روسیه اهرم اجرایی ایران در برابر غرب

۲۵ دی ۱۳۹۰ | ۲۱:۰۶ کد : ۱۸۹۷۰۸۴ نگاه ایرانی
یادداشتی از حسین ملائک سفیر پیشین ایران در چین برای دیپلماسی ایرانی
روسیه اهرم اجرایی ایران در برابر غرب
 دیپلماسی ایرانی : با هر نوع مقیاس و شاخصی  به لحاظ  تغییرات به وجود آمده در عرصه سیاست در تونس و مصر بالانس استراتژیک در منطقه خاورمیانه به ضرر اسراییل و آمریکا  به هم خورده است. چنین توازنی که بعد از فروپاشی دولت عثمانی  در  جنگ جهانی اول  و تشکیل دولت اسراییل  از دهه 1950 تاکنون تامین کننده منافع و سیاست های آمریکا و غرب به ضرر اعراب و مسلمانان بود در حال فروپاشی است. از این وضعیت در صحنه بین المللی روسیه، چین  و ایران هریک در موقعیت جهانی خود منافع استرتژیک بسیاری را کسب خواهند نمود.

روسیه به دلیل تمایلات سیاسی و هژمونی طلب تاریخی خود و شکست حقارت باری که در  جنگ سرد از غرب خورده است، این فرصت استثنایی را ندیده نخواهد گرفت و سعی در تقویت  بیشتر این فرایند خواهد نمود. تجربه لیبی به این کشور نشان داد که نمی تواند سهم شایسته ای آن گونه که تصور می کند در مدیریت جهان در اتحاد با غرب  داشته باشد. نکته مهم ان است که این کشور صحنه نفوذ گسترده ای در  کشورهای این منطقه  غیر از سوریه برای خود متصور نیست. بنابراین علیرغم میل خود تنها باید از سوریه دفاع و در نقاط دیگر سعی در به کار گیری دیپلماسی برای افزودن سهم خود داشته باشد. تلاش زیادی برای تعدیل کردن رابطه غرب و روسیه  از زمان روی کار آمدن دولت اوباما با به کار گیری (Reset Policy) به کار گرفته شد. اما برنامه ریزی جدید در این کشور برای بازگشت مجدد پوتین به صحنه اجرایی  نشان داد که هنوز معادله بازی روسیه و غرب، بازی با جمع صفر است .

دیگر برنده این تحولات چین است. چین بر خلاف کره و ژاپن، آمریکا را بزرگترین رقیب خود در خاورمیانه و آسیای شرقی می داند. هم چنین از روند تضعیف آمریکا  نه در همه عرصه ها اما در  عرصه سیاسی سود می برد؛ حتی اگر خود تلاش واضحی در این مسیر انجام ندهد. چین به آمریکا و غربی که از نطر اقتصادی مشکل نداشته باشد برای تقویت و رشد اقتصادی خود نیاز دارد. اما در عرصه سیاست، آمریکای شکست خورده در عراق و افغانستان و مورد هجوم واقع شده در کشورهای اسلامی با  سیاست های ناکار آمد و چالش بر انگیز در خاور میانه  چیزی جز هدیه الهی برای رهبران بی خدای چین نیست.  این کشور با اتخاذ سیاست توسعه صلح آمیز عملا راه را بر هر گونه بهانه گیری کشورهای غربی بسته است. همگامی کامل با غرب آن هنگام که قطعنامه های شورای امنیت مطرح است به چین اجازه داده است که راه گریزی برای تمکین در برابر  سیاست های زیاده خواهانه و یکجانبه غرب پیدا نماید.

تحلیل گران چینی ها شرایط فعلی در خاور میانه را این گونه تحلیل می نمایند که :

1-  مردم این مناطق می خواهند وضع اقتصادی خود را بهبود بخشند.

2-  این کشورها در سیاست خارجی وابسته به آمریکا بودند و از این پس با آزادی بیشتری در صحنه بین المللی فعالیت خواهند کرد و چین از این روند حمایت خواهد کرد.

3-  آمریکا نیازمند است که به مسائل داخلی خود سر و سامان دهد. از جمله موضوع اشتغال برای آنها اهمیت بسیار دارد.

4-  اگر آمریکا تغییراتی در مسائل داخلی خود صورت ندهد تاثیرات اساسی در رهبری جهانی این کشور بوجود خواهد.

5-  آمریکا تلاش دارد با همکاری با کشورهای آسیا و اقیانوسیه مشکلات اقتصادی که با آن مواجه شده است را بر طرف نماید.

