دفاع از یک « ابتکار»
ناصر هادیان
بهار : دوست گرامی ام جناب آقای حسینی در نقد ایده پیشنهادی اینجانب درباره ابتکار یک جانبه در موضوع هسته ای در شماره گذشته روزنامه «بهار» موضوعاتی را مطرح کردند که ضمن استقبال از آغاز این گفت وگو نکاتی را در این زمینه لازم به توضیح می دانم. جناب آقای حسینی در نقد خود ابتکار یک جانبه را با عقب نشینی مترادف دانسته بودند، اگرچه عقب نشینی تاکتیکی در جنگ یا در یک مسابقه فوتبال می تواند مفید باشد و در واقع دلالت بر طراحی پیچیده تر فرماندهان جنگ یا مربیان فوتبال دارد اما من ترجیح می دهم از تمثیل دیگری جهت فهم بهتر ایده ابتکار یک جانبه استفاده کنم. فکر می کنم بازی شطرنج تمثیل مطلوب تری برای انتقال مفهوم مورد نظر من است. اجازه بدهید برای لحظاتی کلاه معلمی خود را بر سر بگذارم و توضیح مختصری درباره استفاده از تمثیل بدهم.
تمثیل را من یک تدبیر فهمی (Heuristic Device) می دانم. استفاده از تمثیل که نمونه ای از تدابیر فهمی است، فقط در صورتی مفید است که به صورت دقیق مشخص شود چه جنبه ای از آن برای تسهیل فهم مورد بهره برداری قرار گرفته است. متاسفانه بسیاری اوقات از تمثیل استفاده های نابجا و نامربوط شده و تمثیل عین واقعیت قلمداد می شود در صورتی که تمثیل فقط تدبیری است برای تسهیل فهم یک مطلب. عقب نشینی تاکتیکی یا غیرتاکتیکی و سازش اگرچه می توانند تمثیل های مناسبی برای موضوعات خاص و در مواقع خاص باشند اما برای بحث من درباره ایده ابتکار یک جانبه تمثیل های گویایی نیستند. اگر بخواهیم از تمثیل استفاده کنیم در اینجا به نظر من تمثیل شطرنج گویاتر است. در یک بازی شطرنج:
اولا؛ نحوه حرکت مهره های شطرنج از پیش تعیین شده است. به عبارتی ساختارهای از پیش موجود، امکان زا و محدود کننده طراحی ها و حرکات بازیگران است.
ثانیا؛ جابه جایی مهره ها دلالت بر کنش یا واکنش بازیگران دارد. به عبارتی جابه جایی مهره ها بر نیت مندی، هدفمندی و معنا دار بودن کنش بازیگران اشاره دارد. تک تک کنش های بازیگران حرفه ای اغلب در قالب یک طرح و استراتژی کلی قابل فهم، معنا و تفسیر است.
ثالثا؛ اگرچه عموما بازیگران حرفه ای با طرح ها و استراتژی های کلی بازی را شروع می کنند ولی در هر لحظه و با هر حرکت بازیگر مقابل باید تحلیل مجدد از صحنه شطرنج انجام دهند و طرح و استراتژی کلی با واقعیت های جدید صحنه چنان تطبیق پیدا کند که امکان پیروزی را افزایش داده و طراحی و استراتژی های رقیب را خنثی کند. در واقع چنین استراتژی باید طوری طراحی شود که امکان بازتعریف و باز تدوین خود را داشته باشد.
