تحریمهای اقتصادی و هزینههایی که مسئولان نمیبینند
آقای دکتر؛ انگلستان، فرانسه، کانادا و آمریکا اعلام کرده اند که در نظر دارند بانک مرکزی ایران و نفت و گاز کشورمان را تحریم کنند. به نظر شما این مسئله چه تبعات سیاسی ای در پی خواهد داشت؟
من فکر میکنم که نمیتوان بعد اقتصادی و سیاسی تحریمها را از هم تفکیک کرد. اگر قرار شود که ابعاد سیاسی تحریمها را هم بررسی کنیم در آن صورت مجبور هستیم که به یک بحث بنیادی تر بپردازیم که اساسا جایگاه بین المللی ایران در جهان فعلی در کجا قرار دارد؟
چرا این مسئله را ارتباط میدهید به تحریمها ؟
برای این که شما دارید از بنده میپرسید که آثار یا تبعات سیاسی تحریمهای جدید برای ما چگونه خواهد بود؟ پاسخ این سئوال ما را درگیر این بحث میکند که اصولا جایگاه بین المللی ما در جهان امروز کجاست ؟ و بعد بپردازیم به این بحث که تحریمهای جدید چه تاثیری بر آن جایگاه خواهد گذارد.
بسیار خوب بپردازیم ابتدا به جایگاه فعلی ایران در عرصه بین المللی؟
من فکر میکنم که اساسا دو نگاه در خصوص جایگاه بین المللی جمهوری اسلامیایران وجود دارد. یک نگاه، نگاهی پراگماتیستی و واقع بینانه در مورد سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران به خصوص بعد از روی کار آمدن اصول گرایان در سال 84 است. نگاه دیگر نگاه دولتمردان و مسئولین، مجلس شورای اسلامیو مطبوعات وابسته به دولت است. این دو نگاه بعضا آن قدر با یکدیگر متفاوتند که به نظر میرسد این نگاهها در خصوص کشور واحدی به نام جمهوری اسلامیایران نیست. نگاه اول در مورد یک کشور است و نگاه دوم در مورد کشوری دیگر. چون نمیشود که در مورد یک کشور واحد تا این اندازه اختلاف دیدگاه وجود داشته باشد. نگاه رسمییا نگاه حکومتی این است که ما از یک جایگاه بسیار بالای بین المللی برخوردار هستیم و مردم جهان، روشنفکران اروپایی، امریکایی و غربی به ایران و سیاستهایش احترام میگذارند و برای آن ارزش قائلند و ایران را یک ملت و رژیم و کشور مستقل و آزاده و مردمیمیدانند. در مقابل کسانی که با ما دشمن هستند، رهبران امریکا، رهبران اروپا، صهیونیستها و امثالهم هستند. اگر اینها را کنار بگذاریم، مسلمانان، آزادی خواهان، ترقی خواهان و مبارزین در همه جای دنیا طرفدار جمهوری اسلامیایران هستند. نه تنها طرفدار جمهوری اسلامیایران هستند، بلکه از الگو و سیاستها و مبارزات مردم قهرمان ایران درس گرفته اند. انسان در حیرت فرو میرود وقتی میبیند که برخی از مسئولین ما چقدر راحت جنبش عظیم جهان عرب را جنبشی اسلامییا بیداری اسلامیو آنرا ملهم و متاثر از انقلاب اسلامیایران و سیاستهای ایران و مبارزات مردم ایران میدانند و به تبع آن هم حرکتهایی که در اروپا و امریکا تحت عنوان جنبش وال استریت در حال انجام است را متاثر از بیداری اسلامیجهان عرب میدانند که خود این بیداری جهان عرب هم ملهم و متاثر از انقلاب اسلامیایران است. به عبارت دیگر، جنبش وال استریت، اعتراضات مردم در اروپا و امریکا علیه نظام سرمایه داری، ملهم و متاثر و برگرفته از انقلاب اسلامیاست. شما این گزاره را از طرفداران این نگاه بارها شنیده اید که مردم با ما هستند اما حکومتها یشان علیه ما هستند. اگر این حرفها برای مردم زده شود و تبلیغ شود، شاید هدف قابل درک باشد. اما ترس من این است که مسئولین ما واقعا این حرفها را باور کرده باشند. در این صورت تفاوت میان دنیای واقعی و دنیایی که مسئولین ما در آن به سر میبرند بسیار زیاد میشود و جدا نگرانی درباره آینده کشور برای آدم بوجود میآید.
