سقوط اسد به ضرر غرب خواهد بود
یک اندیشکده اروپایی با بررسی ناآرامیها در سوریه، به تحلیل پیامدهای سقوط احتمالی حکومت در سوریه پرداخت و معتقد است جایگزین کردن اسد با یک ماهیت عجالتا نامعلوم سیاسی، بیش از آنکه سودی دربرداشته باشد، میتواند برای غرب و همپیمانانش زیانآور باشد.
به گزارش فارس، اندیشکده «فراید» در مقالهای به قلم «میکائیل براح»، ضمن پرداختن به درگیریهای اخیر در سوریه، و موافقان و مخالفان سرنگونی بشار اسد در سوریه، پیامدهای احتمالی چنین اتفاقی را مورد بررسی قرار میدهد و اذعان دارد که کنار رفتن اسد از حکومت در سوریه میتواند منجر به ایجاد نه تنها بیثباتی داخلی، که تنشهای قومی منطقهای گردد.
* هزینه دخالت نیروهای خارجی در درگیریهای سوریه میتواند بسیار سنگین باشد
روند خشونتها در سوریه وارد سومین سال خود میشود. جامعه بینالمللی بر نیاز سوریه به گذر از دوران بشار اسد اتفاق نظر دارد، اما تعداد نقشآفرینانی که میتوانند دوره انتقال قدرت صلحآمیزی را در دمشق مدیریت کنند، انگشتشمار است. مردم سوریه بهای سنگینی را در جریان درگیریها با حکومت پرداخت کردهاند و حالا جامعه بینالمللی بر سر یک دو راهی قرار گرفته است. هزینه عدم مداخله در امور سوریه بسیار بالا است، اما هزینه دخالت نیروهای خارجی در این درگیریها میتواند حتی بیشتر از این هم باشد. یک سال پیش، ناتو به علت شدت گرفتن سرکوب مخالفان توسط ژنرال قذافی، تصمیم به دخالت در لیبی گرفت؛ آن هم در شرایطی که اوضاع لیبی در آن زمان به وخامت موقعیت کنونی سوریه نرسیده بود. اما برخلاف لیبی، پیامد حمایت از مخالفان اسد چندان ساده و قابل تحمل به نظر نمیرسد. خطر درگرفتن جنگی داخلی در سوریه، پس از سرنگونی اسد، بسیار جدی و تهدیدآمیز جلوه میکند. از طرفی کنار گذاشتن اسد در سوریه، میتواند منجر به ایجاد تحولاتی عمده در توازن ژئوپلتیک منطقه گردد.
* سقوط حکومت اسد، امنیت منطقه را به طور جدی تهدید میکند
در خصوص توان و ظرفیت بقای حکومت اسد سخنان بسیاری گفته شده است، و بسیاری نیز در باب لزوم دخالت جامعه بینالمللی برای پایان دادن به خشونتها در سوریه صحبت کردهاند، همانطور که عده قابلتوجهی هم بر خطر درگیری نظامی نیروهای خارجی در این کشور تاکید کردهاند. با این حال، هنوز هم به بررسیهای دقیقتری در خصوص دیدگاههای موافقان و مخالفان ادامه حکومت اسد نیاز داریم. در حال حاضر برای حل این بحران، تمام چشمها به طرح کوفی عنان دوخته شده است. با اینکه طرح عنان تاکنون در ایجاد پیشرفتی قابلتوجه در رفع مشکلات سوریه ناموفق بوده است، اما دستکم توانسته است مشروعیت بینالمللی حکومت اسد را تا حدودی افزایش دهد. انتظار میرود که سقوط حکومت اسد، امنیت منطقه را به طور جدی تهدید کند. به نظر میرسد که اسد در معرفی خود به جامعه بینالمللی، به عنوان تنها جایگزین چنین خطری موفق عمل کرده باشد. اما این خطر حقیقتا تا چه اندازه جدی است، چه جریاناتی در زیر این تحولات نهفته است، و سناریوهای مختلف تغییر در حکومت سوریه چیست؟
* سوریه از توانمندی لازم برای مدیریت دوران انتقال قدرت به دموکراسی برخوردار است
