محمود واعظی: برای کسب منافع خود با آمریکا مذاکره کنیم

۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۷:۲۸ کد : ۱۹۰۱۴۹۴ سرخط اخبار
ملت ما - سودابه رخش: محمود واعظی از کارگزاران سیاست خارجی دوره ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی است. او که اکنون در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام سمت معاونت سیاست خارجی را عهده‌دار است در سال 1365 و در آستانه چهل سالگی وارد وزارت خارجه می‌شود. ابتدا به عنوان مشاور وزیر، بعد از یکسال ریاست ستاد روابط اقتصادی وزارت خارجه را عهده‌دار می‌شود و در سال 1368 معاون سیاسی اروپا و امریکا وزارت امور خارجه می‌شود.واعظی که در تمام این سال‌ها با علی‌اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت کار می‌کرده است، پس از ولایتی نیز به‌مدت 2 سال (از سال 1376 تا 1378) در سمت معاون اقتصادی وزارت خارجه مشغول به‌کار می‌شود.واعظی که از سال 1378 تاکنون در مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول به‌کار است در این گفت‌وگو ابعاد مختلف بیداری اسلامی و تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه را مورد واکاوی و تحلیل قرار داده است.


طی نزدیک به دو سال اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا تغییراتی جدی به وقوع پیوسته و برخی از کشورها نیز در آستانه تغییر قراردارند. از دیدگاه شما در چهره جدید خاورمیانه کدام بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نقش تعیین‌کننده‌تری دارند؟

تحولاتی که ما بیش از یک سال است که در خاورمیانه شاهد آن هستیم بسیار عمیق و مهم است. بازیگر اصلی این تحولات مردمان این منطقه هستند ولی به دلیل اهمیتی که این تحولات از یک طرف برای منطقه و از طرف دیگر برای قدرت‌های خارجی دارد بر این اساس ما می‌بینیم که بازیگرانی در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی وارد این تحولات شده‌اند. در تحولات بیداری اسلامی ما شاهد دو نوع بازیگر خارجی هستیم.یک دست بازیگرانی که به دنبال این هستند که منافع گذشته خود را حفظ کنند و یک دست بازیگرانی که از این تحولات استقبال می‌کنند به معنای این‌که مردم بیش‌تر حاکم بر سرنوشت خود شوند. طبیعی است که در این تحولات تعدادی از حکام اقتدارگرا که سالیان متمادی بر مسند قدرت تکیه زده‌اند بدون توجه بر این‌که مردمشان دنبال چه اهدافی هستند و بیش‌تر برای تحکیم قدرت خودشان متکی به قدرت‌های بیرونی شده‌اند.
در حقیقت بسیاری از رهبران این کشورهای اقتدار گرا در خاورمیانه تامین‌کننده منافع کشورهای دیگر هستند که در راس این کشورها می‌توانیم امریکا را نام ببریم. امریکا کشوری است که قدرت دارد واین کشورها از طریق امریکا به دنبال این هستند که به نوعی شرایط رژیم صهیونیستی را در منطقه تثبیت کنند.



اکنون ما با چنین واقعیتی مواجه هستیم که از یک سو کشورهایی مثل ایران، ترکیه و برخی از گروه‌های اسلامی مثل اخوان المسلمین و حزب‌الله از این‌که مردم بر سرنوشت خود حاکم شوند همواره استقبال و حمایت کرده‌اند و کشورهایی که منافع آنها به خطر افتاده است مثل امریکا، برخی کشورهای اروپایی و در منطقه کسانی که خود را در معرض تهدید می‌بینند مثل عربستان سعودی، اتحادیه عرب و از همه اینها نگران‌تر رژیم صهیونیستی به نوعی تمام تلاش خود را می‌کنند تا این تحولات از مسیر واقعی خود منحرف شود.