و نگاه دوم؟
دیدگاه دوم یا دیدگاه پراگمتیستی را در بهترین حالت در اتفاقی که در مجمع عمومیچند روز پیش افتاد میتوان به وضوح ملاحظه نمود. عربستان سعودی لایحه ای را در خصوص اتهام ترور سفیرش در واشنگتن توسط ایران در سازمان ملل به رای گذارد. این لایحه که در اصل به دنبال محکومیت ایران بود با 109 رای به تصویب رسید و فقط 9 کشور با آن رای ندادند. این نه کشور عبارتند بودند از کشورهایی چون کره شمالی، جمهوری کومور، زیمبابوه، کوبا ، اکوادور ، ونزوئلا .... حتی یک کشور عربی، حتی یک کشور اسلامی، حتی سوریه که این همه از کمک ایران بهره میگیرد، حتی لبنان و مصر و تونس و ترکیه هم حاضر نشدند به نفع ما رای دهند. این تصویر واقعی جایگاه جمهوری اسلامیایران است، نه تصویر و تصوراتی که مسئولین ما در داخل کشور در ذهن خود ساخته اند. البته وقتی با مسئولین این مسائل در میان گذاشته میشود میگویند که مردم آزاده کشورهای دنیا با ایران همراه هستند. این حکومتهای دست نشانده و غربی هستند که علیه ما رای داده اند. اما این هم یک خودفریبی بزرگ است. آیا تمام این صد و ده کشور، صهیونیست ، غربی و امریکایی هستند؟ رژیمهای این کشورها همگی دست نشانده امریکا هستند؟ آیا کشورهایی چون برزیل، آرژانتین، شیلی، ترکیه، هند، همگی حکومتهایی وابسته و مزدور هستند؟ یا این که حکومتهای این کشورها منتخبین مردمشان هستند؟ اتفاقا شماری از کشورهایی که به نفع جمهوری اسلامیایران رای داده بودند همراهی مردم را در حکومتهای خود ندارند. معلوم نیست اگر در کشورهایی مانند کره شمالی و زیمبابوه نیز انتخابات آزاد برگزار شود و حکومت برگزیده مردم باشد، این کشورها هم همچنان به نفع ایران رای دهند.
اما متاسفانه تصویری که در ذهن دولتمردان جمهوری اسلامیایران وجود دارد، تصویری متفاوت است که اصلا این بحثها در آن مطرح نیست. مردم آزاده جهان با ما هستند، غرب هم که در بحران است و در حال سقوط است. بنابراین مهم نیست که این کشورهایی که در آستانه سقوط هستند چه کاری علیه ما میکنند.
و شما معتقدید که تحریمها این جایگاه را بدتر هم میکند؟
دقیقا.
بسیار خوب؛ برویم بر سر تبعات و آثار اقتصادی تحریمها. تحریمهای جدید چه آثاری میتواند داشته باشد؟
در بعد اقتصادی هم نگاه بنده با مسئولین تفاوت زیادی دارد. مسئولین جمهوری اسلامیایران با افتخار میگویند که اولا تحریمها هیچ اثری نداشته اند، اگر هم داشته اند بسیار مختصر بوده است. تحریمها باعث شده که ما از قوه ابتکار ایرانی خود استفاده کنیم و در حقیقت تحریمها مصداق این مثال شده است: عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. ما توانسته ایم بسیاری از مواد مصرفی را خودمان تولید کنیم. بنابراین بعضا احساس میشود که از دید برخی از مسئولین ما تحریمها خیلی هم بد نبوده است. تحریمها باعث شده که ما به سمت خود اتکایی حرکت کنیم. اما آیا واقعا این گونه است؟
یعنی شما قبول ندارید این گونه بوده؟
نه؛ اصلا قبول ندارم این گونه بوده. بسیاری از مواد اولیه، کالا، مواد اولیه نیم ساخته، تکنولوژی و ... که مورد نیاز ما است، متاسفانه مشمول تحریم شده است. متاسفانه امکان تولید بسیاری از این مواد هم در داخل کشور نیست. اگر چنین است چرا ما سعی بی وقفه ای داریم تا از طریق امارات یا ترکیه یا هر کشور ثالثی تحریمها را دور بزنیم و کالاهای مختلف را از این طریق به دست آوریم ؟ این نشان میدهد که این گونه نیست که توانسته باشیم مایحتاج خود را در داخل کشور تامین کنیم.