جدای از خشونتها، خواسته مشروع مردم سوریه برای داشتن حکومتی برحق و پاسخگو، به ویژه در پرتو حوادث اخیر در تونس، مصر، و لیبی در سال 2011، حتی تصور ادامه حکومت اسد را غیرممکن میسازد. با این حال، پیروزی احزاب اسلامگرا در انتخابات تونس و مصر، ادامه نقش ارتش و نقشآفرینان قدیمی در کنترل اوضاع، و ایجاد تنشهای ملی و قطبی شدن فضای سیاسی که انتظار میرود از ملازمان همیشگی دورههای انتقال قدرت سیاسی باشند، منجر به ایجاد تردیدهایی در خصوص ارجحیت ورود هر چه سریعتر سوریه به دوران گذار شده است. اما علیرغم تمام این تردیدها، بالا گرفتن مناظرات پرشور سیاسی و روند رو به رشد کمی و کیفی جوامع سیاسی و مدنی در کشورهای نام برده، ما را به فرا رسیدن آیندهای روشنتر امیدوار میسازند. برای نخستین بار در فضای سیاسی دنیای عرب، شاهد حکومتهایی پاسخگو خواهیم بود، و احزابی سیاسی که امکان بقای خود را تنها در برآورده ساختن انتظارات مردم میدانند. پتانسیل انسانی سوریه برای تقویت قوای سیاسی بسیار بالا است: شهروندان سوری عموما تحصیلکرده و نسبت به امور سیاسی بسیار علاقهمند هستند. هر چند که جنبش مخالفان در سوریه تاکنون مرتکب اشتباهات بسیاری در ایجاد انسجام و هماهنگیهای لازم میان نیروهای خود بوده است، اما از قابلیت سازمانبخشی به مبارزات، برنامهریزی کارآمد و طرح ایدههای کاربردی و گردآوری صداهای مختلف و حمایت از ایشان برخوردار است. در نتیجه ما تصور میکنیم که سوریه از توانمندی لازم برای مدیریت دوران انتقال قدرت به دموکراسی برخوردار باشد.
* سوریه کماکان حمایت ارزشمند ایران، حزبالله، مسکو، و پکن را به همراه دارد
احتمال موضعگیری همپیمانان در قبال سرنگونی حکومت اسد، بسته به اینکه چه کسی قرار است جای وی بگیرد، میتواند در جبهه مخالف یا موافق باشد. اعضای جامعه بینالمللی را میتوان بر اساس رویکردشان نسبت به حکومت سوریه -که بسته به اولویتهای متفاوت آنها در خصوص نقش منطقهای اسد شکل میگیرد- دستهبندی کرد. برای نمونه آمریکا، اسرائیل، و عربستان سعودی، به علت ارتباط اسد با نقشآفرینان ایران، لبنان، فلسطین، و/یا عراق، از مواضع دوستانهای نسبت به حکومت سوریه برخوردار نیستند. ایران از دسترسی مستقیم به جهان عرب [که به واسطه رابطه با سوریه امکانپذیر است] سود میبرد. میزان حمایت مادی و لجستیکی سازمانیافته ایران، که به سبب امکان فعالیت در خاک سوریه تقویت شده است، از نیروهای حماس و حزبالله، و مواضع ضداسرائیلی آنها پشتیبانی میکند. حمایت فعالانه سوریه از نیروهای مقاومت در عراق، برخلاف منافع غرب است. برخی از این همپیمانان اخیرا تغییراتی را در مواضع خود ایجاد کردهاند: به تعدادی از شیوخ قبایل سنی مذهب در عراق توصیه شده است که از مخالفان اسد در سوریه، به لحاظ مالی حمایت کنند، و یا میبینیم که دفتر سیاسی حماس در دمشق تعطیل شده است. اما سوریه کماکان ارتباط نزدیک خود را با حزبالله و تهران حفظ کرده است. پیوندهای محکم دمشق با مسکو و پکن نیز توانست اهمیت اساسی خود را برای حکومت سوریه، درست در شورای امنیت سازمان ملل به نمایش بگذارد؛ جایی که روسیه و چین مانع از پذیرش قطعنامهای شدند که میتوانست مبنایی قانونی برای مداخله نیروهای خارجی در بحران سوریه ایجاد کند.
