معمای تروریسم با لشگرکشی حل نمیشود
کنفرانس مبارزه با تروریسم تهران با چه اهدافی در حال برگزاری است؟
مسئله تروریسم در حال حاضر مسئله ای است که هم کشورهای منطقه را با تهدید های امنیتی روبه رو کرده و هم در سطح بین الملل مسئله ساز شده است. ولی یک بحث وجود دارد و آن این است که در مورد تروریسم تعریف واحدی وجود ندارد. هر کدام از کشورها یا جناح های سیاسی سعی می کنند که دیدگاه های خود را در این تعریف دخیل بدانند.
بنابراین چون تعریف واحدی وجود ندارد، دو برداشت متفاوت و متضاد از آن بیرون می آید. یکی این که مثلا بعضی از کشورها بعضی گروه ها را، گروه های تروریستی می دانند اما باقی کشورها ممکن است همان گروه ها را تروریستی ندانند و گروه های رهایی بخش و آزادی بخش تصور کنند.
به همین دلیل به نظر می رسد قبل از هر اقدامی، در اجلاس هایی نظیر اجلاس تهران که سه کشور اصلی که با مسئله تروریسم روبه رو هستند یعنی ایران، پاکستان و افغانستان در آن شرکت دارند، سعی شود که به تعریفی واحد از تروریسم و گروه های تروریستی دست یابند. در آن صورت می توان گفت که این نوع اجلاس ها هر چند مقدماتی اما می توانند به نتایج مثبتی منتهی شوند. تا زمانی که چنین برداشت واحدی شکل نگیرد، به نظر می رسد بسیار سخت خواهد بود که بتوان امیدوار بود که یک تصمیم جمعی منطقه ای اتخاذ شود که آن تصمیم جمعی منطقه ای در سطح بین الملل هم مورد توجه قرار بگیرد. این نکته حساسی است که وجود دارد.
با این حال در شرایط کنونی منطقه به طور جدی دچار این مشکل است؛ هم پاکستان به نحوی امنیت ملی خود را در معرض تهدید می بیند، هم ایران و هم افغانستان. به نظر می رسد مجموعه این کشورها می توانند حول یک مسئله وحدت نظر داشته باشند و آن رادیکالیزم اسلامی است، قطع نظر از شناسنامه گروه ها. چون وقتی در شناسنامه گروه ها ریز شوند هر کدام از کشورها دیدگاه های خاص خود را دارند. اما در ارتباط با این که رادیکالیزم در کلیت آن به شکل طالبانی و القاعده ای دیده می شود، اگر حسن نیتی بین کشورها وجود داشته باشد، توافق دست یافتنی است،حداقل از این زاویه که تفاوت در برداشت های آن ها وجود نداشته باشد و در یک جهت قرار گیرند، هرچند ممکن است در تصمیم گیری ها، چندان نتوانند به وحدت نظر برسند.
به نظر شما حداقل مشترکی بین دیدگاه های ایران، افغانستان و پاکستان وجود دارد که بر اساس آن وحدت نظر حاصل شود؟
کلید حل مشکل در واقع در دست پاکستانی ها است. اما حقیقت این است که نگاه پاکستان نسبت به گروه های تروریستی با دیگر کشورها متفاوت است. در پاکستان یک خط فکری جهادی وجود دارد و تصور پاکستانی ها این است که بسیاری از این گروه ها، گروه های جهادی هستند. درست است که در حال حاظر پاکستانی ها تحت فشار شدید امریکا مجبورند تا حدی گروه های جهادی را تحت کنترل در آورند اما حقیقت این است که جهاد در ارتش و نیروهای امنیتی پاکستان یک امر پذیرفته شده ای است و بیش از شصت سال است که روی این مسئله کار می شود.