اما روند این تحولات آن‌قدر گسترده و عمیق است که قدرت‌های مخالف ناچار شدند که سیاست‌های خود را تغییر دهند. یعنی اگرسیاست امریکا تا دیروز حفظ نظام مبارک و بن علی بود عملا اکنون خود را همراه مردم نشان می‌دهد تا با تکیه بر نیروهای نظامی و باقی مانده ارگان‌های دوران قبل بتواند انقلاب‌ها و جنبش‌های اخیر را از مسیر خود منحرف و منافع خود را تثبیت کند.


فکر می‌کنید در میان این کشورها کدام‌یک نقش پررنگ‌تری را ایفا می‌کنند؟


در ارتباط با نقش تلاش برای حفظ وضع گذشته عربستان سعودی در منطقه نقش پررنگی دارد و از پول و امکانات خود استفاده می‌کند تا حکام گذشته همچنان در قدرت بمانند. همچنین قطر اگرچه خود جایگاهی ندارد اما با حمایت امریکا سعی می‌کند در داخل اتحادیه عرب و منطقه با پول و شبکه‌های رسانه‌ای خود نقشی داشته باشد.



از این طرف نقش ترکیه و ایران بیش‌تر برجسته است. ترکیه ارتباط تنگاتنگی با اخوان‌المسلمین دارد و هردو سنی هستند و تحولات اخیر در منطقه نیز تحولات اهل تسنن است. ایران نیز در واقع از بیش از سه دهه گذشته خود در موج بیداری اسلامی پیشتاز بوده است. یعنی انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی (ره) و حمایت‌هایی که در طول سی سال جمهوری اسلامی ایران از نهضت‌های اسلامی داشته موجب جایگاه مناسب جمهوری اسلامی در میان افکار عمومی و مردم کشورها شده است.



شما فرمودید که عربستان برای حفظ نظام‌های گذشته در تلاش است اما در مصر ما شاهد آن هستیم که سلفی‌ها رشد و موفقیت چشمگیری در مشارکت در نظام سیاسی جدید داشتند. خیلی‌ها بر این باورند که این امر به دلیل حمایت‌ها و پشتیبانی‌های عربستان است. تمام تلاش امریکا و متحدین منطقه‌ای آن مثل عربستان سعودی و قطر بر این بود که تحولات انجام نشود اما وقتی این تحولات صورت گرفت اکنون در جهت این تلاش می‌کنند که این جنبش‌ها به هدف اصلی خود نرسد لذا سعی می‌کنند اثرگذاری داشته باشند و جنبش‌ها را در مسیر اهداف و منافع خود در این کشورها منحرف کنند.



به همین دلیل است که عربستان سرمایه‌گذاری زیادی را در مصر کرد تا سلفی‌های مصر که از نظر فکری با عربستان سنخیت داشتند به وسیله حمایت‌های اقتصادی همه‌جانبه و تشکیل حزب نور و شرکت آن در انتخابات بتوانند درصدی از آرا را داشته باشند. اما مردم مصر مردم آگاه هستند و اگر بدانند آنها منافع کشور دیگری را تامین می‌کنند قطعا وضع تغییر خواهد کرد.



از دیدگاه شما نقش ایران در خاورمیانه جدید پررنگ‌تر شده است یا کمرنگ تر؟

به دو جهت نقش ما پررنگ‌تر خواهد بود. اول این‌که جنس این جنبش‌ها به نوعی از جنس جمهوری اسلامی ایران است یعنی مردم علیه دیکتاتوری قیام کردند و در انتخابات گروه‌های اسلام‌گرا بر سر کار آمدند. طبیعی است که مردم درهر کشوری مدل حکومتی خود را دارند یعنی کسی انتظار ندارد که در مصر مدل جمهوری اسلامی عینا اجرا شود ولی این انقلاب‌ها از یک جنس است و با وجود آن‌که امریکا و حاکمان همین کشورها تلاش می‌کردند تا بین مردمشان و ایران فاصله اندازند اما خیزش‌های اخیر باعث شده است که تفاهم نانوشته‌ای بین مردم شکل گیرد. این نزدیکی ملت‌ها مزیت است.



