چگونه به بحران پایان دهیم؟

بایدها و نبایدهای ایران در سوریه

۰۳ بهمن ۱۳۹۲ | ۱۴:۳۰ کد : ۱۹۲۷۶۹۷ خاورمیانه یادداشت
در شرایط فعلی باید بین سومالی شدن سوریه و یا سوریه بدون اسد، یکی را انتخاب کرد. تمام مساعی باید معطوف به این شود که از به قدرت رسیدن افراطیون جلوگیری شود؛ سیاستی که روسیه نیز کم و بیش دنبال می کند.
بایدها و نبایدهای ایران در سوریه

دکتر علی امیدی*

دیپلماسی ایرانی: نگارنده این سطور در تابستان سال 2010 برای سفر زیارتی و سیاحتی به سوریه رفت. در مسیر فرودگاه تا منطقه سیده زینب(س) چیزی که نظر مسافر تازه وارد را به خود جلب می کرد عکس های بزرگ و رنگارنگ حافظ اسد و بشار اسد بود که در هر کوی و برزنی چشم ها را خیره می کرد. به محض رسیدن به محله سیده زینب(س) ، اگر علایق مذهبی نبود آدم از سفر به سوریه پشیمان می شد. مشاهده ساختمان های کهنه و فرسوده، ماشین های مندرس و قراضه، خیابان ها و کوچه های خاکی و کثیف و غیره نشان می داد که این کشور از مشکلات سخت ساختاری رنج می برد. ولی روی این ساختمان های فرسوده، عکس های رنگی بشار اسد و حافظ اسد دیدگان هر تازه واردی را جلب می کرد. هر چند موفق به دیدن مناطق مختلف سوریه از جمله حمص و طرطوس شدم و بخش های مدرن سوریه را نیز تجربه کردم ولی نظرم نسبت به مشکلات ساختاری سوریه عوض نشد. چند روز بعد در مسیر بازگشت از لبنان به سمت دمشق، باز نیز مناظر اطراف توجه هر بییننده ای را جلب می کرد. از منطقه ییلاقی و مدرن زبدانی تا دمشق به فواصل 20 متر، صدها تیر برق بزرگ قرار داشت و بدون استثنا روی بدنه همه آنها عکس های بشار اسد و حافظ اسد نصب شده بود که روی آن شعارهایی چون "رهبر ابدی"، "رهبر انقلاب" و "رهبر کبیر" و غیره چشم نوازی می کرد. در خیابان های دمشق این شایعه گوش به گوش می شد که مراقب باشید از هر سه نفر سوری، یکی در دستگاههای نظامی، انتظامی یا امنیتی مشغول به کار است. این درست زمانی بود که درآمدهای دولت به دلیل کاهش نفت صادراتی در سال 2010 شدیدا کاهش یافته بود و انقلاب فزاینده توقعات، جذابیت های گفتمان دمکراسی و یکنواخت بودن حکومت 40 ساله پدر و پسر، سوریه را آماده انفجار کرده بود. در سال 2011 که دمکراسی چند حزبی حداقل مطالبه شهروندان بود در قانون اساسی سوریه سیستم تک حزبی نهادینه شده بود و به آن افتخار می شد. پدیده بهار عربی جرقه لازم را برای این باروت آماده انفجار آماده کرده بود. البته نگارنده نمی خواهد خدماتی که پدر و پسر کردند و استقلال و عزت سیاسی که برای مردم سوریه آوردند نادیده بگیرد یا آن را با رژیم های خاندانی و مرتجع عرب مقایسه نماید. ولی به قول ماکیاولی، خلق فراموشکارند و مشکلات را بیشتر از خدمات می بینند. در مارس 2011، اعتراضات مردم از شهر درعا آغاز گردید و دیری نگذشت که به مناطق دیگر تسری یافت. در عوض دولت با مشت آهنین نسبت به این اعتراضات برخورد کرد، غافل از اینکه شرایط زمانی و بین المللی با شرایط 1982 فرق داشت و پسر سعی داشت که تقلید پدر نماید؛ غافل از اینکه سیاست مشت آهنین یارای فروکش کردن خشم فروخفته را نداشت. این اعتراضات فرصت طلایی برای رژیم های مرتجعی چون عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی بود تا از دست این مزاحم سیاسی خلاص شوند. سوء تدبیر داخلی، کینه جویی ارتجاع و صهیونیسم و نادانی و سوء محاسبه دولتهایی چون قطر و ترکیه همه دست به دست هم داد که نگین هلال خصیب در جنگ داخلی غوطه ور گردد که آن سویش ناپیداست. حالا برای مردم سوریه آن ساختمان های قدیمی، ماشین های فرسوده، و خیابان های بعضاً کثیف، ولی امن، تبدیل به نوستالژی شده است.