نکته دیگر این که ما هیچ وقت محاسبه نکردیم که تحریمها چه هزینه گزافی را بر اقتصاد ما وارد میکنند. نیاز به دانش زیادی نیست تا بفهمیم وقتی یک کالایی را به جای آن که مستقیما وارد کشور وارد کنیم مجبور میشویم باشیم آنرا از طریق دوبی یا ترکیه وارد کنیم ، آن کالا گران تر تمام خواهد شد. تا قبل از پیوستن امارات به تحریمها، حدس زده میشد که دوبی حداقل چهار میلیارد دلار در سال از تحریم ایران سود میبرد. همین مسئله را در مورد چین و ترکیه و دیگر کشورهایی که ما برای تهیه مایحتاج خود از طریق آنها اقدام میکنیم، شاهد هستیم. حدس زده میشود که کالایی که وارد ایران میشود به دلیل تحریمها ده تا سی درصد بیشتر هزینه میبرد. این تازه در خصوص کالایی است که ما میتوانیم از طریق ترکیه، امارات یا مرزهای غیر رسمیوارد کنیم. اما برخی کالاها هستند که کاربرد دوگانه دارند. برخی مواد هستند که هم فی المثل در صنایع داروسازی مورد استفاده قرار میگیرند هم در صنایع نظامی. این تیپ مواد را که اصلا دیگر نمیتوان به این آسانی وارد کرد و هزینههایی که به این دست مواد یا کالاها افزوده میشود بعضا خیلی بیش از 20 یا 30 در صد است. چون این مواد را مطلقا به ایران نمیدهند به این دلیل که فرض آنها بر این است که برای تولید تسلیحات قرار است از اینها استفاده شود. در حالی که واقعا نیت ایران برای مصرف در دارو سازی یا پتروشیمییا صنعت فولاد است. این مواد را که مطلقا به ایران نمیفروشند و احتمالا فقط از بازار قاچاق میتوان آنها را خریداری کرد. اینها همه هزینه است. علاوه بر این هزینههای دیگری هم هست که من فقط به دو فقره از آنها اشاره میکنم.
میدانیم که نفت و گازی که در خلیج فارس وجود دارد میان ایران و کشورهای همسایه مشترک است. الان بسیاری از مطبوعات به این مسئله اشاره میکنند که به طور مثال در حوزه نفتی مشترک با قطر، ایران به واسطه تحریم و به این دلیل که نمیتوانیم از تکنولوژی پیشرفته استفاده کنیم و شرکتهایی که این تکنولوژیها را دارند مانند شل، بی پی ، توتال، ارامکو و سایر شرکتهای بزرگ به دلیل تحریمها به ایران نمیآیند، ایران مجبور شده است به دنبال شرکتهای ویتنامی، مالزیایی و چینی برود که از تکنولوژی پایین تری برخوردارند و بخشی از کار را هم به پیمانکاران ایرانی سپرده ایم. حاصل این وضعیت این است که قطر مقدار گازی که از حوزه مشترک پارس جنوبی برداشت میکند بسیار بیشتر از جمهوری اسلامیایران است. یعنی قطر هفتصد هزار نفری چندین برابر ایران از حوزه خلیج فارس گاز برداشت میکند به این دلیل که از تکنولوژی مدرنی برخوردار است.