* بیشک تلاش برای تغییر حکومت در سوریه با مخالفتهای قابلتوجهی روبهرو خواهد شد
در بهترین حالت ممکن، در پی سقوط حکومت اسد، دمشق از سوی همپیمانان سنتی خود که دارای گرایشهای خصمانهای نسبت به غرب هستند، فاصله گرفته و دریچهای به روابط آزاد با غرب خواهد گشود. در صورت شکل گرفتن یک نظام دموکراتیک حقیقی، پایان حکومت اسد میتواند ضربه سهمگینی به همپیمانان کنونی سوریه وارد آورد. در این حالت، تعهد سوریه به «جبهه امتناع [در برابر صلح اعراب و اسرائیل]» ممکن است به دست فراموشی سپرده شود. با این وجود، چگونگی تغییر حکومت در سوریه تنها با توجه به جهتگیریهای سیاسی جانشین اسد است که میتواند بر تغییر همپیمانان منطقهای دمشق تاثیر بگذارد. اگر کنترل دمشق به دست اسلامگرایان بیفتد، سوریه پیوندهای نزدیکی با عربستان سعودی برقرار خواهد کرد، و در عین حال میتواند وارد مرحله جدیدی از گسترش روابط خود با کشورهای غربی شود. اما در صورتی که نیروهای آزادیخواه و پیشرو قدرت را در دست گیرند، در میان همپیمانان آینده دمشق، کشورهای غربی نسبت به جهان عرب از اولویت و اهمیت بیشتری برخوردار خواهند بود؛ و در هر دو حال، روابط سوریه با ایران و حزبالله دستخوش تغییراتی اساسی شده که به طور قطع به نفع این دو نخواهد بود. هر چند که بسیاری خواهان پایان یافتن حکومت اسد هستند، اما به احتمال زیاد تغییر حکومت با مخالفتهای قابلتوجهی روبهرو خواهد شد.
* غرب نگران است که با کنار رفتن اسد، جنگی فرقهای منطقه را دربرگیرد
- سقوط اسد به مثابه تهدیدی سهمگین
رئیسجمهور سوریه، با استفاده از استدلالات قابلقبولی موفق شده است که با بهرهبرداری از دغدغهها و نگرانیهای غرب، انتخابهای سیاسی خود و اصرارش بر باقی ماندن در راس قدرت را توجیه کند. اسد به خوبی میداند که غرب میترسد مبادا با سقوط حکومت در دمشق، جنگی فرقهای در این کشور آغاز شود که تا ورای مرزهای سوریه گسترش یابد. بنابراین وی با تاکید بر ماهیت اسلامگرایانه اکثریت مخالفان حکومت خود، امکان این را یافته است که با استفاده ابزاری از نگرانیهای غرب، به اعمال خشونت در سرکوب شورشها ادامه دهد. به طریق مشابهی، پذیرش طرح عنان نیز یک گام کوچک راهبردی برای اسد به شمار میآید: او با اطلاع از این امر که پذیرش این طرح نمیتواند مانع استفاده از روشهای خشونتآمیز در سرکوب مخالفان شود، امیدوار است که از این طریق بتواند در خصوص راهبرد نظامی مخالفان خود، از هوشیاری بیشتری برخوردار باشد.
* قطر و عربستان بر لزوم تجهیز تسلیحاتی مخالفان اسد اصرار دارند
در زمان نگارش این مطلب، امکان سرنگونی حکومت اسد هنوز غیرقطعی بوده و در پردهای از ابهام قرار دارد. تعدادی از همسایگان سوریه بیصبرانه پایان این حکومت بعثی را انتظار میکشند. برخی از آنها، مانند قطر و عربستان سعودی، حتی بر نیاز به تجهیز تسلیحاتی نیروهای مخالف اصرار میورزند. مطلوب یا نامطلوب بودن سقوط اسد از دید غرب، تنها به این عامل بستگی دارد که چه کسی جای او را خواهد گرفت، و اینکه نیروهای جانشین وی تا چه اندازه میتوانند در برابر اعمال نفوذ نیروهای خارجی در جهتدهی به جنبش مخالفان، مقاومت کنند. در میان خطرات عمدهای که سرنگونی حکومت دمشق میتواند به همراه داشته باشد، باید از درگیریهای قومی، خلا قدرتی که منجر به تقویت جایگاه نیروهای افراطی در سوریه شده، و عدم ثباتی که بتواند زمینهساز تنشهای فراملی در منطقه باشد، یاد کرد.