مزیت دیگراین است که روابط دولت‌های جدید این کشورها با جمهوری اسلامی ایران به مراتب بهتر از گذشته خواهد شد. سوم این است که اگرتا پیش از این تحولات ایران به عنوان یک کشور اسلامی در جهان اسلام و خاورمیانه به نوعی تنها بود اکنون همبستگی اسلامی در این منطقه در حال شکل گرفتن است به این معنا که قدرت‌های بزرگ چه بخواهند چه نخواهند دیگر اسلام را تنها در داخل ایران نمی‌بینند و صدای اسلام در کشورهای مختلف بلند است ولذا باید بیش‌تر به خواسته‌های مردم مسلمان این منطقه توجه کنند.



اما به نظر می‌رسد تحرکات عربستان و ترکیه در منطقه به دلیل گستردگی تعاملات آنها با جهان پیرامون باشد. مثلا در تونس راشد الغنوشی اعلام کرد که عدالت و توسعه ترکیه را الگوی خود قرار داده‌اند. از طرف دیگر سلفی‌های مصر نیز با حمایت عربستان توانستند جایگاه قابل توجهی به دست آورند. یعنی ما بیش‌تر درلفظ با جنبش بیداری اسلامی اشتراک داریم اما کشورهای دیگر در عمل موفق‌ترند.



ببینید ما یک مزیت‌هایی داریم که ترکیه ندارد و یک مزیت‌هایی آنها دارند که ما نداریم. مردم این کشورها اهل تسنن هستند و ترکیه نیز اهل تسنن است و از لحاظ فکری ارتباط نزدیکتری بین این دو مردم است و در این تردیدی وجود ندارد. از سوی دیگر غربی‌ها به دنبال این هستند که مدل ترکیه را بر این کشورها حاکم کنند. اما به هر حال ترکیه ضعف‌هایی دارد که ما نداریم. نوع روابط ترکیه با امریکا و غرب نقطه ضعف این کشور است.



کلا در ایران نوع نگاهی که به غرب و جنبش‌های آزادی بخش است به عنوان مزیت ما به شمار می‌رود. هرچند اگر این انقلاب‌ها شیعی بود پیام ایران بهتر دیده می‌شد با این وجود اکنون نیز نفس این پیام وجود دارد. از سوی دیگر عملا نفوذ به معنای رفت و آمد تنها نیست. عربستان خود در داخل کشورش با مشکلاتی شبیه به آنچه در آن کشورها اتفاق می‌افتد مواجه است و لذا نمی‌توانیم بگوییم که در این کشورها نفوذ دارد.



روابط عربستان با مصر اکنون با مشکل مواجه است. از سوی دیگر راشد الغنوشی درباره امام خمینی (ره)کتاب نوشته است اما اکنون به عنوان رهبر تونس می‌خواهد بگوید ما مستقل هستیم و با مطالعه مدل‌های دیگر کشورها مدل و الگوی بومی خود را تعریف می‌کنیم. او نگفته که ما عینا مدل عدالت و توسعه را اجرا می‌کنیم.


او گفته به این مدل نزدیک‌تر هستیم.

خب این طبیعی است چرا که حزب آقای الغنوشی به دیدگاه‌های لیبرالی و غربی نزدیک است و لذا با توجه به این‌که هر دو اخوانی و سنی هستند و می‌خواهند با مخالفت غرب مواجه نشوند، الفاظی رابه کار می‌برند که بتوانند قدم‌های اساسی خود را بردارند.



در کل اگر بخواهیم مقایسه کنیم، در تحولات یکسال و اندی گذشته ترکیه فعال‌تر بوده است یا ایران ؟


ترکیه تا چند ماه قبل بسیار فعال بود اما درگیری‌های او با سوریه و مسائل داخلی این کشور باعث شده است که ترکیه با افت مواجه شود. جمهوری اسلامی در مواضع رسمی خود در مقاطعی با مشکل مواجه بود اما اقدامات دیگری انجام داده که قابل تحسین است. به عنوان مثال سال گذشته دو کنفرانس بزرگ در ایران برگزار شد. در کنفرانس بیداری اسلامی حدود 700 شخصیت برجسته اسلامی به ایران آمدند و در کنفرانس بیداری اسلامی شرکت کردند.