حالا چه باید کرد؟  ایران چه  باید کند؟  آینده چه می گوید؟

پاسخ را از سوال آخر شروع می کنیم. اگر به نقشه صحنه نبرد در سوریه توجه شود هرچند ارتش سوریه در اکثر مناطق استراتژیک مستقر است، ولی همزمان در اکثر آن مناطق نیروهای مخالفین نیز کم و بیش حضور دارند و برای مردم و ارتش سوریه مزاحمت ایجاد می کنند. سوریه اکنون در یک بن بست نظامی که دولت و مخالفین توانایی غلبه بر یکدیگر را ندارند گرفتار آمده است. خزانه دولت خالی است و دولتهای حامی بیشتر قادر به حمایت سیاسی از آن هستند تا مالی و نظامی. این به معنای شمارش معکوس برای شکست ساختار دولت در سوریه است و فروپاشی دولت ضرورتا به معنای پیروزی مخالفین نیست؛ بلکه شکست همه است. هر چند نگارنده اذعان دارد که نیروهای دولتی اخیراً  تا حدودی توانسته اند آرایش نظامی سوریه را تا حدودی به نفع خود تغییر دهند. ولی این پیروزی ها نمی تواند شکاف سیاسی بزرگ ایجاده در کشور را ترمیم نماید.  در دگر سو، مخالفین نیز دچار دودستگی و اختلاف وحشتناک هستند که حتی حاضر نمی گردند که دور یک میز بنشینند؛ چه رسد به اینکه ائتلاف سیاسی و استراتژیک علیه دولت بشار اسد تشکیل دهند. دولت های حامی گروههای معارض نیز از وضع موجود خسته شده اند و مترصد فرصتی جهت خلاص شدن از این باتلاق سیاسی هستند. البته رژیم صهیونیستی از فروپاشی یک دولت مزاحم و گسست حلقه اتصال مقاومت خوشحال است. اگر راه حل سیاسی این آتش را فرو ننشاند آینده سوریه منتهی به نتایج زیر می شود:

1.  سومالی شدن و فروپاشی دولت،       2. تجزیه و تشکیل چند دولت بر اساس گسل های قومی و مذهبی. 

ظاهرا هیچیک از نتایج فوق برای اکثر طرف های مناقشه خوشایند نیست. از اینرو، روند تحولات، اکثر طرف های درگیر بحران را متقاعد به راه حل سیاسی کرده است.  اما این راه حل سیاسی چیست و باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ طرف های مرتبط با بحران سوریه هر یک از زاویه دید و منافع خود به این راه حل سیاسی می نگرند.  در مجموع راه حل های سیاسی سوریه در آستانه ژنو 2 به پنج صورت زیر متجلی شده است:

  1. راه حل بشار اسد که در ژانویه 2013 مطرح شد. وی شاخص های طرح خود را شامل تشکیل دولت جدید، برگزاری رفراندوم و تدوین قانون اساسی و تدوین منشور آشتی ملی برشمرد و خواستار تعهد کشورهایی که به گفته وی به گروه های مسلح کمک می کنند به توقف حمایت از گروه های مسلح مخالف شد. به نظر می رسد که بشار اسد با طرح این راه حل تلویحاً بقای سیاسی رژیم خود را نیز جستجو می کند. خصوصا اینکه در آخرین مصاحبه اش با فرانس پرس همه چیز را منوط به اراده مردم سوریه دانسته و صراحتاً تمایل خود را برای ادامه تصدی بر سوریه در صورت خواست مردم سوریه اعلام کرده است. ولی این طرح با مخالفت اکثر طرف های بحران مواجه شده است.
  2. راه حل برخی گروه های مخالف رادیکال که خواستار فروپاشی کامل دولت اسد از طریق نظامی است که عملاً بی فایده بوده است. البته قبلاً رهبر سابق مخالفان سوریه، معاذ خطیب، خواستار تشکیل دولت انتقالی به رهبری فاروق الشرع گردیده بود که غیر از ترکیه هیچکس دیگر از آن استقبال نکرد.
  3. طرح شش ماده ای ایران که در آن آینده بشار اسد نامعلوم است و به دلیل پیوند استراتژیک ایران با حکومت سوریه، طرف های مناقشه از آن استقبال نکردند.
  4. طرح شش ماده ای کوفی انان.  اکثر دولتهای و گروههای ذیربط مناقشهاز آن استقبال کرده اند؛ نکته مبهم آن آینده بشار اسد است که صراحتاً تکلیف را روشن نکرده است. ولی از تحولات سیاسی، خصوصا مواضع آمریکا و سایر مخالفین رژیم اسد چنین بر می آید که در آن آینده ای برای بشار اسد در نظر گرفته نشده است. به نظر می رسد که اجلاس ژنو 2 نیز این خط فکری را دنبال می کند.
  5. طرح کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا، که در یادداشتی اخیراً در روزنامه «واشنگتن پست» منتشر گردیده و در آن تنها راه پایان دادن به جنگ سوریه را برگزاری یک انتخابات آزاد و عادلانه تحت نظارت جامعه بین المللی بیان گردید. وی برای پایان دادن به بحران سوریه از طرفهای مناقشه خواسته است که سه اصل را برای بحث در اجلاس ژنو 2، مورد توجه قرار دهند: الف- حق تعیین سرنوشت: مردم سوریه باید در روند یک انتخابات آزاد تحت نظارت نامحدود جامعه بین الملل و نهادهای غیردولتی مسئول، در مورد دولت آینده خود تصمیم گیری کنند و اگر آزادی و عادلانه بودن انتخابات تائید شد، نتایج آن نیز مورد پذیرش قرار گیرد. ب-  احترام: برندگان این انتخابات باید از احترام به حقوق تمام اقلیت های قومی و مذهبی اطمینان یافته و نسبت به آن ضمانت دهند. پ- نیروهای حافظ صلح: برای کسب اطمینان از تحقق دو هدف اول، جامعه بین الملل باید تقویت نیروهای حافظ صلح را تضمین کند. کارتر در مورد شرکت کنندگان در اجلاس ژنو 2معتقد است که باید از حضور هر بازیگر محلی، منطقه ای و جهانی، از جمله ایران استقبال کرد.

