ایران و اعراب؛ چالش جدید در خلیج فارس
اصلاحات، دوره طلایی روابط ایران و اعراب بود
وی سخنان خود را با چند پرسش آغاز کرد و آن این که: آیا تیرگی روابط ایران و عرب به دلیل مواضع اخیر است یا دلایل دیگری دارد؟ کشورهای عربی چقدر مستقل و چقدر نیابتی عمل می کنند؟ اقدامات ایران چیست؟
وی در پاسخ به این پرسشها گفت: تیرگی بین روابط جهان عرب و ایران را باید در مجموعه ای از محورهای امنیتی بررسی کرد. بحث ژئوپولتیکی نیز مطرح است که در این جا یک محور کلیدی وجود دارد و آن این که هر کشوری که بتواند بر خلیج فارس مسلط شود میتواند بر دنیا یا حداقل تاثیرگذاری بر سیاستگذاریهای کلان جهان مسلط شود. دیگری بحث ثبات منطقه است که چگونه میتوان به آن دست یافت. در این بخش نیز سه نکته برای هر کشوری وجود دارد، یک ثبات داخلی، دیگری ثبات خارجی و سوم ثبات منطقهای. با توجه به این نکات می توان ماهیت شورای همکاری خلیج فارس را درک کرد.
صادقی سپس گفت: قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ساختار امنیتی خلیج فارس متفاوت بود. در گذشته رقابتی میان انگلیس، اتحاد جماهیر شوری و امریکا وجود داشت. همواره هنگامی که انگلیس موقعیت خود را در جایی تثبیت میکند کشورهای دیگر از عرصه رقابت کنار میکشند. وقتی در سال 1968 دولت بریتانیای کبیر تصمیم می گیرد که نیروهای خود را از خاورمیانه خارج کند خلائی ایجاد شد که این خلاء باعث نفوذ دیگر کشورهای منطقه شد که رقابت اصلی را از آن تاریخ رقم زد. در این تاریخ شوروی و امریکا وارد میدان شدند که رقابت اصلی را ایجاد کردند. در رقابت منطقهای ایران، عربستان سعودی و عراق حضور داشتند که هم نیابتی وارد صحنه شدند و هم خود به تنهایی ادعاهایی داشتند. ایران و عربستان به مرور در کنار هم قرار گرفتند و عراق به دلیل تمایلش به اتحاد جماهیر شوروی در برابر آنها قرار گرفت. این وضعیت تا سال 1975 وجود داشت تا زمانی که ایران توانست از قدرت خود استفاده کرده و حرف خود را به عنوان یک قدرت منطقهای بر دیگران تحمیل بکند. پس از تثبیت ایران به عنوان یک قدرت منطقهای امنیت منطقه به صورت دسته جمعی مطرح شد. در آن تاریخ هویدا گفت: وقتی انگلیس از در خارج شود دیگر اجازه نمی دهیم از پنجره بیاید اگر بیاید ما به شدت با آن برخورد میکنیم. همچنین تاکید میشود که کشورهای منطقه باید به صورت جمعی و بدون حضور نیروهای خارجی امنیت منطقه را تامین کنند. در این رابطه دو جلسه تشکیل می شود. در جلسه دوم به دلیل چپ گرایی عراق و تعقیب منافع شوروی توسط دولت این کشور جلسه به هم می خورد که این باعث می شود امنیت جمعی شکل نگیرد.
وی سپس میگوید: چنین وضعیتی تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران وجود داشت. انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در امنیت منطقه ای ایجاد میکند. در این حالت دو اتفاق میافتد. یکی جنگ نفتکشها که نقطه عطفی در منطقه رقم میزند و دیگری جنگ ایران و عراق. جنگ نفتکشها بهانه برای ورود و حضور نیروهای خارجی به منطقه به وجود میآورد. اشغال کویت توسط عراق و تغییر رویکرد کشورهای منطقه نسبت به ایران نقاط عطف دیگری است که می توانیم دلایل تیرگی روابط ایران و جهان عرب را از دریچه آنها بررسی کنیم. در طول این مدت ما سه مرحله را سپری کردیم. یک مرحله مرحله ای بود که دولت سازندگی بر سر کار بود. در این مدت این رویکرد به وجود آمد که اگر قرار باشد کشور را از آن وضعیت پس از جنگ نجات دهیم باید رویکرد خارجی خود را تغییر دهیم. یعنی باید مناسبات خود را با اعراب بهبود بخشیم. در میان اعراب، عربستان سعودی بیش از همه می توانست ایفای نقش کند. ما با عربستان از زمان شاه بر سر مسئله نفت اختلاف داشتیم. اظهاراتی که در آن موقع از سوی دو ایراد میشد این اختلافها را به خوبی نشان میدهد. پس از جنگ و در دوران بازسازی ما نیازمند منابع مالی داشتیم که عربستان سعودی برای افزایش قیمت نفت می توانست به ما کمک کند.
دوره دوم، دروه اصلاحات بود که شفاف سازی و اعتمادسازی را در دستور کار قرار داد. ما در هیچ دوره ای چه پس و چه قبل از انقلاب اسلامی چنین دوره درخشانی را نداشتیم که ایران توانست به واسطه آن مناسباتش را با کشورهای عربی بهبود بخشد.
