بایدها و نبایدهای پیش روی کاهش تنش ها میان تهران-واشنگتن
اگر اوباما و روحانی با هم دیدار کنند
ناصر ثقفی عامری*
دیپلماسی ایرانی : انتخابات ریاست جمهوری ماه ژوئن 2013 در ایران، مشخص کرد که مردم به شدت به بهتر شدن روابط با جهان خارج امید بسته اند. حسن روحانی بر مبنای وعده هایش در خصوص بهتر شدن رابطه ایران با جهان و پاره ای مسائل دیگر پیروز این میدان شد. روحانی در جامه یک سیاستمدار میانه رو و عملگرا، نشان داده که به مذاکره با ایالات متحده تمایل دارد. این تمایل به نوعی بازتاب خواسته اوباما نیز هست که از زمانی که به ریاست جمهوری رسیده بارها آن را مطرح کرده است. بنایراین به نظر می رسد لحظه حقیقت فرا رسیده است. اما به نظر می رسد که به منظور ایجاد یک حرکت برای یک گفت و گوی جدی و جامع، نشستی اولیه برای دو رئیس جمهور در راستای تضمین یک توافق به منظور عادی سازی روابط ضروری است.
در گذشته و در دوره روابط آشفته ایران و آمریکا، تلاش های متعددی برای بهبود و ترمیم روابط انجام گرفت که با شکست مواجه شد. در آغاز این روند از طریق روش های افزایشی و گام به گام، اول در افغانستان و بعد در عراق، و هم در سطح گسترده در قالب یک معامله بزرگ با هدف حل تمام مسائل به صورت یک قرارداد، آغاز شد.به نظر می رسد که این معامله بزرگ به موفقیت نرسید چرا که این پیشنهاد از حمایت مورد نیاز از جانب سطوح بالای یک یا هردو کشور برخوردار نبود. روش افزایشی نیز از آنجایی که تنها یک دستور کار محدود را شامل شده و قادر به ایجاد حرکتی لازم در یک نقطه برای احیای روابط پرتنش نبود، در دستیابی به موفقیت ناکام ماند.
در همین حال، علاوه بر نیروهای سیاسی فعال در هر دو کشور و- یا کشورهای ثالث- که در تقابل با عادی سازی روابط عمل می کردند، شبکه ای از گروه های ذینفع که تحریم ها علیه ایران را- هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی- رونق می دادند، بوجود آمدند . این گروه ها با مخالفت در برابر هرگونه کاهش تحریم ها مانند سدی در برابر بهبود روابط میان ایران و غرب و به طور خاص آمریکا عمل می کنند.
در این میان روحانی با انتخاب شعار " تدبیر و امید" برای دولت خود وعده داد که دولت او در تلاش برای پیروی از یک سیاست " میانه رو" در جهت پیگیری منافع ملی ایران است. او خواستار مذاکرات " جدی و اساسی" با جامعه بین المللی برای حل مسئله هسته ای ایران شد.خوشبختانه واکنش هایی مثبت از سوی برخی از اعضای کنگره ایالات متحده در متن نامه 19 جولای 2013 وجود داشته که بیش از 130 نماینده خواستار افزایش اعتبار روند مذاکرات از سوی دولت اوباما پس از روی کار آمدن روحانی شدند.
رویکردهای واقع گرایانه
بدیهی است که اختلافات ایران و آمریکا طی 34 سال گذشته ریشه در سیاست داخلی و خارجی دارد. برای دستیابی به هرگونه موفقیت در این روابط خصمانه، درک هرگونه محرک از سیاست های داخلی دو کشور و نقش نیروهای سیاسی مختلف در روند تصمیم گیری ضروری است.
آنچه در دیدگاه غربی وجود ندارد، درک کامل از ساختار پیچیده قدرت ایران است. روایت آن ها مبنی بر تجزیه و تحلیل ساده به منظور توجیه سیاست فعلی مقابله با برنامه هسته ای ایران است. این روایت در نقش رهبر و اینکه قدرت انحصاری وی در مسائل مرتبط با سوالات هسته ای که هرگونه مذاکره ای را بی نتیجه می کند، آشکار می شود. مگر اینکه او لحنی روشن در کنار گذاشتن این برنامه داشته باشد.