در همین حال مجمع جهانی بیداری اسلامی در ایران تاسیس شد و به دنبال آن چند ماه بعد جوانان کشورهای مختلف در ایران دور هم جمع شدند. اما در هر صورت این کشورها تلاش کردند تا مخاطبین خود را جذب کنند. ممکن است در برخی عرصه‌ها ترکیه قدم‌های مثبتی برداشته باشد و در برخی عرصه‌ها ایران. اما به هر حال بین کشورهای مختلف این دو کشور هستند که می‌توانند ایفا‌گر نقش باشند. همین که ترکیه اکنون در قبال بحرین ساکت است یک علامت سوال است. علامت سوالی که در پاسخ به آن می‌توان به این نتیجه رسید که ترکیه بر اساس منافع خود عمل می‌کند.



بدین‌ترتیب مواضع ایران هم در قبال سوریه می‌تواند بر اساس منافع کشورمان تعبیر و تحلیل شود؟


اگر امریکا، قطر، اتحادیه عرب و عربستان در امور داخلی سوریه دخالت نمی‌کردند و اسلحه نمی‌فرستادند و گروه‌های مختلف را تجهیز نمی‌کردند، نگاه ایران هم به سوریه مانند بقیه کشورها بود. از ابتدای درگیری‌های سوریه، ترک‌ها و قطری‌ها به اضافه عربستانی‌ها نقشی تعیین‌کننده داشتند و حمایت‌های امریکایی‌ها نیز علنی بود. بنابراین ازابتدا با دست خارجی در سوریه مواجه بودیم. من نمی‌خواهم از حکومت بشار اسد دفاع کنم.



من در ابعادی شرایط بشار اسد را با بقیه کشورها جدا نمی‌بینم اما بحث من دخالت قدرت‌های خارجی است یعنی همسایگی سوریه با اسرائیل و لبنان و اهمیتی که این منطقه برای سیاست‌های غرب دارد باعث شده است که آنها به دنبال آن باشند که بعد از لیبی نوبت سوریه باشد. این تفکر درستی نیست یعنی اگرقرار باشد مردم سرنوشت خود را تعیین کنند درست نیست که دیگران برای آنها تعیین تکلیف کنند. لذا من از این جهت از سیاست‌های ایران در قبال سوریه دفاع می‌کنم که امریکا و کشورهای متحد امریکا در منطقه همه درصددند که کشوری که در مقابل اسرائیل ایستاده است را به نام بهارعرب سرنگون کنند.



این محل بحث است وگرنه مردم این کشور امروز یک حاکم را می‌خواهند و فردا آن را نمی‌خواهند و نه ایران و نه هیچ کجای دیگر نمی‌تواند دخالت کند. من همین حرف و موضعی که در قبال امریکا، عربستان، قطر و ترکیه و باقی کشورها دارم در رابطه با ایران هم دارم. نه ما و نه کشورهای دیگر نباید در امور داخلی کشورها دخالت کنیم. اما نمی‌شود که آنها دخالت کنند و ما دخالت نکنیم.



شما در ابتدای صحبت‌هایتان فرمودید که ترکیه خواهان آن است که خواست مردم در کشورها حاکم شود و حتی ترکیه را در کنار ایران قرار دادید اما اکنون در تحولات سوریه از ترکیه انتقاد کردید و معتقدید که تحرکات منفی انجام می‌دهد؟



نقش ترکیه در قبال مصر، تونس و لیبی به سمت خواست مردم بود اما وقتی که این جنبش به مرز ترکیه آمد عملا سیاست حمایت‌های مردمی را کنار گذاشت و به دنبال این رفت که چگونه نفوذ خود را در کشور همسایه افزایش دهد و حیاط خلوتی برای خود درست کند. سیاستی که حزب عدالت و توسعه در ابتدا اعلام کرد و آقای داووداوغلو مبتکر آن بود تنش صفر با همسایگان بود اما در تحول جدید سوریه آنها برخلاف سیاستی که بر روی آن تبلیغ کردند خود را دشمن همسایه خود قرار دادند. چرا که آنها به دنبال هدف دیگری هستند. بر همین اساس از زمانی که ترکیه با این شیوه وارد قصه سوریه شد عملا بازیگری‌اش در مناطق دیگر بسیار کم شده است.