بر این اساس:
١. امروز ما وارد صحنه شطرنجی شده ایم که بسیاری از مهره های آن از قبل چیده شده یا بیرون انداخته شده اند. وضعیت واقعی امروز ما متاسفانه وضعیت مطلوبی نیست. به دنبال تعیین مقصر برای وضعیت امروز نیستم بلکه به دنبال یافتن راه حلی معقول برای منازعه هسته ای ایران هستم. این موضوع قابل کتمان نیست که آرایش دفاعی و تهاجمی رقیب یا بعضی از طرف ها ما را در تنگنا قرار داده است و قدرت بازیگری ما در چنین شرایطی محدود است. امکان کیش و مات، امکان دور از ذهنی نیست. نمی گویم نزدیک است اما نادیده انگاشتن آن هم به هیچ وجه درست نیست (اینجا نگرانم که تمثیل شطرنج حق مطلب را ادا نکند و مخاطب من تصور کند که بدترین حالت در بازی شطرنج باخت است و بعد از باخت امکان شروع بازی دیگری وجود دارد در صورتی که در واقعیت، باخت اسفبار بوده و به هیچ وجه به باخت در بازی شطرنج شباهت ندارد. بنابراین برای چندمین بار تکرار می کنم که از تمثیل فقط استفاده ای متناسب شود). طراحی ها و استراتژی های ما با محدودیت های قابل ملاحظه ای روبه رو است. ظرفیت های بالقوه موجود و آینده چندان موقعیت های مناسبی برای طراحی سیاست ها و استراتژی ها در اختیار ما قرار نمی دهند.
٢. پیشنهاد ابتکار یک جانبه، حرکتی هدفمند و معنا دار از جانب ایران است. تفسیر و معنادهی به حرکت ما البته توسط «طرف های» مقابل ما انجام خواهد شد اما ما (سیاستگذار، نخبگان و شهروندان) نقش مهمی در کمک به فهم و ایده ابتکار یک جانبه خواهیم داشت. اینجا علاقه مندم که به فقدان زیرساخت که در نقد روز گذشته به آن اشاره شد، بپردازم. دستگاه جدید دیپلماسی کشور این امید را فراهم کرده است که تمام توان دیپلماتیک کشور به کار گرفته شود، بنابراین می توان امیدوار بود که بستر مناسب فراهم شود و ایده ابتکار یک جانبه از پشتوانه اجرایی مناسبی برخوردار شود. انتخاب دولت آقای روحانی فضایی را در حوزه بین الملل ایجاد کرده است که نیروهای فراوان ایرانی و غیرایرانی آمادگی حضور فعال در راستای مبارزه با زیاده خواهی های بعضی از «طرف های» مقابل را داشته باشند. در گذشته این امکان وجود نداشت. به عبارتی نخبگان ایرانی داخل و خارج کشور که در چند سال گذشته مورد بی مهری واقع شده بودند و امکان حضور موثر و فعالانه در عرصه این منازعه را نداشتند امروز امیدوارانه حاضرند در حل این منازعه مشارکت کنند. شهروندان نیز با اعتماد بیشتری به دولت نگاه می کنند که پشتوانه مناسبی برای اتخاذ سیاست ها خواهد بود. در صورتی که این ابتکار انجام شود زیرساخت های لازم برای فعالیت های بازیگران غیردولتی نظیر سازمان های غیردولتی فراهم می شود.
٣. ایده ابتکار یکجانبه در واقع فقط یک حرکت در بازی پیچیده شطرنج سیاسی-امنیتی ما با «طرف های مقابل» است. بدون شک در شطرنج حرکت یک مهره برای یک بازیگر حرفه ای فقط بخشی از یک استراتژی کلی تر اوست.