* خطر فرقهگرایی میتواند آینده سوریه پس از سقوط اسد را از وضع کنونی مصر و تونس وخیمتر سازد
امکان درگیریهای قومی، در کشوری که چندین گروه از اقلیتهای مذهبی را در خود جای داده است، بسیار محتمل مینماید؛ جمعیت سوریه به طور عمده از مسیحیان، علویان، و درزیان تشکیل شده است. پس به تبع، وجود انشعابهای ایدئولوژیک میان نقشآفرینان سیاسی دارای دیدگاههای مذهبی، به احتمال زیاد میتواند در دوران انتقال قدرت در این کشور سابقا سکولار، منجر به ایجاد درگیریها و برخوردهایی جدی شود. در صورتی که حکومت دمشق، به شکلی ناگهانی سرنگون شود، امتناع اقلیت علوی سوریه از حمایت از اکثریت سنی مذهب در جریان مبارزات مخالفان با اسد، میتواند آتش انتقام از علویان را در میان گروههای مخالف و/یا افرادی که بهای سنگینی را برای ایجاد تغییر پرداختهاند، شعلهور سازد. در همان زمان، اسلامگرایان که به سختی برای کنار گذاشتن اسد از قدرت مبارزه کردهاند، خواهند کوشید تا سوریه را به همسایگان اسلامگرای سنی مذهب خود، نزدیکتر کنند. در عین حال که محبوبیت جمعیت اخوان المسلمین در سوریه رو به افول مینماید، اما نباید فراموش کرد که این گروه که به تازگی در حال گسترش نفوذ خود در تونس و لیبی است، پیش از سرنگونی رهبران این دو کشور و سازماندهی به انتخابات، در موقعیتهای مشابهی قرار داشتند. شعلهور شدن آتش فرقهگرایی در دوره انتقال قدرت پس از سرنگونی اسد در سوریه، میتواند از یک فضای سیاسی قطبی، که در حال حاضر در مصر، و در درجات خفیفتری در تونس مشاهده میشود، بسیار ویرانگرتر باشد.
* سقوط اسد میتواند با قدرت گرفتن گروههای افراطی در سوریه همراه شود
در فضای سیاسی پس از سرنگونی اسد، میتوان منتظر تشدید مداخلات خارجی از سوی گروههایی از یکی از پنج همسایه مرزی سوریه بود. احتمال اینکه چنین مداخلاتی از سوی اسرائیل صورت گیرد، بسیار کمتر است، زیرا در آنجا تحرکات و جریان عبور و مرور در مناطق مرزی به سختی کنترل میشود. اما اردن، ترکیه، لبنان، و عراق میزبان گروهها و افرادی بوده که در پی سوءاستفاده از مجاورت خود با سوریه در راستای ایجاد تغییراتی اساسی در آرایش سیاسی آینده این کشور هستند. این تهدید بیشتر از جانب گروههای افراطی اسلامگرا احساس میشود، چه سلفیها و چه شبکههای اسلامگرایی که در غالب کشورهای همجوار سوریه حضور داشته، و تصور میشود از سوی عربستان سعودی تامین مالی میشوند. به علاوه، منابع اطلاعاتی آمریکا القاعده را مسئول برخی از حملاتی میداند که از زمان آغاز درگیریها در سال 2011، در سوریه به وقوع پیوسته است. سقوط ناگهانی حکومت اسد، در کنار عدم آمادگی گروههای مخالف برای کنترل اوضاع، و عدم شایستگی آنها در هدایت کشور در مسیر انتقال قدرت میتواند منجر به ایجاد خلأی سیاسی و امنیتی شده، و به گروههای افراطی اجازه دهد تا قدرت را در سوریه، در دست گیرند؛ همانند اتفاقی که در عراق و در پی سقوط صدام حسین رخ داد. حضور پررنگ سلفیها در مرزهای سوریه، درست پس از آغاز شورشها در سال 2011، از علایمی است که نشان میدهد این گروهها آمادهاند، تا در صورت به پا خاستن یک دسته، همگی وارد عمل شوند. این گروهها که به لحاظ ایدئولوژیک خود را در برابر سوریهای سکولار تحت حاکمیت یک رهبر غیرسنی میدانند، و دوست دارند که یک سنی سلفی، قدرت را در دمشق در دست گیرد، میکوشند تا مردم سوریه را به سوی ارزشهای سنتی اسلامی و افراطی سوق دهند.