امریکا به عنوان کشوری که بر این کشورها نفوذ داشته است اکنون در چه وضعی قرار دارد. آیا به‌راستی قدرت امریکا رو به افول است؟


در این تحولات بازنده اول اسرائیل است و در مرحله دوم امریکا قرار دارد. امریکایی‌ها در منطقه بسیار نفوذ داشتند. مصر برای امریکایی‌ها از اهمیت بالایی برخوردار بود. درباره امریکا دو نظر وجود دارد. نظر اول این است که امریکا نفوذ خود را کاملا از دست داه است و نظر دیگر این است که این طراحی‌ها توسط خود امریکا بوده است واین ادامه طرح خاورمیانه بزرگ است.



که من به هیچ کدام از این نظریات اعتقاد ندارم. من معتقدم که امریکا در مقابل این تحولات منطقه غافلگیر شد بر این اساس امریکا نفوذ خود را از دست داده است اما تمام تلاشش بر این است که با تغییر استراتژی و سیاست، بحران را مدیریت کند و جایگاه خود را در سطح دیگری حفظ کند و به صورت نسبی موفق بوده است. اگر امریکا سیاست خود را عوض نمی‌کرد و همراه با مردم نمی‌شد وضعش بدتر از امروز بود. امریکا سریع به خود آمد و سیاستش را عوض کرد و نتیجه آن این است که هنوز در این کشورها مطرح است اما قدرتش نسبت به گذشته افول کرده است.



درست است که امریکا غافلگیر شد اما پس از آن توانست بحران را مدیریت کند. امریکا در لیبی خودش را کنار کشید و ناتو را هدایت کرد.



ناتو همان امریکا است...

با این‌که امریکا در ناتو حرف اول را می‌زند ولی در لیبی بیش‌تر فرانسه نقش‌آفرینی کرد.


خب، به دلیل ناکامی‌هایی که امریکا در افغانستان و عراق داشت و شعارهایی که اوباما علیه بوش داد نمی‌توانست خود هم مانند بوش عمل کند. از طرفی سارکوزی کم تجربه به دنبال جاه طلبی و آرمان‌های بزرگ بود و خود را جلو انداخت. امریکایی‌ها هم در این‌جا سیاست به خرج داده و خود را تا حدودی کنار کشیدند.


در مصر هم ارتش و نظامیون بر سر کارند که با امریکایی‌ها تعامل دارند. تونسی‌ها هم ارتباطات بدی با امریکایی‌ها ندارند و حداقل در این دو کشور امریکا چندان بازنده نیست؟




ارتش و نظامیون هم در تونس وهم در مصر نزدیک‌ترین ارتباط را با امریکا دارند. اصلا امریکا به این نیت قبول کرد که مبارک برود چون فکر می‌کرد اگر مبارک برود ساختار بهم نمی‌خورد. اما اکنون نظامی‌ها روز به روز ضعیف‌تر می‌شوند. اکنون دراعتراضات مردم با نظامیون درگیر هستند.



اما تحلیل‌های دیگری هم هست که می‌گوید اخوان‌المسلمین رابطه نزدیکی با نظامی‌ها دارد؟

اخوان‌المسلمین گروهی قدیمی و پخته هستند که برای رسیدن به اهداف خود می‌دانند که در هر مرحله چگونه از ابزارها استفاده کنند. اخوان‌المسلمین می‌داند که اکنون با مصر که دریایی از مشکلات را دارد طرف است و اگر با نظامی‌ها و امریکا نیز درگیر شود نمی‌تواند جایگاه خود را تثبیت کند. اما این به این معنا نیست که می‌خواهد تا ابد با آنها سازگاری داشته باشد.