دوره سوم دوره دولت مهرورز عدالت گستر بود که در آن همه چیز به عقب بازگشت.
سفیر سابق ایران در عربستان در ادامه میافزاید: خاورمیانه را باید به دو بخش تقسیم کرد یکی خاورمیانه عربی و دیگری غیر عربی. خاورمیانه عرب نیز به سه قسمت تقسیم می شود. یکی شمال آفریقا دوم شامات و سوم خلیج فارس. در بحث خلیج فارس کویت و عربستان سعودی و بحرین هستند که در مقابل آنها قطر، عمان و امارات قرار دارند که هر کدام ویژگی های خود را دارند.
بخش خاورمیانه غیر عرب نیز به دو بخش تقسیم میشود، یکی افغانستان و پاکستان که این کشورها بازیگرانی هستند که در شکل گیری مناسبات ایران با کشورهای عربی نقش ایفا میکنند. و دیگری ترکیه، ایران و اسرائیل هستند.
بحرانهایی که در مطنقه و به طور مشخص در خلیج فارس در چهار دهه گذشته شکل گرفته تاثیرات چشمگیر بر مناسبات جهانی داشته است. در این میان ایران بحث محوری بیشتر این تحولات است. در دوره ای شاه گفت: ما به نقطه ای رسیده ایم که دیگر تهدیدی از سوی منطقه متوجه ما نیست و باید رویکردی به اقیانوس هند و فراتر از آن داشته باشیم. او آن موقع مدعی بود که حکومت شاهنشاهی در اوج اقتدار قرار دارد.
اشغال افغانستان توسط شوروی و شکل گیری شورای مجاهدین افغان نقطه عطف دیگری است که دنیا در آن امروزه درگیر است. مابقی محورها عبارتند از جنگ ایران و عراق، تسخیر سفارت امریکا، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حمله عراق به کویت، حوادث 11 سپتامبر، حمله امریکا به عراق و افغانستان، رشد اسلامگرایی و خیزش مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا که نقاط تحولات منطقه را رقم زدند. همان طور که 11 سپتامبر مسیر تاریخ را تغییر داد انقلابهای عربی و منطقهای نیز مسیر تاریخ را تغییر خواهند داد.
وی درباره سیاستهای خاورمیانهای جمهوری اسلامی ایران میگوید: پس از انقلاب اسلامی سیاست های خاورمیانهای جمهوری اسلامی فراز و نشیب های بسیاری داشته است. به اعتقاد کشورهای عربی ایران، پس از دوران اصلاحات که به سطح مطلوبی از پختگی رسیده بود در دولت مهرورز تلاش کرد به عقب بازگردد و برای احیای امپراطوری فارس یا آنچه به احیای امپراطوری صفوی تعبیر میکنند، تلاش کند. موانعی که در این میان وجود دارد را این پرسش به خوبی نشان میدهد که آیا ما میتوانیم روابطمان را با اعراب گسترش دهیم یا خیر؟ در این میان چهار دیدگاه وجود دارد. یکی این که کشورهای عربی تا زمانی که ایران به سمت عادی سازی روابط با امریکا گام بر ندارد امکان و بهبودی روابط با ایران را ممکن نمیبینند و آن را بیهوده میدانند.
دیدگاه دوم میگوید زمانی ایران میتواند روابط خود را با اعراب گسترش دهد که ایران به یک قدرت واقعی در منطقه در تمامی ابعاد تبدیل شود. در آن موقع کشورهای عربی خود به سمت برقراری رابطه با ایران حرکت خواهند کرد.
دیدگاه سوم می گوید با توجه به دیدگاهی که ایران و عراق به یکدیگر دارند پایداری روابط با کشورهای عربی دور از ذهن است.
دیدگاه چهارم که بیشتر بر روی آن تاکید دارم و با توجه به دوره اصلاحات به آن استناد می کنم این است که تنش زادیی و اعتمادسازی و اجتناب از تمامیت خواهی می تواند پایه روابط مستحکمی را بر اساس احترام متقابل و تمامیت ارضی و منافع ملی ایجاد کند و تعامل را جایگزین تقابل کند. این دیدگاهی است که می توان آن را دنبال کرد.
صادقی نتیجه صحبتهای خود را این گونه بیان میکند: نتیجه گیری من این است که یک، نگاه واقع بینانه باید از خود و محیط پیرامون خود داشته باشیم که باید با توجه به واقعیتهای موجود باشد. دوم نگاه سنتی به منطقه و جهان را باید تغییر دهیم. نگاه سنتی که همه چیز را توطئه میبیند باید تغییر داد. سوم، نماندن در تاریخ و استفاده از تاریخ به عنوان یک تجربه برای این که منافع خود را تامین کنیم. چهارم، همکاری با دیگر کشورها با نگاه دیدهانگاری. مثلا ما می گوییم بحرین یک سوم قشم است این صحیح اما این کشور به هر حال میتواند در برخی از عرصه ها برای ما چالش ایجاد کرده و ما را دچار مشکل کند. ما باید این نگاه را تغییر دهیم. نگاه پنجم، این که به اندازه گلیممان پایمان را دراز کنیم و تا آنجا که توان داریم اقدام کنیم.
نظر شما :