شیطان و نیاز، شراب و نماز
اعتماد - سرگه بارسقیان : گفتمان به تعبير فوكويي، نه بيانگر ايدئولوژيك جايگاه طبقاتي است و نه گوياي ايدهآليستي پندارها؛ بخشي از ساختار قدرت در درون جامعه است و رابطهاش با قدرت فراتر از در خدمت آن بودن يا مقاومت كردن در برابر آن است. گفتمان هم پديدآورنده و ابزار قدرت است، هم سدي در مقابل آن؛ هم توليدگر و تقويتكننده قدرت و هم خنثيكنندهاش. به باور ميشل فوكو، قدرت براي كنترل گفتمان از «ممنوعيت» استفاده ميكند، «كسي حق ندارد همهچيز را بگويد.» اين ممنوعيت متداخل در سه وجه خود را نشان ميدهد: منع موضوع، رعايت آداب مربوط به اوضاع و احوال، حق ممتاز يا انحصاري كسي كه سخن ميگويد. (نظم گفتار، فوكو) صورتبندي گفتماني تعيين ميكند كه كدام گزاره جدي است و به چه كسي اين قدرت تفويض شده كه به طور جدي سخن گويد.
گفتوگو درباره مذاكره با امريكا كه طي هشت سال اخير در گفتمان رسمي دولت ايران و اين اواخر در مناظرههاي تلويزيوني علني و عيني شده، اول كاري كه ميكند پايان دادن به «منع موضوع» است، شاهدش گفتههاي اخير جواد لاريجاني كه «مذاكره با امريكا تابو نيست كه ممنوع باشد». از قضا خود ايشان بود كه 16 سال قبل با گفتن اينكه «اگر لازم باشد با شيطان در قعر جهنم هم مذاكره خواهيم كرد»، هر سه ممنوعيت موجود در گفتمان رسمي مذاكره با امريكا به تعبير فوكويي را از سر گذراند، يكي منع موضوع (طرح متهورانه مذاكره با امريكا براي نخستين بار)، ديگري آداب مربوط به اوضاع و احوال (پس از ديدار جنجالي با نيك براون مديركل خاورميانه وزارت خارجه انگليس در بهمن 75 ) و حق انحصاري گوينده (در مقام رييس مركز پژوهشها و عضو كميسيون سياست خارجي مجلس و نزديكي به رييس آن كه كانديداي انتخابات رياستجمهوري بود). متن مذاكرات جواد لاريجاني با نيك براون هيچ گاه منتشر نشد، جز بخشي از آن كه روزنامه سلام در روز 31 فروردين 76 به نقل از وي نوشت: «من نه اشغال سفارت امريكا در تهران را تاييد ميكنم و نه اذيت و آزار ديپلماتهاي ايران در اروپا را. افرادي كه از آقاي خاتمي حمايت ميكنند از اشغال سفارت امريكا در تهران حمايت كرده و آن را تاييد ميكنند ولي افراد ليبرالي مثل من آن را تاييد نميكنند.»
لاريجاني هم طعن رفيق شنيد و هم طعم نقد رقيب چشيد اما صدايي بود از اردوگاه رقيبي كه اقبال نهادهاي حكومتي را در چنته داشت؛ نشان داد كه گفتمان مذاكره با امريكا بيش از آنكه در چنبره ايدئولوژي محافظهكاران تنيده باشد، يا ايدهآليسمي انقلابي را فرياد كند، تصويري رئال از ساختار قدرت ميدهد كه اتفاقا «حق ممتاز» شكستن تابوي آن با اينان بود كه شكستند.