بحثی که وجود دارد این است که کدام گروه ها از نظر پاکستان جهادی هستند و کدام گروه ها تروریستی اند. الان پاکستان به شدت تحت فشار امریکا، افغانستان و هندوستان قرار گرفته که همه گروه هایی که تا به حال تحت حمایت آی اس آی پاکستان بوده اند را در ردیف گروه های تروریستی قرار دهند. به ظاهر پاکستان در این شرایط مجبور است که به این فشار ها به نوعی پاسخ دهد اما در پشت پرده، واقعیت این است که زمینه واقعی در دستگاه های امنیتی پاکستان وجود ندارد که همه گروه ها را در ردیف تروریسم طبقه بندی کند.
پاکستان اهداف مشخصی در ارتیاط با کشمیری ها، طالبان در افغانستان و دیگر مناطق دارد. بعضا گروه های جهادی ای که مورد حمایت هستند، هم در افغانستان و هم در هندوستان و کشمیر، کارکرد مشخصی به سود منافع استراتژیک پاکستان دارند. بنابراین پاکستانی ها هرچند در ظاهر در این نوع کنفرانس ها از خود انعطاف نشان می دهند اما در باطن قضایا به نظر نمی رسد که پاکستان بپذیرد آن گروه هایی که به لحاظ فکری در قالب جهاد به یکدیگر نزدیک هستند، در ردیف گروه های تروریستی قرار دهد. هر چند که ممکن است این گروه ها از دید ایران و افغانستان، این گروه ها تروریستی تلقی شوند.
حتی این مسئله درباره خود ایران و افغانستان هم صادق است. به این معنی که ایران و افغانستان هم تعریف واحدی از مسئله تروریسم ندارند. این کشورها هم گروه هایی را که علیه منافع و امنیت این کشورها عمل می کنند، در قالب گروه های تروریستی طبقه بندی می کنند اما آن گروه هایی که در جهت منافع این کشورها قرار بگیرند، در تعریف آن ها جزء گروه های تروریستی به حساب نمی آیند.
ابعاد این مشکل می تواند تا حدی از طریق همین کنفرانس ها و گفت و گو ها مشخص و روشن شود.
از نظر پاکستان کدام گروه ها تروریستی هستند؟
از دیدگاه پاکستان، هر نوع عملیاتی که به نوعی امنیت ملی پاکستان را به خطر اندازد، در قالب تروریسم می گنجد. در حال حاضر گروه طالبان محلی پاکستان که علیه دولت و ارتش پاکستان و در کنار سازمان القاعده و طالبان افغانستان قرار دارند، از دید پاکستان از گروه های یاغی به حساب می آیند. درست است که مدتی تحت حمایت بودند اما الان دیگر نمی توانند زیر چتر سیاست پاکستان عمل کنند. پاکستان می تواند با این گروه ها برخورد کند.
شما طرفدار دیدگاهی هستید که راه حل نظامی را کلید حل مسئله تروریسم می دانند یا کسانی که راه حل توسعه ای را توصیه می کنند؟
برداشت کلی من این است که راه حل نظامی به حایی نمی رسد. تجربه هم نشان داده است که خاستگاه گروه های افراطی، زمینه های داخلی فقر و بی عدالتی و تبعیض و مسائلی است که به عنوان زمینه برای رشد گروه هایی که به سمت تروریسم می روند، عمل می کنند. اگر کشورها آن زمینه ها را از بین ببرند و بتوانند نگاه یکسانی به مردم خود داشته باشند، تبعیض از بین برود، بخشی از جامعه را به دلیل این که زبان یا فرهنگ بومی متفاوتی دارد حذف نکنند یا به تابعیت درجه دو تنزل ندهند، توسعه مناطق این چنینی را که آسیب پذیر هستند مورد توجه قرار دهند، در آن صورت راه حل بلند مدت قابل قبول تری به دست می آید که انسانی تر است و می تواند مشکلات را به شکل ریشه ای پاسخ دهد.