نابخردی چنین گفتمانی این است که غافل از پیچیده بودن روند، اتفاق نظر در سازش میان قدرت های مختلف در ایران نادیده گرفته می شود، که در نتیجه این واقعیت که رهبر ایران تمام عوامل را قبل از تصمیم گیری نهایی خود در رابطه با هرگونه مسئله استراتژیک مانند پرونده هسته ای در نظر می گیرد، نادیده گرفته می شود. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که در پروسه تصمیم گیری رئیس جمهور ایران و وزیر امور خارجه وی نقش مهمی بازی می کنند.
بر همین اساس مهم است که ایران نیز برخی سیاست های دستگاه نظامی آمریکا را بپذیرد. درست است که رئیس جمهور آمریکا قدرت نهایی در تصمیم گیری های مهم سیاسی کشورش را دارد اما تصمیم هایش تحت تاثیر شبکه های قدرتمند اقتصادی است که سیاستمداران آمریکایی را در هردو سطح ایالتی و فدرال پرورش می دهند. این شبکه ها در برخی مناطق با دستگاه امنیتی آمریکا که با لابی های قدرتمند خارجی در واشنگتن تعامل می کنند، یکی می شوند و آماده تاثیر پذیری از آن ها می شوند.
منافع مشترک
اولین گام در هر مذاکره موفق تشخیص منافع سازگار و مشترک به عنوان یک زمینه مشترک است. برای ایران و آمریکا این منافع طی دهه های گذشته دچار دگرگونی هایی شده است. با این حال در زمینه مسائل مربوط به خاورمیانه یکی از مهم ترین چالش های امنیتی، ظهور جنگ های فرقه ای و مدنی به خصوص به شکل رادیکال است.
تحولات اخیر در منطقه الویت های مبرم برای تمام کشورهای ذیربط را پررنگ می کند. شرایط در حال تحول به خصوص در عراق، سوریه و افغانستان بر لزوم ارتباط گیری حیاتی با ایران برای اتحاذ هرگونه سیاست موفق در منطقه تاکید می کند.
مدت ها قبل از این تحولات در خاورمیانه، یک نیروی ضربتی مستقل که توسط شورای روابط خارجی در آمریکا تعیین شده بود، در گزارش خود در تاریخ 19 جولای 2004 اینگونه نتیجه گیری کرد که " تعامل گزینشی با ایران برای بالا بردن ثبات منطقه، منصرف کردن ایران از دستیابی به سلاح هسته ای، حفظ منابع انرژی قابل اطمینان و کاهش تهدید ها و رسیدگی به " نبود دموکراسی" حاکم بر خاورمیانه در راستای منافع آمریکا است." هشدار جواد ظریف، وزیر امور خارجه جدید ایران، در رابطه با " نیاز جدی منطقه و جهان به اقدامات جدی برای جلوگیری از رادیکالیسم از طریق سرمشق قرار دادن مدل های دموکراتیک محلی" در این زمینه قابل قبول است.
تلاش های گذشته برای تهدید و انزوای ایران نتیجه بخش نبوده است. این ناکامی بر تلاش برای مذاکره با ایران به منظور رسیدن به یک توافق جالب توجه که شامل مسائل مرتبط با صلح و ثبات در خاورمیانه باشد را ضروری تز از پیش می کند.
به نظر می رسد بعد از 34 سال، اکنون فرصتی منحصر به فرد برای ایران و ایالات متحده برای شرکت در یک مذاکره، به منظور بهبود روابط، ایجاد شده است. این بار نباید فرصت را از دست داد. هم رئیس جمهور ایران و هم آمریکا باید جسارت خود را در این راستا برای غلبه بر این چالش نشان دهند. شاید این امر با موافقت پرزیدنت اوباما و روحانی به دیدار در حاشیه جلسه آتی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک در سپتامبر 2013 هدفمند تر شده و اینکه آن ها به طور رسمی اعلام کنند که قصد دارند با یکدیگر نسبت به حل و فصل اختلافات موجود با هدف بازسازی روابط بین دو ملت بزرگ همکاری کنند./15
* وی دارای 40 سال سابقه فعالیت در زمینه دیپلماسی و پژوهش روابط بین الملل است. در سال 1379 پس از حدود 33 سال خدمت دیپلماتیک «وزارت امور خارجه» باز نشسته شد. وی در دوران فعالیت دیپلماتیک خود در کشورهای کانادا، نروژ، سوئد، فنلاند و هند مأموریت داشته است و چندین دوره در هیئت های نمایندگی ایران در کنفرانس خلع سلاح سازمان ملل متحد در ژنو و کمیته اول مجمع عمومی (امنیت بین المللی) سازمان ملل متحد در نیویورک عضویت داشته است.
منبع: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه/ ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :