و همه جانبه و با مطالعه و واکاوی و آسیب شناسی روابط فی مابین خواهد بود. در این فرآیند، اعتمادسازی در مناسبات طرفین، اهمیت بسیار زیادی دارد و می تواند چشم اندازهای مثبتی برای گسترش و ترمیم روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه ی اروپایی به وجود آورد که در بخش بعدی به عنوان فصل پایانی و نتیجه گیری بدان خواهیم پرداخت.(*)
 
پی نوشت ها:
 
[1] European Union Center of North Carolina, March 2008.
[2] Déclaration du sommet UE-États-Unis 10 juin 2008.
[3] Conseil européen, CFSP, Bruxelles, 24 janvier 2012.
[4]از طرفی لابی طرفدار اسرائیلی مترادف با جامعه ی یهودی آمریکا نیست. از کلیه ی سازمان های یهودی که سیاست خارجی خود را در مرکز دل مشغولی هایشان قرار می دهند، AIPAC بسیار مهم تر و شناخته شده تر است. این گروه یکی از گروه های بسیار مهم طرفدار اسرائیل در آمریکاست.

 

*استاد دانشگاه و پژوهشگر ارشد مطالعات اروپا/


( ۱ )

نظر شما :