صحبت‌هایی بود که اخوانی‌ها با امریکا مذاکره داشته‌اند؟

مذاکره کردن با امریکا به معنای تغییر مواضع نیست. یعنی اگر به‌طور مثال ما با امریکا مذاکره کنیم یعنی از مواضع خود کوتاه آمده‌ایم؟ نه این بدین‌معنا نیست. ما می‌توانیم با اروپا، امریکا و با همه قدرت‌های بزرگ دنیا مذاکره کنیم و بر مواضع خود بایستیم و منافع خود را تامین کنیم.



یعنی شما بر این باورید که ایران می‌تواند با حفظ عزت و منافع خود با امریکا مذاکره کند؟


بله قطعا می‌تواند با حفظ ارزش‌ها و عزتش و حتی برای کسب منافع خود با امریکا مذاکره کند. مگر مذاکره با امریکا و انگلیس با مذاکره با روسیه و فرانسه فرق می‌کند.


اگر راه مذاکره با امریکا برای ایران باز است مکانیزم‌های اجرای آن چیست؟

در یک مقطعی رهبری قبول کردند که در عراق مذاکرات سه‌جانبه برگزار شود. امروز قبول کردند که با 1+5 که یکی از کشورهای تشکیل‌دهنده آن امریکا است مذاکره شود. به هر حال اگر مصلحت کشور بر این باشد که با امریکا مذاکره شود برای آن راهکارها و چارچوب‌هایی طراحی می‌شود و من فکر می‌کنم ایران این توانایی را دارد که با همه قدرت‌ها مذاکره کند و اهداف خود را محقق کند.


برگردیم به بحث قبلی، چیزی که اکنون ذهن من را مشغول کرده است این است که ایران نتوانست به خوبی در شمال افریقا نقش‌آفرینی کند تا این‌که تحولات شیفت شد به سمت سوریه و بدین‌ترتیب جریانی که می‌توانست برای ایران فرصت شود تبدیل به تهدید شد. فکر می‌کنید دستگاه دیپلماسی کشورمان باید چه روندی را پیش می‌گرفت؟


این نظر شما است به هر حال من فکر می‌کنم ایران در یک حدی تلاش‌هایی را کرده است. یادمان باشد با تبلیغ گسترده‌ای که چه غربی‌ها و چه کشورهای عرب علیه ایران انجام می‌دهند، ایران باید با یک ملاحظات و پختگی نسبت به مسائل برخورد کند به این معنا که بوی دخالت در امور داخلی کشورها را ندهد و به گونه‌ای عمل نکند که بگویند ایران دارد برای کشورها تصمیم می‌گیرد. لذا این کار ظرافت‌های خاص خود را دارد یعنی نباید به گونه‌ای عمل کنند که مزیت‌های ما تبدیل به تهدید شود.



این‌که دستگاه دیپلماسی ما در مواقعی می‌توانسته بهتر از این عمل کند من هم موافقم. در مواقعی شرایطی پیش می‌آمد که دستگاه دیپلماسی ما می‌بایست فعال‌تر عمل می‌کرد اما این بدین معنا نیست که آن دسته از کارهایی که تا اکنون صورت گرفته است را نادیده بگیریم. به هر حال فعالیت‌هایی هم به صورت رسمی و هم غیر رسمی صورت می‌گیرد. فعالیت‌هایی که مجموعه دکتر ولایتی دارند جدای از اقدامات ایران نیست.


در بحث سوریه ایران از سوریه حمایت کرد اما کشورهای دیگری مانند عربستان کارشکنی کردند و حتی ادامه این کارشکنی‌ها به سمت ایران آمد و عربستان مدعی شد که ایران قصد داشته سفیر آنها در امریکا را ترور کند. در این مقاطع که امنیت ملی و منافع ملی ما به خطر می‌افتد بهتر نبود ایران برای تعدیل کردن ضرباهنگ بحران از چهره‌هایی مانند آقای هاشمی استفاده کند که قبلا هم روابط خوبی با عربستان داشته است؟



به هر حال به نظر من با همه اختلاف‌نظرهایی که بین ایران و عربستان سعودی چه در رابطه با عراق و چه امروز در رابطه با سوریه وجود دارد؛ ایران و عربستان دو قدرت مهم منطقه‌ای هستند و اگر این دو کشور اختلافات خود را به حداقل برسانند یا اختلافات خود را کلاسه‌بندی کنند هم به نفع ایران و عربستان و هم دیگر کشورهای منطقه است.