در اواخر سال 75 روزنامه نيويوركتايمز در گزارشي به قلم «الين شلينو» نوشت: «علياكبر ناطق نوري نامزد انتخابات رياستجمهوري ايران، اين موضوع كه در يك سخنراني در مقابل جمعيتي به مناسبت هفدهمين سالگرد اشغال سفارت امريكا، اين كشور را «گرگ خون آشام» ناميده است، رد كرد و گفت: من نگفتم گرگ خون آشام، فقط گفتم روابط با امريكا رابطه گرگ و ميش است، اين عبارت «خون آشام» در فاصلهيي كه صحبت من از اينجا به امريكا سفر كرده، اضافه شده است. او همچنين حاضر نشد بگويد كه دوباره با امريكا رابطه نخواهد داشت. وي فقط گفت ما قويا اعتقاد داريم كه سياست امريكا خصمانه است. اگر شما اعتقاد داريد در سياستهاي دولت كلينتون تغييري ايجاد شده، آنگاه ما تصميم خواهيم گرفت كه نگرش خود را نسبت به او عوض كنيم.» اين كنش كلامي وقتي در درون سيستم كنشهاي كلامي جدي ديگر (صورتبنديهاي گفتماني) قرار ميگيرد، معنايي جدي مييابد؛ يعني گفتمان مذاكره با امريكا كه روزي براي گويندهاش لعن ميخريد و طعن ميآفريد، در دايره محرمات و ممنوعات بود، در ساخت قدرت در آن دوره مستحب شد و عجيب نيست كه در دوره اصلاحات با تغيير آرايش قدرت باز اهرمهاي سهگانه ممنوعيت طرح گفتمان مذاكره با امريكا بهكار رفت و اتفاقا زماني اين كنش كلامي كاربرد يافت و جدي شد كه ساخت قدرت دچار تغيير شده بود.
احمد توكلي ديگر رييس مركز پژوهشهاي مجلس (با اكثريت يافتن محافظهكاران) بود كه همچون سلف خود توانست هر سه ممنوعيت را از سر بگذراند. توكلي روز 25 بهمن 1382 در يك نشست خبري گفت: «ما آبادگران ايران اسلامي، ارتباط با امريكا را نه مثل نماز، واجب و نه مثل شراب، حرام ميدانيم و با توجه به منافع ملي تصميم ميگيريم و تا زماني كه آنها بخواهند موضع پرخاشگرانه و زورگويانه داشته باشند، ارتباطي با آنها برقرار نميكنيم ولي اگر آنها حقوق ما را پس دادند و به اشتباهات خود اعتراف كردند، در آن زمان بهتر ميتوانيم تصميم بگيريم.» اين گزاره چندين بار از سوي توكلي تكرار شد و چون متن گفتاري با زمينه اجرايي مطابق بود، جدي گرفته شد. ساخت قدرت ميطلبيد كه در غياب رقيب، مذاكره با امريكا به گفتماني غيرحرام تبديل شود، پادگفتمان ايدئولوژيك مستحب داننده در مقابل گفتمان ايدئولوژيك نهيكننده. روزگاري جواناني كه در ميدان مادر براي قربانيان حادثه 11 سپتامبر شمع افروختند، «بچه سوسول» خوانده شدند ولي بعد از چند سال رييسجمهور اصرار ميكرد براي اداي احترام به همان قربانيان به منطقه صفر (محل برجهاي فروريخته تجارت جهاني در نيويورك) برود. اينكه غلامعلي حدادعادل ميگويد «مهم اين است كه چه كسي مذاكره ميكند» يا حسين شريعتمداري گفته «شايد كساني هم كه پيشنهاد مذاكره با امريكا را ميدهند آدمهاي بدي نباشند و ممكن است تنها برداشتشان بد باشد، البته اين موضوع درباره همه صدق نميكند»، يعني براي رقبا هنوز منع سوم «حق ممتاز يا انحصاري كسي كه سخن ميگويد» را قائلند و باز با تغيير در ساخت قدرت است كه دولت و خود احمدينژاد هم مشمول دو منع در گفتمان مذاكره با امريكا ميشوند؛ وقتي شريعتمداري در سرمقاله كيهان پيشنهاد رييسجمهور براي مذاكره با امريكا را «فاقد پشتوانه»، «تمايل شخصي ايشان و نه تصميم برخاسته از خواست مردم و اراده نظام» ميداند و مينويسد «ابراز تمايل آقاي احمدينژاد به مذاكره و برقراري رابطه با امريكا از سوي دولتمردان امريكايي «جدي» و «قابل اعتنا» ارزيابي نميشود». تاكيد همزمان علياكبر ولايتي و علياكبر صالحي وزيران خارجه اسبق و فعلي كه «تصميم براي مذاكره مستقيم با امريكا تنها در اختيار رهبري است»، در صورتبندي گفتماني يادآور اين است كه كدام گزاره جدي است و چه كسي اين قدرت را دارد كه به طور جدي سخن گويد.
نظر شما :