حرکت مهره های مختلف در شطرنج در چارچوب یک استراتژی کلی است و به معنای عقب نشینی تاکتیکی، امتیازدهی و سازش نیست. در واقع این مساله مانند آن است که حرکت مهره هایی نظیر اسب، فیل و رخ را در شطرنج عقب نشینی تلقی کنیم. البته بازی و ابتکار مورد نظر من بسیار پیچیده تر از چنین تحلیل و تمثیلی است که تنها بر مبنای برد و باخت باشد. فراموش نکنیم که تدابیر فهمی واقعیت نیستند و برای همه موارد قابلیت استفاده ندارند. این تدابیر تنها برای ساده سازی فهم و در موارد مشخص استفاده می شوند. در واقع، واقعیت صحنه منازعه هسته ای ایران به کمک تمثیل بازی شطرنج کاملا قابل توضیح نیست. در بازی شطرنج«طرف» در تحلیل نهایی یک فرد است اما «طرف» ما در صحنه واقعی منازعه هسته ای در سطح دولت ها ١+٥ و بعضی دیگر دولت ها و از طرف دیگر نخبگان و مردم این دولت هاست. پس «طرف» در منازعه هسته ای ما مفهوم به مراتب پیچیده تری از «طرف» در بازی شطرنج دارد. «طرف» ما متنوع و متفاوت بوده و دارای منافع و مطالبات گوناگونی است. این تنوع و تفاوت برای ما امکان زایی را فراهم می کند که ایده ابتکار یک جانبه می تواند به خوبی از آن بهره برداری کند. مهم ترین کارکرد ایده ابتکار یک جانبه در وهله اول ایجاد شکاف در اجماع بین المللی شکل گرفته علیه ماست. شکسته شدن اجماع بین المللی را باید در سه سطح دید: دولت ها، نخبگان و مردم. در سطح دولت ها، این ایده این امکان را ایجاد می کند که چین و روسیه را از بقیه جدا کند، با این توجیه که ایران گام مثبتی برای حل نگرانی های بین المللی برداشته است و لازم است پاسخ مناسبی از طرف کشورهای غربی داده شود. همچنین ایده ابتکار یک جانبه این است که می تواند بین اروپا و آمریکا و حتی بین خود کشورهای اروپایی اختلاف ایجاد کند. دست اندرکاران مذاکرات هسته ای به خوبی واقفند که کشورهای اروپایی دیدگاه واحدی درباره برنامه هسته ای ایران و ظرافت های آن ندارند. یک ابتکار سنجیده و به دنبال آن دیپلماسی موفق می تواند از این اختلاف ها و شکاف ها بهره برداری مطلوب فراهم کند. در سطح نخبگان که به نخبگان اتاق فکری، نخبگان روزنامه نگار و نخبگان دانشگاهی، فرهنگی، هنری و ادبی... تقسیم می شود، ایده ابتکار یک جانبه این امکان را ایجاد می کند که ایران خواهان حل منازعه هسته ای است و بنابراین دولت های آن ها نیز باید پاسخ مناسبی بدهند، چنین استدلالی باعث می شود تا آن ها بتوانند به دولت های خود فشار بیاورند تا نسبت به ایران واقع بینانه تر عمل کنند. در سطح مردم، متحدان بالقوه ما مردم ضدجنگ و صلح طلبان جهان هستند و می دانید که چگونه یک اقدام یک جانبه می تواند مورد استقبال قرار گیرد تا به دولت های خود برای تغییر نگرش نسبت به ایران فشار بیاورند. ایده ابتکار یک جانبه به معنای امتیازدهی نیست بلکه حرکتی هوشمندانه از طرف ایران است تا طرف های مقابل را وادار به اتخاذ مواضع بهتری در قبال ایران کند. بحث امتیازدهی در مذاکرات و در بده بستان ها مطرح است که خود امری بسیار پیچیده است زیرا تعیین این که مابه ازای چیزهایی که می دهیم در مقابل چیزهایی که می گیریم مشکل است و به همین خاطر بعضی چیزی که می دهیم را دُر قلمداد کرده و چیزی که دریافت می کنیم را آب نبات می دانند. در حالی که یک اقدام مبتکرانه از طرف ایران که ارزش استراتژیک نداشته باشد (مثلا انتقال ٥٠ کیلو اورانیوم ٢٠ درصد یا هر ابتکار دیگری در سه حوزه شفاف سازی، راستی آزمایی و عدم اعمال حق) می تواند بازده استراتژیک داشته باشد. این اقدام خطرپذیری معقولی است و دستاورد آن بسیار بیشتر از یک معامله در نتیجه مذاکراتی پیچیده است. در واقع حتی اگر دولت های ١+٥ مابه ازای مشخصی ندهند مزایای دیگر آن به ویژه امکان ایجاد شکاف در اجماع بین المللی علیه ایران بسیار حائز اهمیت است (مواردی که در مقاله پیشین به آن اشاره کرده ام).علاوه بر این، بازی شطرنج امکان دستیابی به شرایط برد- برد را نمی دهد در حالی که در موضوع هسته ای ایران باید صحنه را به گونه ای طراحی کرد که در آن همه بازیگران و «طرف ها» احساس حداقلی از برد (اگر نه کاملا) و پیروزی را داشته باشند. آقای حسینی در نقد خود به سرنوشت قذافی اشاره کرده اند که به اعتقاد من استفاده از نمونه قذافی، مثال نامربوطی است؛ چراکه:
1- قذافی در عقب نشینی هسته ای کل برنامه خود را تعطیل کرد و اتفاقا برای این عقب نشینی مورد تشویق جهانیان قرار گرفت، در صورتی که برای ما این طور نبوده و نخواهد بود.