عربستان سعودی احترام ویژه‌ای برای آقای هاشمی‌رفسنجانی قایل است و در سفری که سال‌های قبل آقای هاشمی به عربستان رفت من هم بودم و دیدم که چطور عربستانی‌ها آمادگی داشتند که درباره روابط دوجانبه و موضوعات منطقه بحث کنند و به توافق برسند. معمولا کشورهای دنیا همیشه از نیروها و شخصیت‌هایی که دارند حداکثر بهره‌برداری را در این مواقع می‌کنند.



در ایران کمتر به این مسئله توجه می‌شود و ترجیح بر این است که افراد بر اساس سمتشان کارکنند. از سوی دیگر آقای هاشمی ضمن این‌که علاقه‌مند است که از وجودش برای کشور استفاده شود اما رویه آن هیچ‌وقت اینچنین نبوده است که بخواهد کار موازی انجام دهد.


فکر می‌کنید حل و فصل مناقشه هسته‌ای یا کم کردن از فشار بین‌المللی می‌تواند موقعیت ایران را در منطقه بهبود ببخشد؟


قطعا اگر فشار‌های بین‌المللی چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی روی ایران کم شود، ایران فرصت پیدا می‌کند که به برخی ابعاد دیگر بپردازد با این حال با توجه به وضع ایران در منطقه به نظر می‌رسد فشارها نتوانسته موقعیت منطقه‌ای ایران را کاهش دهد. اما به طریق اولی اگر ما بتوانیم در این مذاکراتی که از استانبول شروع شده و این هفته در بغداد ادامه پیدا می‌کند همین روند را ادامه دهیم روندی که برد – برد باشد یعنی هم ایران بتواند به اهداف خود برسد و آنها نیز به بخشی از خواسته‌های خود برسند به نظر می‌رسد نتیجه‌اش ارتقا جایگاه ایران است.



شما در مصاحبه قبلی خود فرمودید که مذاکره بغداد سخت است. منظورتان از این حرف چیست؟


در اجلاس استامبول روی کلیات بحث شد وهیچ کدام از طرفین وارد جزئیات نشدند؛ تا وقتی که روی کلیات صحبت می‌شود دو طرف کمتر به اختلاف می‌رسند و وقتی وارد ریز مسائل می‌شوند کار سخت‌تر می‌شود اما سخت‌تر به معنای شکست نیست.


در مذاکرات اخیر کدام یک از طرفین دست برتر را دارند و کدام طرف مجبور به امتیازدهی بیش‌تر است؟

اگر یک طرف در این مذاکرات بخواهد دنبال امتیازگیری بیش‌تر و بازی غیر از برد- برد باشد این مذاکرات به شکست می‌خورد. لذا حتما هم 1+5 و هم ایران باید به دنبال مذاکراتی با حسن نیت باشند تا این مذاکرات ادامه داشته باشد. شرایط به گونه‌ای است که به نظر می‌رسد غربی‌ها علاقه‌مند به ادامه مذاکرات هستند. یکی از دلایل این علاقه‌مندی انتخابات امریکا است و اوباما می‌خواهد نشان دهد که سیاست‌های سخت و نظامی جمهوریخواهان جواب نمی‌دهد و برعکس مذاکرات و روش‌های مسالمت‌آمیز می‌تواند پاسخ مناسبی باشدو از همین رو به نتیجه رسیدن مذاکرات خواسته اوباما است.



اروپایی‌ها هم با مشکلات عدیده‌ای مواجه هستند. برخورد با ایران و تحریم ایران شوک نفتی ایجاد می‌کند و فشار را بیش‌تر می‌کند لذا اروپایی‌ها هم به دنبال این هستند که آرامشی در روابط به وجود آید. از طرف دیگر منطقه خاورمیانه دستخوش تحولات است و برخورد رادیکال با ایران منطقه را رادیکال‌تر می‌کند که این هم خواست غربی‌ها نیست.

نظر شما :