لزوم واقع بینی غرب در پرونده هسته ای ایران
در سایه روحانی به راهکارهای عملی فکر کنید آقایان
دیپلماسی ایرانی : او مردیست که برای سال ها مذاکره کننده کلیدی در مذاکرات هسته ای بی انتهای ایران با غرب بود.او مردیست که با غرب بر سر تعلیق غنی سازی هسته ای در سال 2005 توافقی بزرگ کرد. در مقابل آمریکا- در زمان ریاست جمهوری بوش- با او به هیج توافقی دست نیافت.
جک استراو، وزیر امور خارجه سابق انگلیس، این هفته به بی بی سی گفت: اطمینان دارن که ما می توانیم با روحانی همکاری کنیم، زیرا سابقه همکاری با او در گذشته را داریم و اگر مشکلات بزرگ دولت پرزیدنت بوش نبود، ما می توانستیم پرونده هسته ای ایران را در سال 2005 حل و فصل کنیم و شاید شاهد ظهور شخصی مانند احمدی نژاد در نتیجه شکست این توافق نبودیم.
با این تفاسیر می توانیم درک کنیم که چرا حسن روحانی در نخستین کنفرانش مطبوعاتی پس از تخلیف در حضور نمایندگان رسانه های داخلی و خارجی اینچنین صریح و سلیس و به قید فوریت در خصوص آغاز مذاکرات سخن گفت. او نیز مانند جک استراو معتقد است که 8 سال پیش احتمال توافق تهران با EU3 ( فرانسه، آلمان، انگلستان) ممکن و نزدیک بود.
نابینایی بوش
نظر آقای استراو در خصوص مذاکرات هسته ای با حسن روحانی این است که در آن زمان ایالات متحده و جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا همه چیز را خراب کردند. دیدگاه دکتر روحانی در حال حاضر این است که ایالات متحده همچنان با دستور کار اسرائیل – که او آن را جنگ طلبانه می خواند- کور و کر باقی می ماند.
شاید در واقع هم بازی به همین شکل پیش برود. بدیهی است که پرزیدنت اوباما فرصت بزرگی برای اعمال تحریم های بیشتر نفتی بر ایران دارد گویا هرگز برگزاری انتخابات در ایران به پیروزی حسن روحانی منجر نشده است.
با این اوصاف به شکلی ما به سال 2005 - بدون بوش و نئو محافظه کاران بنیادگرا – بازگشتیم. اما همچنان مسئله بر سر غنی سازی هسته ای ایران است. ایران ( و بسیاری کشورهای دیگر) می گوید که بنابر قانون منع گسترش سلاح (NPT) غنی سازی هسته ای جایز است. ایران می گوید اجازه نمی دهد تا کشورهای مخالف با او مانند عضو درجه دو رفتار کند.
مسئله اصلی این است که پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای حق دستیابی به انرژی هسته ای را به کشورها می دهد. مشکل اینجاست که اورانیوم غنی سازی شده را می توان هم برای بمب اتم و هم شارژ لب تاب استفاده کرد.
پاشنه آشیل NPT
بله، NPT بیچاره پاشنه آشیل دارد، چراکه می خواهد در عین منزه و مرتب بودن جلوی اتفاقات نامطبوع را بگیرد. ایران قبل از انقلاب 1970- برخلاف اسرائیل و پاکستان که از لحاظ جفرافیایی به ایران نزدیک هستند- معاهده را امضا کرده بود.