2- سرنگونی قذافی هیچ ربطی به برنامه هسته ای آن کشور نداشت و او بیشتر به خاطر خودرایی و دیکتاتوری بود که سقوط کرد و اگر شما ملاکی برای ربط دادن این دو به یکدیگر دارید، خوشحال خواهیم شد تا ما نیز آن را بدانیم، هرچند می توان گفت که عقب نشینی هسته ای قذافی در کوتاه مدت به بقای رژیم وی کمک نیز کرد اما به منافع ملی آن کشور مطمئن نیستم.
3- در برنامه هسته ای قذافی، یک استراتژی هدف دار وجود نداشت و این برنامه ای بود که قذافی به تنهایی آن را ایجاد کرد و بدون دخالت مردم و نخبگان پیش برد و همان طور با خودرایی آن را به پایان رساند و تعطیل کرد؛ بنابراین مقایسه برنامه هسته ای ایران با آن کشور مع الفارق است.
4- در ایده ابتکار یکجانبه، من به پیشنهادی می پردازم که در دل خود یک استراتژی هدف دار را دنبال می کند و ابتدا و انتهایی برای آن قائلم که از نقطه الف شروع می کنیم و به نقطه هـ خواهیم رسید و بسیاری از موانع و مشکلات در آن پیش بینی شده است؛ (برای اطلاع بیشتر از این ابتکار به مقاله ام تحت عنوان«برنامه هسته ای ایران؛ توانمندی قانونمند» در سایت دیپلماسی ایرانی مراجعه شود)
نقد دوم شما در مورد تحریم دارو نیز مع الفارق است، چرا که:
1- سطح این دو مقایسه با یکدیگر تفاوت زیادی دارد؛ با این حال اگر ما زودتر از این به تشکیل کمپین بین المللی می پرداختیم و درباره دارو افکار عمومی جهان را تحریک می کردیم، چه بسا که بسیار زودتر تحریم دارو برداشته می شد. با این حال این خود نشان می دهد که در این مورد افکار عده ای انسان دوست بین المللی تاثیر خود را گذاشته و آمریکا را وادار به کوتاه آمدن درباره دارو کرده است.
2- در سطحی دیگر، امکان این که شهروند و نخبه غربی بتواند پس از مشاهده ابتکار ایران در نشان دادن حسن نیت خود، سیاستمداران خود را ترغیب به تغییر عقیده کند، زیاد است.
موضوع بعدی که به آن اشاره شده است، نداشتن افراد تاثیرگذار در سازمان هایی است که از آن ها نام برده اید، که به نظر ما نیز این ضعفی بزرگ است و امیدواریم با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید، این نقیصه در همه سازمان های بین المللی برطرف شود. اما بحث ما بسیار فراتر از این مصداق هاست و بسیار کلان تر از آن به این موضوع نگریسته می شود و بسیاری از زیرساخت هایی که ما می خواهیم آماده است و محدود به این مواردی که ذکر کرده اید نیست.