اما متاسفانه در کشورهای منطقه توسعه چندان مد نظر نیست. هرچند در ظاهر ممکن است حکومت ها شعار های توسعه ای سر دهند اما نگاه عموما نگاه نظامی و امنیتی است. اگر همان هزینه هایی که در بخش نظامی و امنیتی صورت می گیرد در بخش توسعه انجام می شد، زود تر نتیجه می داد و مشکلات حل می شد. اما متاسفانه نگاه نظام های حاکم نظامی و امنیتی است و فکر می کنند که از این زاویه است که می توانند به مشکلات پاسخ دهند، در حالی که ممکن است از این طریق مشکل موقتا تحت کنترل در آید اما در بلند مدت چون زمینه های این مسئله وجود دارد از جای دیگری سر باز می کند.
آیا اقدام شورای امنیت در جهت جدا کردن بحث القاعده از طالبان را در راستای کنترل تروریسم می دانید؟
چرا؛ این اقدام هم در راستای کنترل تروریسم به حساب می آید. از این زاویه که امریکایی ها و اروپایی ها تلاش می کنند که برای حل مسئله جنگ در افغانستان و طالبان یک راه حل سیاسی پیدا کنند و از همین زاویه با آن ها وارد گفت و گو شدند و بعضی از رهبران آن ها را از لیست تروریست ها خارج کرده اند که زمینه برای پیشرفت روند آشتی ملی فراهم شود و جنگ خاتمه یابد.
در واقع بن بستی که از جنگ با تروریسم در افغانستان و پاکستان پیش آمده است برای امریکا و اروپا هم این مسئله را ثابت کرده که برای این مسئله راه حل نظامی وجود ندارد و باید به دنبال راه حل سیاسی باشند. اما مشکلی که وجود دارد این است که از دید اروپا و امریکا سازمان القاعده یک سازمان بین المللی است و می تواند در سطح بین المللی فعالیت کند. حتی در داخل امریکا و اروپا مسائل امنیتی به وجود آورد. اما گروه طالبان یک گروه محلی است. بنابراین راه حلی هم که باید برای آن در نظر گرفت یک راه حل محلی است که همان مذاکره و روند سازش ملی در افغانستان و کمک به ثبات سیاسی در افغانستان و پاکستان است.
اما در مورد القاعده جریان متفاوت است. امریکا و اروپا القاعده را یک گروه مدعی می دانند که در سطح جهانی نفوذ کرده و گروه های زیادی را در کشورهای اسلامی و کشورهای غربی قانع کرده و به خدمت خود در آورده است. این است که جدا کردن القاعده از طالبان یکی از اهداف امریکا در روندی است که منطقه در حال طی کردن آن است.
اما مسئله این است که این جدایی کار ساده ای نیست. به این دلیل که طالبان و القاعده به لحاظ ایدئولوژیک تقریبا یکسان هستند. در دوره ای در یک جبهه جهاد کرده اند و افغانستان را از دست روس ها خارج کرده اند. در مقطعی با غرب همکاری نزدیکی داشته اند هر چند که بعدا این شرایط متحول شده است. اما در هر حال اگر سازمان ملل که به دنبال جداسازی القاعده و طالبان است، بتواند واقعا این کار را انجام دهد، معنی آن این است که پاکستان باید نقش مهمی بر عهده بگیرد. چون سازمان القاعده در حال حاضر در مناطق قبائلی پاکستان است. این که در حال حاضر ارتش پاکستان آن قدر آمادگی داشته باشد که در مناطقی مانند وزیرستان شمالی و دیگر مناطق قبائلی عملیات کند و در آن جا باقی بماند و سازمان القاعده را از آن مناطق اخراج کند، جای سوال و بحث وجود دارد.
به نظر می رسد که هم اکنون در پاکستان نه این توان وجود دارد و نه اراده سیاسی برای این کار. گذشته از این فرض کنیم که سازمان القاعده از افغانستان و پاکستان اخراج شد، نیروهای این سازمان به مناطق دیگر مانند یمن، سومالی، اندونزی، مالزی و دیگر مناطق منتقل می شوند.
بنابراین به نظر من راه حل نظامی، به جایی نمی رسد و در نهایت باید تلاش شود که راه حلی سیاسی برای این مشکل پیدا شود.
نظر شما :