همین داستان اخیرا در رابطه با عربستان هم اتفاق افتاده است. در حوزه نفتی فروزان که در کف خلیج فارس میان ایران و عربستان سعودی مشترک است، در حال حاضر ایران حدودا چهل هزار بشکه در روز برداشت میکند در حالی که سعودیها بیش از چهارصد هزار بشکه در روز برداشت میکنند. یک ضرب و تقسیم ساده نشان خواهد داد که مابه التفاوت برداشت ایران و عربستان چقدر است. ما روزی سیصد و شصت هزار بشکه نفت صد دلار از دست میدهیم. این رقم را شما ضربدر 365 روز و دلار 1300 تومان کنید ببینید به چند هزار میلیارد تومان در سال بالغ میشود؟ این چیزی حدود تمام بودجه سالانه آموزش و پرورش ماست. اینها همه هزینه است. اینها همه هزینههای تحریم است که ما داریم میپردازیم. چرا ایران نمیتواند اندازه سعودیها برداشت کند؟ به این دلیل که ایران نمیتواند از تکنولوژی پیشرفته استفاده کند در حالی که سعودیها میتوانند.
عین همین داستانی که در رابطه با قطر و عربستان به وجود آمده است، ممکن است که عنقریب در مورد عراق هم اتفاق بیفتد. در غرب کشور و در مرز با عراق برخی منابع مشترک نفتی میان ما و عراق وجود دارد. عراقیها سال گذشته منابع نفتی خود را به مناقصه بین المللی گذاشتند و سیزده قرارداد بزرگ نفتی با شرکتهای بزرگ نفتی امضا کردند. این شرکتها عنقریب به مرزهای ایران و عراق میآیند و منابع مشترک میان ایران و عراق را مورد بهره برداری قرار میدهند.
اینها هزینه است. اگر با کسانی که در صنعت و کشاورزی فعال هستند چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی صحبت کنید و بپرسید که این تحریمها چه تاثیری بر تولیدات و کار شما گذاشته اند بشما خواهند گفت که تولید شان عملا فلج شده است. از این مثالها زیاد است که نشان میدهد تحریم چگونه بر اقتصاد ما اثر گذاشته است. البته تنها شانسی که ایران آورده است این است که قیمت نفت بالا است و ایران حدود دو و نیم میلیون بشکه نفت را به قیمت بشکه ای صد دلار صادر میکند. اگر روزی قیمت نفت پایین بیآید یا مصرف کم شود و یا به هر دلیلی ایران نتواند این مقدار نفت را صادر کند، آن وقت خواهید دید که چه بر سر اقتصاد ما خواهد آمد. تازه اینها هزینههای مستقیم تحریمهاست. برخی هزینهها و یا خساراتها شاید در ابتدا خیلی ارتباطی با تحریمها پیدا نکنند اما در اصل اینها نیز بخشهای دیگر هزینههای تحریمها هستند.
بیشتر توضیح میفرمایید ؟
بله؛ بهترین مثال از این دست هزینهها داستان تلخ انتقال نفت قفقاز به اروپا است. همان طور که میدانید نفت منطقه قفقاز در شمال ایران باید به اروپا انتقال یابد. سه راه برای انتقال وجود دارد. یک راه این بود که از طریق روسیه این کار انجام بگیرد و روسها خیلی تلاش کردند که این کار از طریق روسیه انجام پذیرد. راه دیگر این بود که از طریق ترکیه انتقال پیدا کند. یعنی خط لوله نفتی میان باکو و بندر جیهان در دریای سیاه کشیده شود و از آن جا برای اروپا ارسال شود. راه سوم این بود که ایران یک الی دو میلیون بشکه نفت در مرز شمال یعنی در آذربایجان تحویل میگرفتیم و معادل آنرا در خلیج فارس تحویل میدادیم. به این نوع معاوضه اصطلاحا " سوآپ " میگویند. اتفاقی که میافتاد این بود که عملا این مقدار نفت منتقل نمیشد. بلکه از محل ذخایر ایران در خلیج فارس این نفت تحویل داده میشد. این مسئله چه منافعی برای ایران داشت؟ 1. این مقدار نفت که در شمال کشور دریافت میشد، میتوانست تصفیه و پالایش شود و به صورت فراورده در آید. این به چه معناست؟ این به این معناست که در آذربایجان صنعت نفت به وجود میآمد و واضح است که این مسئله میتوانست تا چه حد برای اقتصاد کشور مفید باشد. 2. ایران برای هر بشکه نفتی که به این صورت در خلیج فارس تحویل میداد مقداری حق ترانزیت دریافت میکرد. 3. نفع سوم که از همه مهم تر بود این بود که در این صورت ایران چه جایگاه مهم استراتژیکی پیدا میکرد. ایران در این حالت تبدیل به پل انتقال نفت و گاز قفقاز به اروپا میشد. آن وقت آیا آنها میتوانستند این گونه با ایران رفتار کنند؟ ما همه اینها را از دست دادیم. ما به وجود آمدن صنایع مهم نفتی را در شمال کشور از دست دادیم، حق ترانزیتی که از سوآپ نفت از طریق ایران نصیبمان میشد را از دست دادیم و جایگاهی که ایران میتوانست از نظر ژئوپلیتیکی پیدا کند از دست دادیم. تنها به این دلیل که ایالات متحده مخالفت کرد. امریکاییها حتی به شرکتهای نفتی کمک کردند و نزدیک به دو میلیارد دلار هزینه کشیدن خط لوله از باکو به جیهان شد و نفت به جای این که از جمهوری اسلامیایران عبور کند، از باکو به جیهان پمپ میشود. نفت گران تر تمام میشود و اهمیت ترکیه بالا رفته است.کمابیش مشابه همین داستان در شرق ایران هم اتفاق افتاد. گاز ترکمنستان میتوانست از ایران عبور کند ولی امریکاییها مخالفت کردند و حالا از طریق افغانستان یا مسیر دیگری انتقال پیدا میکند. اینها برای کشور ضرر نیست؟ هزینه و ضرر از نظر اقتصاد فقط این نیست که کالایی را هزار تومان بخرید و هشتصد تومان بفروشید. در اقتصاد در آمدهایی که شما میتوانستید داشته باشید اما ندارید نیز هزینه و ضرر و زیان تعریف میشوند . اینها واقعیتهای تحریم است. کافی است جایگاه ایران را با ترکیه مقایسه کنید. این مقایسه خیلی چیزها را روشن میکند.
بحثی که در مجلس مطرح شده و برخی مجاری غیررسمینیز آن را پیگیری میکنند این است که روابط خود را با کشورهایی که این تحریمها را اعمال کرده اند کم کنیم. مجلس تصویب کرد که سطح روابط با انگلستان تقلیل یابد. به نظر شما فضای بین المللی این گونه هست که چنین واکنشهایی به جایی بینجامد؟ چه کاری باید صورت بگیرد که تبعات تحریمها کمتر شود؟
این که در مجلس آقای دکتر علی لاریجانی یا دیگران گفته اند که ما مقابله به مثل میکنیم و باید در روابط خود با کشورهای غربی تجدید نظر کنیم ، با انگلستان روابط را در حد کار دار پایین آوردند، یا باید در روابط خود با آژانس تجدید نظر کنیم و تهدید کرده اند که مقابله به مثل خواهیم کرد، اینها روشهای خطایی هستند که اگر جه در کوتاه مدت یک ژست سیاسی محسوب میشوند اما در بلند مدت صرفا صدمات و لطمات بیشتری بر منافع ملی مان وارد خواهند کرد. فرض کنیم که ما هم بانک مرکزی انگلستان را تحریم کردیم، چه اتفاقی میافتد؟ ما هم صنایع پتروشیمیو نفت و گاز امریکا و اروپا را تحریم کردیم، چه اتفاقی میافتاد؟ ما مثلا در روابط خود با اتحادیه اروپا ، 5+1 و آژانس تجدید نظر کردیم ، چه اتفاقی میافتد؟ مگر ما چه تاثیری داریم که تجدید نظر بکنیم یا نکنیم، روابط خود را قطع کنیم یا نکنیم چه تاثیری خواهد داشت؟ ما چگونه میتوانیم به اتحادیه اروپا یا 5+1 ضرر و زیان وارد کنیم؟ به همین دلیل به نظر میرسد این صحبتها از ردیف همان صحبتهایی است که میگوییم تحریمها ما را قوی تر کرده است. شعارهایی که امروز دیگر کمتر کسی آنها را میپذیرد.
نظر شما :