ضررهای رابطه با انگلیس برای ایران

۰۷ آذر ۱۳۹۰ | ۱۵:۰۶ کد : ۱۸۳۱۶ سرخط اخبار

این روزها بحث درباره روابط تهران و لندن مراحل داغ خود را می گذراند، اما برخی کارشناسان و محافل دیپلماتیک این رابطه را به طور کلی به نفع انگلیس می دانند.

رابطه با انگلیس در پی خصومت های این کشور علیه ایران وارد مرحله جدیدی شده است. روز گذشته مجلس شورای اسلامی رای به کاهش این روابط داد. نصرت الله تاجیک سفیر سابق ایران در اردن و فردی که هم اکنون در دورهام انگلیس تحت بازداشت خانگی است و قرار است به اتهام دست داشتن در خرید دوربین های دید در شب به آمریکا تحویل داده شود رابطه تهران و لندن را از زوایای گوناگون و بویژه نقشی که این روابط برای آمریکا دارد بررسی کرده است. 

مشکل سطح رابطه ایران و انگلیس به عدم توازن فعالیت سیاسی و تاثیرگذاری بر محیط، ایجاد نقطه فشار، ذهنیت سازی، خبرگیری و جمع آوری اطلاعات و کلاً مدیریت سفارت بین دو طرف است. در یک طرف انگلیسی ها با یک سابقه مستمر، سازماندهی شده و سیستماتیک مدیریت سفارتشان قوی است و چنانچه سطح رابطه دو کشور نیز سفارت باشد آنها از مزایای کارکرد دوم هم برخوردارند ولی ایران به دلایلی و حداقل در مقطع کنونی نمی تواند از این مزایا استفاده کند. ایران و انگلیس برای داشتن سفیر برای تحقق این دو کارکرد به دلایل عدیده ساختاری و فرهنگی نباید رقابت کنند و در پرتو تحولات کنونی فنآوری اطلاعات و تعریف انواع جدید دیپلماسی (رسانه ای، عمومی و...) نیز نیازی به این کار نیست. اگر به ایجاد یک روابط سیاسی متوازن فکر می کنیم هم باید ساختار را عوض کنیم و هم از انگلیس هزینه حضور تمام عیارش در ایران را بگیریم تا روابط دائماً دچار نوسان نباشد.

 قبل از ورود به بحث ذهن خواننده را با یک مقدمه شامل دو فرضیه و یک سئوال فعال می کنم. فرضیه اول اینکه انگلیسی ها حداقل در شش سال اخیر نه تنها در مقام مقابله با سیاستهای داخلی و خارجی ایران و مشخصاً موضوع هسته ای بر آمده اند بلکه در مواقعی از آمریکائیها هم پیشی گرفته اند. متاسفانه به دلیل اینکه سیاست خارجی به شکل سنتی اداره می شود و اطلاعات مناسب در اختیار نخبگان قرار نمی گیرد لذا یکی از اساتید دانشگاه در مقاله ای سئوال کرده بود که انگلیس در این سالها چه گناهی مرتکب شده است؟! نگاه به این ادعای استقلال قوه قضائیه انگلیس و هماهنگی با آمریکا و اتحادیه اروپا شاید برای وی جالب باشد.

 

فرضیه دوم اینکه انگلیس سعی دارد به هر نحوی در غیاب حضور آمریکا در ایران نقش، جایگاه و نفوذ خودش را به دلایلی تضمین کند. نگاهی به تلاش و زحمات آمریکا برای بازکردن یک دفتر در تهران تا گذاشتن دیپلماتهائی در کشورهای اطراف ایران و حتی در سفارتش در لندن برای جمع آوری اطلاعات مربوط به ایران که دست آخر هم اطلاعات نادرستی بدست می آید کاملاً نشان از موقعیت ویژه انگلیس از این جهت نزد آمریکا دارد. یکی از مهمترین منابع درآمدی و پرستیژی انگلیس در دنیا فروش اطلاعات از هر نوع است. قصد من از بیان این فرضیه مخالفت با حضور انگلیس در ایران نیست زیرا آن مسئله مقدمات و اهداف خود را می طلبد. بلکه حرفم این است که ایران از قبال این حضور چه چیزی دریافت می کند؟ اگر بگویم هیچ هم شوکه نشوید و هم زیاده خرده نگیرید. اگر کسی گفت که ایران از آن عایدی دارد بپرسید این دستاورد چیست و چه ارزشی دارد و آیا با هزینه کمتری نمی توان آن را از منبع دیگری تهیه کرد؟