* جایگزین کردن اسد با یک ماهیت عجالتا نامعلوم سیاسی، بیش از آنکه سودی دربرداشته باشد، میتواند به ضرر غرب باشد
تغییر همپیمانان راهبردی سنتی سوریه میتواند با پیامدهای نامطلوبی برای ثبات منطقه همراه شود. حکومت سوریه به عنوان یک آتشافروز منطقهای شناخته میشود. اما با این حال، بسیاری از تهدیدات گاه و بیگاه دمشق در برابر دشمنان منطقهای خود، مانند اسرائیل، حریری، و همپیمانانش در لبنان، ائتلاف سابق غربی در عراق، عربستان سعودی، و اخیرا، قطر، تنها در حد درشتگوییهایی بوده که هیچگاه به برخوردهای خشونتآمیز منتهی نشده است. سوریه از سال 1973 بدین سو، هیچگاه حمله مستقیمی را علیه اسرائیل صورت نداده است، اما مشخص نیست که در جنگ داخلی لبنان، در روابطش با حزبالله، یا در ترور نخستوزیر سابق لبنان، رفیق حریری و برخی دیگر از شخصیتها، دقیقا ایفاگر چه نقشی بوده است. درست است که سوریه در برابر دشمنانش بسیار شدید اللحن سخن میگوید، اما در اراده دمشق در تبدیل این سخنان آتشین به اقداماتی عملی تردیدهای فراوانی وجود دارد. از این نظر، میتوان استدلال کرد که خطرات ذاتی جایگزین کردن اسد با یک ماهیت عجالتا نامعلوم سیاسی، بیش از آنکه سودی دربرداشته باشد، میتواند برای غرب و همپیمانانش زیانآور باشد. تغییر حکومت در سوریه، نه تنها میتواند منجر به بیثباتی داخلی گردد، که حتی میتواند ناآرامیهای منطقهای را کلید زند. در صورتی که ایران و حزبالله حمایت سوریه را از دست دهند، احساس ضعف ناگهانیای که بر این دو نقشآفرین منطقهای غلبه خواهد کرد، ممکن است به اقداماتی جسورانه و افراطیتر در برابر دشمنان سنتی آنها -یعنی کشورهای حوزه خلیج [فارس]، شامل عربستان سعودی و قطر، و همینطور آمریکا و همپیمانان غربیاش- تحویل شود. تحمیل انزوای منطقهای بیشتر به ایران میتواند با افزایش تنشها، خطر اقدامات خشونتآمیز را افزایش دهد.
* هرگونه مداخله خارجی برای ایجاد تغییرات سیاسی در سوریه، با مخالفت شدیدی روبهرو خواهد شد
- سه سناریوی محتمل برای آینده سوریه
احتمال سرنگونی حکومت اسد تا چه اندازه است، و چه کسی از بیشترین شانس ممکن برای تکیه زدن بر جایگاه وی برخوردار است؟ در حال حاضر، برای آینده سوریه، میتوان سه سناریوی محتمل را متصور شد.
از زمان آغاز ناآرامیها در سال 2011، بسیاری از تحلیلگران سقوط حکومت سوریه را اجتنابناپذیر اعلام کردهاند. پس از گذشت یک سال، چنین اتفاقی هنوز رخ نداده است. تحریمهای اقتصادی و فشارهای دیپلماتیک نتوانستهاند، تاثیر مطلوب را ایجاد کنند. حکومت سوریه به شکل کارآمدی در برابر تمام تلاشهای بینالمللی برای پایان دادن به خشونتها، مقاومت کرده است. در جریان آخرین تحولات، حکومت اسد در ظاهر، با طرح کوفی عنان برای رسیدن به راهحلی برای بحران سوریه، موافقت کرده است. با این حال، حکومت و مخالفانش به طور دائم یکدیگر را به زیرپا گذاشتن تعهدات خود در قبال آتشبس متهم میکنند. جامعه بینالمللی تاکنون در یافتن ابزارهایی کارآمد برای حل بحران سوریه ناموفق بوده است، و این در حالی است که درخواستهای مکرر قطر و عربستان برای مسلح کردن مخالفان اسد نیز به طور دائم با مخالفتهای بینالمللی روبهرو میشود. در همین زمان، غالب ناظران خارجی، مخالفت شدیدی را با هرگونه اقدامی از سوی غرب یا دیگر نیروهای خارجی -چه آمریکا، چه عربستان سعودی، و قطر، یا حتی ترکیه- برای ایجاد تغییرات سیاسی در سوریه پیشبینی میکنند. در حال حاضر امکان یافتن راهحلی قابلپذیرش و موفق برای حل بحران سوریه، بسیار بعید و تصورناپذیر مینماید.
* محتملترین سناریوی آینده نزدیک سوریه، باقی ماندن حکومت کنونی در راس قدرت است
بنابراین، محتملترین سناریوی آینده نزدیک سوریه، ادامه خشونتها و باقی ماندن حکومت کنونی در راس قدرت است. به نظر میرسد که اسد تمام پیشنهادات ممکن برای ایجاد تغییراتی تدریجی را کنار گذاشته، و از سوی دیگر نیز تمایلی به ایجاد اصلاحاتی سیاسی در وی مشاهده نمیشود. با این حال حکومت سوریه میکوشد تا به دیگران بقبولاند که در حال تغییر است. پس از پذیرش قانون اساسی جدید در همهپرسی 26 فوریه 2012، حالا نوبت انتخابات پارلمانی «شورای مردم سوریه» است که قرار است در هفتم ماه می همین سال برگزار شود. گفته میشود که اختیارات رئیسجمهور در طول حداکثر دو سال کاهش خواهد یافت؛ دورهای که اسد میتواند در طول آن با خیال آسوده برای حفظ جایگاه خود در راس قدرت بکوشد.
نظر شما :