از فحوای این نظرات هم خوشحالی چین از تحولات را می توان دریافت و هم تلاش این کشور برای سهم خواهی بیشتر از آمریکا در مدیریت جهانی را. معادله بازی چین با آمریکا در میان مدت معادله برد ـ برد است.

ایران نیز در این فضای به هم ریختگی توازن استراتژیک اسراییل  حداقل در کوتاه مدت برنده است. اما ایران برای این که بتواند نتیجه مطلوب سیاسی را بدست آورد باید بتواند از سد تحریم بانک مرکزی و عدم خرید نفت خود به صورت نسبی موفق بیرون آید. اعمال تحریم بانک مرکزی ایران توسط انگلستان و سپس آمریکا و متعاقبا ورود هرچند کم رنگ اتحادیه اروپا به این تحریم ها شرایط پیچیده و جدی برای ایران به وجود آورده است. یکی از اهداف  این تحریم ها جدا از موضوع هسته ای، حذف و یا به حداقل رساندن تاثیرگذاری ایران در  تحولات خاورمیانه است.

ایران به لحاظ اشتراکات مذهبی و مواضع انقلابی ضد استکبار جهانی و پیگیری دائمی سیاست های ضد صهیونیستی از اول انقلاب اسلامی توانسته تاثیرات اساسی بر تحولات خاورمیانه داشته باشد. طبیعی است که در این مسیر برای خود حیطه  نفوذ نیز تعریف کرده و در جهت توسعه آن می کوشد . یک ایران بی مشکل می تواند برای اعمال و پیگیری سیاست های خود برنامه ریزی نماید. اما ایران درگیر با مشکلات، فقط نظاره گر اوضاع خواهد بود. معادله بازی ایران و آمریکا و اسراییل در منطقه بازی با جمع صفر است.

سوال اساسی در این نکته نهفته است که آیا این سه کشور که هر یک به نوعی برنده این تحولات هستند امکان همکاری مشترک نیز دارند؟

 آیا استراتژی مشخصی  که تامین کننده منافع هر یک از سه کشور در معادله بازی با بازندگان این منطقه یعنی آمریکا و اسراییل قابل تعریف است؟

آیا نتیجه قابل توجهی در اتخاذ سیاست های انفرادی می تواند متصور باشد؟ 

پاسخ به این سوالات ساده نیست. هر یک از این کشورها در مورد تمایلات دیگران در این بازی و اهدافی که دنبال می کند می تواند شک و تردیدی نابود کننده به خود راه دهد.

ایران برای مقاومت نیاز دارد که تحریم ها را تضعیف کند. برای این کار چین مهمترین اهرم اجرایی را در دست دارد. ژاپن و هند نیز به همان مقدار می توانند از تاثیر تحریم بکاهند، اما تاثیرگذاری سیاسی چین را ندارند. باید در نظر گرفت که چین با سیاست های اروپا و آمریکا در قبال عدم خرید نفت همراهی نخواهد کرد، اما افزایش خرید نفت را آن گونه که مسولین بخش بین الملل شرکت نفت به آن امید بسته اند، نیز دنبال نخواهد کرد.  

از طرف دیگر  تحریم های آمریکا نمی تواند نامحدود باشد و حتما برای مدت محدود (احتمالا شش ماه تا یک سال) و برای دست آورد مشخصی تشدید شده است. آمریکا و غرب نمی توانند در مقابل رشد و افزایش نیاز جهان به انرژی، بحرانی بودن عراق، مطمئن نبودن تولیدات عربستان، محرومیت یک کشور 75 میلیونی از در آمد مورد نیاز خود، به هم ریختگی اقتصادی  و سیاسی و نهایتا رادیکال شدن ایران برای مدت نامحدود برنامه ریزی کند. محدودیت زمانی این پروژه، در واقع مهمترین نکته این استراتژی است.

در نگاه اول به نظر می رسد روسیه بیشترین انگیزه را برای مواجهه سازمان یافته با این موضوع داشته باشد. البته این  کشور باید بتواند برای تحقق «اهداف مشخص» قدرت چانه زنی قابل توجهی در مواجه با غرب از طرف سایر طرف ها بسیج نماید. اتخاذ سیاست همگون نیز محتاج «دیپلماسی» چند لایه است. از اخبار منتشره هنوز تحرک ویژه ای در سطح سه کشور مشاهده نمی شود.


( ۱ )

نظر شما :