اکنون متوجه می شوید چرا بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) امری بسیار مهم است.اگر روحانی شفافیت را الگوی خود قرار دهد و بازرسی آزاد بین المللی را قبول کند دیگر به سختی می توان مانعی یافت. (ورای لابی اسرائیلی در آمریکا که البته جزئی هم نیست)
ما می دانیم که غنی سازی همچنان یک مانع است. اما این مانع را چه کسی ایجاد می کند؟ ما می دانیم که حساسیت آمریکا بر سر این مسئله بن بستی در گذشته ایجاد کرده است. چرا؟ زیرا مذاکره کننده گان اروپایی بارها چنین گفته اند. برای مثال پیتر جنکینز سفیر بریتانیا در آژانس بین المللی انرژی اتمی که در آن زمان در مذاکرات شرکت داشت، سال گذشته در دیلی تلگراف گفت:" باید با درایت پیشنهاد[ ایران] را می پذیرفتیم.این گونه نشد چرا که هدف ما پایان دادن به هرگونه غنی سازی توسط ایران بود. این موضوع- با وجود پافشاری ایران برای عدم تمایلش به درجه دو شمرده شدن در NTP- از آن زمان هدف غرب باقی مانده است."
با اینهمه اکنون در سال 2013 هستیم. همه مردان بوش رفته اند و احمدی نژاد با مشارکت 72 درصدی مردم از قدرت کنار رفت.
حق دستیابی به انرژی هسته ای
حال به سخنان جان کری، وزیر امور خارجه فعلی آمریکا، اشاره می کنیم که در سال 2009 در مصاحبه ای با فایننشیال تایمز در رابطه با حق ایران برای غنی سازی تحت پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای گفت:" آنها حق دارند برای مقاصد صلح آمیز غنی سازی کنند و انرژی هسته ای داشته باشند."
او همچنین پا فراتر نهاد و گفت حساسیت دولت بوش در رابطه با غنی سازی ایران یک دیپلماسی واهی بود که تنها باعث هدر رفتن انرژی و سخت تر شدن روابط شده است.
بنابراین همان طور که جک استراو گفت، آن موضع گیری ها هیچ نتیجه ای نداشت و در حقیقت همه چیز را به تعویق انداخت و در نتیجه به جای دفاع از منافع آمریکا و اسرائیل، انکار هولوکاست و میل به پاک کردن اسرائیل از نقشه جهان را در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد به همراه داشت.
با کنار گذاشتن این تصور که احمدی نژاد گزینه مورد نظر اسرائیل و آمریکا بود، اکنون ما در سال 2013 با مردانی حساس، با سابقه و آرام تر که زمام امور در ایران را در دست دارند سروکار داریم.
برنامه جایگزین
اکنون می بینیم که امتناع از به توافق رسیدن با روحانی ما را به کجا رساند، هشت سال سیاست های سخت و امتناع ایران از بازرسی کامل. اکنون برنامه غرب چیست؟تاکنون برای غرب نتیجه باخت – باخت برای هر دو طرف مطرح بوده است. مساله ای که باید در برابر سخنان رئیس جمهور ایران در روز سه شنبه قرار گیرد که گفت ما دنبال سیاستی هستیم که دو طرف در آن برنده باشند.برای ایرانی ها غنی سازی سیاست نیست- اصل ایمان و بخشی از روح ملی است. گفتن اینکه نمی توانیم این کار را انجام دهیم بیهوده خواهد بود. تنها راه این است که اطمینان دهیم غنی سازی برای دارو و انرژی استفاده می شود نه برای ساخت بمب.اینجاست که رئیس جمهور باید پا پیش گذاشته و "تعامل" و "شفافیت" را عملی کند. اعتمادسازی عالی است اما به این راحتی حاصل نمی شود.بنابراین اعتماد را فراموش کنید. آنچه اهمیت دارد حقیقت، سودمندی و بازرسی های ناخوانده است که ایران باید آن را بپذیرد.
وضعیت غرب مشخص است، ما در سال 2005 خراب کردیم اما می توانیم اکنون با مردی که برای نجات تلاش می کند برخورد درستی داشته باشیم.
منبع:channel4/ ترجمه : تحریریه دیپلماسی ایرانی
انتشار اولیه: پنجشنبه 24 مرداد 1392/ بازانتشار: دوشنبه 28 مرداد 1392
نظر شما :