 

واما سئوال من این است با توجه به اینکه انگلیسی ها که روحیات ایرانیان را بخوبی می شناسند و از احساس ایرانیان نسبت به نقش توطئه گرانه انگلیس در تاریخ تحولات ایران بخوبی مطلعند چرا آنها در پرتو این رودررویی سیاسی با ایران خواهان حفظ روابط خویش با ما در سطح سفیر هستند؟ به عبارت واضح تر کارکرد و نقش سفیر انگلیس در ایران چیست؟ و آیا اگر جمهوری اسلامی یک ترازنامه برای حضور انگلیسی ها در ایران باز کند و سود و زیان آن را عددی و رقمی کند انگلیسی ها حاضرند هزینه هائی که در قبال حضورشان در ایران را باید بدهند پرداخت کنند؟ و مهمتر اینکه آیا ایران می تواند این هزینه را دریافت تا در ترازنامه بگذارد نه به منظور آنکه رقم منفی کنونی مثبت و یا حتی صفر شود بلکه بازی ایران و انگلیس برد- برد شود، روابطی که الآن به نفع انگلیس است و آنها از جیب ما هزینه می کنند.

مهر نوشت:

مرتبط ساختن تبعات کاهش سطح رابطه ایران و انگلیس و مشکل این رابطه به مسائل خدمات بیمارستانی و آموزشی آنها که دورانش هم گذشته است و درس خواندن ایرانیان در این کشور کج سلیقگی است. این دو مسئله منبع درآمد انگلیسیها است و روال خود را دارد و ربطی به مسائل سیاسی و سطح رابطه سیاسی ندارد. فعالیت کنسولی و صدور ویزا پایه و کف روابط دو کشور است و لزوماً نیازی به وجود سطح رابطه سیاسی بالا بین دو کشور ندارد. اگر انگلیسی ها با زرنگی توانسته اند از بابت این خدمات کنسولی که نهایتاً منجر به بالارفتن میزان درآمد ملی شان می شود اهرم سیاسی بسازند ما نباید در دام آنها گرفتار شویم.

انگلیسی ها از قبال این خدمات نه تنها پول بلکه دقیق ترین اطلاعات مالی افراد که به ضرس قاطع تمامی آنها در هیچ ارگان ایرانی جمع نیست را از افرادی که خواهان سفر به این کشور هستند جمع آوری می کنند. زیرا که برای صدور ویزا از هر فرد ایرانی مدارکی از جمله صورتحساب بانکی هر فرد، سند منزل، نامه از محلی که کار می کند و دعوت نامه از فردی که در انگلیس می خواهد نزد وی اقامت نماید و اطلاعات بسیار ریز دیگری را کسب می کنند. در تقسیم بندی جهانی نقش انگلیسی ها فروش خدمات است که بخش عمده آن نیز سیستم مدیریت اطلاعات است.

در انگلیس دیگر به آن صورت کالایی بجز نرم افزار تولید نمی شود ولی هنوز مرکز فروش کالای تمامی کشورها به دلیل تمرکز خدمات مالی در این کشور است. از سه سال پیش نیز انگلیسی ها با منفعل کردن بانکهای ایرانی تصمیم خود را در قطع ارتباط با ایران گرفته اند. خوب است تصمیم گیران کشور برای تنظیم سطح رابطه کشورها از مقامات سیاسی بپرسند چه اقدام موثر دیپلماتیکی را در برخورد با انگلیس در پرتو اقدامات قدم به قدم آنها انجام داده اند؟ و چه طراحی مشخصی در تنظیم روابط با این کشور در این مدت داشته اند؟ نگاهی به اسناد مذاکره مسئولین وزارت خارجه انگلیس با مسئول مراقب ایران در سفارت آمریکا در لندن به خوبی نشان می دهد که آنها نگران عکس العمل شدید ایرانی ها در قبال تحرکات ضد ایرانی شان بودند ولی آب از آب هم تکان نخورده است! بررسی و باز خواست این نوع از سیاست در قبال انگلیس که بتواند جواب قانع کنند ای بدهد می تواند به اصلاح راه ما در برابر این کشور کمک کند. بجز اعتراض دیپلماتیک در یک جلسه در بسته و چند گزارش شاخ شکسته در مطبوعات چه چیزی برای نشان دادن حقانیت این برخوردها وجود دارد؟

