وداع مبارک،بقای بشار و سرنوشت مبهم دو ملت

۱۶ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۳:۴۲ کد : ۱۹۰۲۳۲۳ سرخط اخبار
رابرت فیسک
خبرآنلاین: برای یک خبرنگار هیچ چیز بدتر از این نیست که در زمان نامناسب در مکانی نامناسب باشد. درست مانند من که برای پوشش دادگاه حسنی مبارک از لبنان به قاهره آمدم و درست در همین بازه زمانی بشار اسد رئیس جمهوری سوریه هم در مجلس این کشور پشت تریبون قرار گرفت و کشتار الحوله را به تروریست ها نسبت داده و البته محکوم کرد. احساس شادی نمی کنم. احمد شفیق ، از وفاداران به حسنی مبارک حمایت مسیحیان را در دست دارد و بشار اسد نیز از طرفداری این اقلیت در سوریه بهره مند است. مسیحیان از دیکتاتورها حمایت می کنند؟ این حقیقت است و دروغ نیست!
روز شنبه بود که دیکتاتور مصر به حبس ابد محکوم شد. روز یکشنبه هم رئیس جمهوری سوریه در سخنانی برای بقای در قدرت تلاش کرد. بشار اسد یا هشدار داد و یا تهدید کرد که جنگ در سوریه می تواند دامن دیگر کشورهای منطقه را بگیرد. همه ما می دانیم این جملات به چه معنا است! فردای شهر بندری طرابلس در شمال لبنان همچنان در هاله ای از شک و تردید است. چندی پیش بود که یک دوست لبنانی به من گفت از فردای کشورش در شرایطی که موقعیت بشار اسد به خطر بیفتد واهمه دارد. اکنون معنای جملات او را می فهمم.
روزهای خوبی برای بهار و یا بیداری عربی قابل پیش بینی نیست. در یمن دولت به طرح پرواز هواپیماهای بدون سرنشین امریکا در راستای مهار القاعده کمک می کند. در مصر امریکایی هایی هستند که از شفیق حمایت می کنند. اما در روزنامه الاهرام مصر هنوز اینقدر آزادی بیان وجود دارد که سرمقاله نویس آن به راحتی به یاد همگان بیاورد که نخستین واکنش سخنگوی شفیق به نتیجه انتخابات این بود که انقلاب را تمام شده خواند. در همین روزنامه می نویسند که حکومت شفیق بیش از سه دهه حضور مبارک در قدرت حال و هوای امنیتی خواهد داشت. در بخشی از این سرمقاله آمده است: مردان و زنان جوان بسیاری جان خود را تقدیم کردند تا همه چه انها که در انقلاب شرکت داشتند،چه آنها که از دور با آن همراه شدند و چه آنها که با آن مخالف بودند در مصری که خشونت روال عادی و روزانه آن نخواهد بود، روزهای بهتری را تجربه کنند. آیا من در روزهای حضور حسنی مبارک در قدرت می توانستم اینچنین مقاله ای را بخوانم؟
اما سوال دیگر این است که آیا می توانم در لبنان هم اینچنین مقاله ای را در یک روزنامه بخوانم؟ آیا آزادی در لبنان یک بحث جدی نیست؟ در یمن چطور؟ حقیقت این است که اعراب بیدار شده اند و بر همین اساس است که من واژه " بیداری " را بر " بهار " عربی ترجیح می دهم. سوریه نیز در حال بیدار شدن است. بشار اسد در سخنان خود امنیت سوریه را خط قرمز دولتش خواند و تاکید کرد که جنگ در سوریه می تواند کل منطقه را به آشوب بکشد. بر همین اساس نگران لبنان هستم و کسانی که در این کشور از بشار اسد حمایت می کنند.
همچنین می دانم که دوستداران احمد شفیق - کسانی که در واشنگتن به دنبال حفظ شفیق برای حفظ رابطه مصر با اسرائیل هستند، آنها که می خواهند رگه هایی از دیکتاتوری حسنی مبارک همچنان باقی بماند- اقلیت مسیحی را از بنیادگرایی اسلامی در مصر می ترسانند. البته این طیف نیز به اندازه بشار اسد این روزها سر خود را به نشانه سردرگمی تکان می دهند. اکنون سوال اینجاست که آیا جمهوری خواهانی که کار خود را با باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا تمام شده می دانند، به نخست وزیر سابق حسنی مبارک روی خوش نشان نخواهند داد؟
شاید هم مجبور شویم به زندگی با محمد مرسی از جریان اخوان المسلمین به عنوان رئیس جمهوری آتی مصر عادت کنیم. اسلام گرایی که مجبور خواهد بود به ما نشان دهد دولت اسلامی عملا می تواند اقتصاد را بگرداند و فساد دولتی را از ریشه بخشکاند. آنچنانکه دولت مسلمان الجزایر باید اجازه می یافت در سال 1991 انجام دهد. من اطمینان ندارم.

بهتر است به بحث لبنان بازگردیم. رسانه ها در این کشور آزاد هستند و مردم نیز. در سال 1995 این کشور حساب خود را از سوریه جدا کرد - البته بهای آن نیز زندگی یک نخست وزیر اسبق بود. مردم در لبنان می توانند اندکی سر خود را از مرز بیرون تر برده و به سوریه نیم نگاهی بیندازند تا متوجه میزان آزادی در اختیار خود شوند. اما کسی جرئت دارد بگوید بیچاره سوریه. سوریه مستحق درد و کشتاری نیست که این روزها تحمل می کند. رئیس جمهوری این کشور ادعا می کند که دستهای خارجی مسبب ناامنی و تخریب در این کشور هستند. قطر و عربستان سعودی دو کشوری هستند که بشار آنها را متهم به حمایت از شورش در سوریه طبق منافع شخصی شان می کند. شاید در این خصوص حق با بشار باشد. تسلیحات نیز قطعا از مرز لبنان به داخل سوریه قاچاق می شود .
بدشانسی از جانب قاهره ظهور کرده است. شاید شفیق در انتخابات پیروز شود اگرچه دادگاه مبارک می تواند این نتیجه را تغییر دهد. شاید بشار اسد کند- البته من از جنگ داخلی که کوفی عنان از آن سخن می گوید می ترسم. و شاید لبنان به زندگی خود ادامه دهد. شاید هم باید همین فردا قاهره را به مقصد لبنان ترک کنم.

 

نظر شما :