3- در پاسخ به این شبهه که گفته می شود این ایده خیلی کم و خیلی دیر است، باید گفت که این ابتدای کار دولت جدید است و طرف های ما نیز چنین ادعایی ندارند و معتقدند که باب گفت وگو با دولت جدید تازه آغاز شده است. در ضمن یادآور می شوم که طرف مذاکره ما یک نفر نیست و متعدد و متکثر هستند.
4- در مذاکرات قبلی ما به دنبال چه چیزی بودیم؟ ما بده و بستان قبلی را متوازن نمی دانستیم؛ زیرا معتقد بودیم درخواست های آن ها بسیار زیاد است و در مقابل آنچه دریافت می کنیم، اندک است. با این حال تیم مذاکره کننده قبلی بیشتر از آن که به مابه ازای آنچه دریافت می کند فکر کند و با آن مشکل داشته باشد، به درستی با چشم انداز این مذاکره مشکل داشت؛ زیرا پایان این مذاکره روشن نبود و نمی شد انتهایی را برای این مذاکرات تصور کرد! زیرا آن روند بده بستان ما را به جایی می رساند که چیزی بابت اعطا نداشتیم و هنوز درخواست های زیادی داشتیم و بنابراین این نوع مذاکره می توانست ما را به تعطیلی کامل در مقابل دریافت های اندک برساند. بنابراین تیم مذاکره کننده قبلی با توجه به این روشن نبودن انتهای مذاکرات، ادعا داشت که باید شروع به ظرفیت سازی کرده و با آن ظرفیت های بالقوه بده بستان کرد. این ظرفیت سازی جدید که البته عمدتا ظرفیت سازی فنی-هسته ای بود، نیازمند وقت و انرژی زیادی هم بود. همان طوری که من در جایی دیگر بحث کرده ام، بازی طراحی شده توسط آمریکا بازی با ریسک پایین برای خودش و هزینه بالا برای ما بوده و است (برای تفصیل این مطلب به سخنرانی اینجانب تحت عنوان «ضرورت تشدید ریسک آمریکا در مقابل ایران» در سایت دیپلماسی ایرانی مراجعه شود). ما باید ماتریکس استراتژیک آمریکا را در قبال خود با ورودی های جدید تغییر دهیم. به عبارتی ریسک بازی، باید برای آمریکا افزایش پیدا کند تا به حل منازعه هسته ای
به صورت نسبتا عادلانه تن دردهند. بنابراین گذر زمان بدون حل منازعه، هزینه های فراوانی را بر کشور تحمیل کرده و می کند. حال من معتقدم که این ابتکار جدید نیز خاصیت ظرفیت سازی را دارد، منتها در حوزه گسترده تر هسته ای؛ به عبارت دیگر ما با اعطایی غیراستراتژیک امکان رسیدن به دستاوردی استراتژیک را برای خود فراهم می کنیم.
در پایان لازم به ذکر است که سیاست اصلی دولت تدبیر و امید با در نظر گرفتن وضعیت امروز، باید امنیتی زدایی ایران باشد. آمریکا و متحدان اصلی اش از منابع گسترده قدرت و ثروت و دستگاه های رسانه ای برخوردارند و هرگونه امکان مانور قدرت های مستقل و تجدیدنظر طلب را در نظام بین الملل محدود می کنند که متاسفانه با بعضی از گفتار و رفتارهای ما و به ویژه دولت پیشین، تقویت شدند. آمریکا و متحدانش با قدرت و امکانات رسانه ای خود موفق شد ایران را در بخش مهمی از جهان به عنوان دولت غیرنرمال (ABNORMAL) معرفی کند. فاصله چندانی بین غیرنرمال بودن و امنیتی کردن (securitization) مورد ایران وجود ندارد. پس از امنیتی سازی ایران، وضع و اعمال تحریم ها و حتی تحمیل جنگ کار سختی نیست. بنابراین اصل سامان دهنده دولت تدبیر و امید باید غیرامنیتی سازی کردن ایران باشد. به نظر من ایده ابتکار یکجانبه گام مهمی در این جهت است.
نظر شما :