اصولاً هر سفیر در روابط دو کشور دو کارکرد مهم دارد یک نقش تشریفاتی و یک نقش مدیریتی. در حالیکه در کشور ما مسئله تشریفات برای تامین قدرت تحرک سفیر مهم است در انگلیس مسئله مدیریتی مهمتر است. حضور سفیر انگلیس در ایران سطح دسترسی وی به محافل دیپلماتیک، سیاسی و مسئولین ایرانی را ارتقاء می بخشد و در حالیکه او می تواند از این جایگاه به خوبی استفاده کند و با یک روش سیستمی با مرکز خود در لندن مرتبط بوده و مدیریت صحنه کند ولی متاسفانه در طرف مقابل افراد به دلایل سیاسی، مدیریتی و نوع سیستم اداره وزارت امور خارجه ( گردش اطلاعات ، سیاست سازی و تصمیم گیری) و جایگاه و ارتباط آنان نزد این سیستم فاقد قدرت تصمیم گیری برای مقابله، هدایت و راهبری سیاسی و اجرای مذاکرات قوی هستند و فقط نقشی آئینه گون و یا تبادل پیام از محافل سیاسی و دیپلماتیک به مرکز را ایفا می کنند حال چه سفیر باشد و چه کاردار. انگلیسیها می توانند کاردارشان را هم از میان افراد قوی و حتی سفرای خود انتخاب کنند ولی ما بدلیل مشکلات فرهنگی و شخصیتی موفق به اینکار نمی شویم. لذا ایران و انگلیس برای داشتن سفیر برای تحقق این دو کارکرد به دلایل عدیده ساختاری و فرهنگی نمی توانند رقابت کنند و در پرتو تحولات کنونی فنآوری اطلاعات و تعریف انواع جدید دیپلماسی ( رسانه ای، عمومی و...) نیز نیازی به این کار نیست.

لذا مشکل سطح رابطه ایران و انگلیس به عدم توازن فعالیت سیاسی و تاثیرگذاری بر محیط، ایجاد نقطه فشار، ذهنیت سازی، خبرگیری و جمع آوری اطلاعات و کلاً مدیریت سفارت بین دو طرف است. در یک طرف انگلیسیها با یک سابقه مستمر، سازماندهی شده و سیستماتیک مدیریت سفارتشان قوی است و چنانچه سطح رابطه دو کشور نیز سفارت باشد آنها از مزایای کارکرد دوم هم برخوردارند ولی ایران نمیتواند از این مزایا استفاده کند. ما در استفاده از همان کارکرد مدیریتی نیز مشکلات ساختاری فراوانی داریم چه برسد به استفاده از بعد تشریفاتی آن.

فقط کافی است دو صورت مذاکرات ...از ملاقات یک مدیر میانی در وزارت امور خارجه با مسئول سفارت انگلیس در تهران و نیز یک ملاقات مسئول سفارت ایران با یکی از مسئولین وزارت خارجه انگلیس (FCO) در لندن توسط یک تیمی متشکل از یک کارشناس سیاسی برای توجه به ابعاد سیاست خارجی و روابط بین الملل محتوای گزارش، یک کارشناس اطلاعاتی و یک روانشناس یا کارشناس ارتباطات مورد تجزیه و تحلیل محتوائی و پیامهای متبادله قرار گرفته و ارزش گذاری شود تا به عمق این روابط دیپلماتیک نا متوازن پی برده شود.

متاسفانه خصلت نخوت و خود بزرگ بینی انگلیسی ها و عدم تجزیه و تحلیل درست مسائل جامعه ایران یکی از مشکلات روابط دو کشور بوده است. سعی انگلیس در داشتن سفیر علاوه بر نکات بالا در این نکته نهفته که این کشور سعی دارد با حضور در صحنه علاوه بر موارد مذکور به راحتی بتواند به مدیریت تحولات اینده ایران بپردازد. به هر صورت در چهارچوب اصول و تئوریک روابط سیاسی بین کشورها هر کشوری به دنبال تامین حداکثر منافع ملی خویش است ولی به شرطی که حاضر باشد هزینه آنرا نیز بپردازد.

نصرت الله تاجیک، سفیر سابق ایران در اردن 

نظر شما :