در حال حاضر، پیشنهاد صلح بشار اسد و ایده مخالفین مسلح آن با هیچ اقبالی مواجه نیست. دیگر طرح ها شامل ایران، انان و کارتر دارای وجوه اشتراک زیادی هستند، ولی همانطور که گفته شد طرح ایران با استقبال مواجه نشده است. می ماند طرح انان و کارتر که نقشه راه آینده سوریه محسوب می شود. به نظر می رسد که طرح کارتر شکل تکامل یافته انان است و کنفرانس ژنو 2 عملاً به آن خواهند رسید. نکته استراتژیک در طرح انان، کارتر و احیانا ژنو 2 این است که بشار اسد نمی تواند در آینده سوریه نقش آفرینی کند و این پاشنه آشیل راه حل های مزبور خواهد بود؛ زیرا یک طرف دعوا و اجراکننده هر طرح صلحی، رژیم اسد است. مخالفین مدعی هستند که دعوا بر سر بشار اسد و رژیم او است و او نمی تواند بخشی از راه حل باشد. هر چند خواسته حکومت بشار اسد مبنی بر اینکه باید مردم سوریه آینده او را مشخص کنند یک موضوع اخلاقی و حقوقی است، ولی روندهای واقعی این اصل اخلاقی و حقوقی را تایید نمی کنند. بنابراین آینده سیاسی سوریه بدون بشار اسد رقم خواهد خورد؛ حتی اگر در دوره انتقالی برخی از عناصر حکومت فعلی ایفای نقش نمایند. برداشت جامعه جهانی این است که جمهوری اسلامی ایران طرح انان را نپذیرفته همانگونه که اظهارات اخیر علی اکبر ولایتی، مشاور بین الملل مقام رهبری و حسین امیر عبداللهیان، معاون وزیر خارجه، چنین برداشتی را تایید کرده است. این بدان معناست پذیرش سوریه بدون اسد برای ایران سخت و غیر ممکن است. اگر سیاست ایران واقعا چنین باشد این امر خلاف روندهای میدانی و بین المللی است و نتایج آن سومالی شدن سوریه است. از سوی دیگر، با توجه به جنایت های گروههای سلفی، بعید است که در یک انتخابات آزاد و منصفانه، آنها جایگاهی در آینده سوریه داشته باشند. از اینرو تهران باید از طرحی پشتیبانی کند که در حین حذف بشار اسد، زمینه را برای به قدرت رساندن گروههای میانه رو و با حفظ برخی از عناصر حکومت فعلی در ساختار سیاسی آینده سوریه فراهم نماید. در هر حال، نظام سیاسی آینده در سوریه مانند نظام موجود روابط استراتژیک با تهران نخواهد داشت. ولی در پهنه سیاست، همیشه گزینه عالی برای انتخاب وجود ندارد. در شرایط فعلی باید بین سومالی شدن سوریه و یا سوریه بدون اسد، یکی را انتخاب کرد. تمام مساعی باید معطوف به این شود که از به قدرت رسیدن افراطیون جلوگیری شود؛ سیاستی که روسیه نیز کم و بیش دنبال می کند.

*استاد روابط بین الملل دانشگاه اصفهان

کلید واژه ها: بشار اسد کارتر


نظر شما :