ایران و اعراب؛ چالش جدید در خلیج فارس
تلاش عربستان برای منازعه مسلحانه با ایران
دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: ایران و اعراب چالش جدید در خاورمیانه عنوان هفتمین نشست از سلسله نشستهای است که ماهانه در محل سایت دیپلماسی ایرانی برگزار میشود. دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه در جامه دومین سخنران این نشست در این خصوص میگوید:
ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس در فضایی متمایز شده قرار داشته و خواهند داشت. بحث "تمایز" یکی از اصلیترین مسائل در بحث امنیت است. هرگاه که قالبهای ایدئولوژیک با هم ترکیب شوند زمینه برای تضاد افزایش پیدا میکند. امروز روز این وضعیت بیش از هر مقطع زمانی دیگری در حوزه خلیج فارس وجود دارد. مشابه این وضعیت را در ماههای نخست رخ دادن انقلاب شاهد بودیم. تغییر در ادبیات امریکا نسبت به ایران بیانگر جلوههای تلاقی تضاد ایدوئولوژیک در فضای منطقه ای و بین المللی است.
حرکتها و مواضع اتخاذ شده به هیچ وجه بیانگر شرایط عادی نیست. جلوههایی از تضادهای بنیادی تر در حال انعکاس است. دلیل زیربنایی این مساله تغییرات ادراکی است که از سال 2066 به بعد در آمریکا شکل گرفت. بویژه پس از آنکه ولی الله نصر کتاب ظهور شیعه را نوشت. مردی که عضو شورای روابط خارجی امریکا است و در زمره مشاوران منطقه ای اوباما است. تا سال 2006 ارداک امنیتی امریکاییها بر اساس شکل بندیهای هویت در حال ظهور شیعیان سازمان دهی شده بود. این نگاه وجود داشت که ساختهای اقتدارگرا در منطقه ایجاد شده و این ساختارها در کشورهایی مانند مصر عامل اصلی بدبینی به امریکا است. تروریسم زاییده این بدبینیها است. تحلیل آمریکاییها این بود که نظامهای اقتداگرا که به نام آمریکا حکومت میکنند مرجع اصلی بی اعتمادی منطقه ای هستند. این امر منجر به خلق فضایی میشود که از یک سو تروریسم را هدایت میکند و از سوی دیگر نیروی مقاومت هم در برابر آن شکل میگیرد.
این تحلیل گر مسائل منطقه در ادامه در تبیین نقش آمریکا در منطقه میگوید: نماد این تفکر همان بحثهایی است که گرهام فولر داشت. وی این بحث را داشت که امریکا در شرایطی میتواند در تعادل محیط در خلیج فارس باشد که نیروهای حاشیه ای در فضای زایش قرار بگیرند. بر همین اساس بود که زمان حمله نظام آمریکا به عراق ، بحث خاورمیانه بزرگ و بزرگ تر مطرح شد. در این فضای دموکراتیک سازی منطقه ای شیعیان نهفته کشورهای حوزه خلیج فارس میتوانستند چالشهای امنیتی را برای کشورهای بزرگ بوجد آورند. در سال های 2003 تا 2006 تحولات منطقه ای ایارن افزایش یافت. این افزایش نه تنها کشورهای عربی که آمریکا و اسرائیل را در فضای نگرانی قرار داد. نتیجه این افزایش هم تغییر در فضای موازنه قدرت در منطقه بود. هرگاه موازنه قدرت در حال تغییر است به شکلی اجتنتاب ناپذیر منازعه و جنگ یا تحولات بحران آمیز متولد میشود. انعکاس آن را در جنگ 33 روزه لبنان با اسرائیل دیدیم. از آن مقطع زمانی به بعد بحث خارمیانه جدید کارکرد خود را از دست داد. از 2006 به بعد شاهد شرایطی هستیم که معادله قدرت ملی در داخل ، منطقه ای و بین المللی با هم تلافی پیدا میکند. رادیکالیسم در ایران بر حوادث منطقه ای تاثیر گذار است. از سال 2006 زمینه برای موضوعی به نام موازنه تهدید شکل میگیرد. نیروی تهدید کننده در این فضا جمهوری اسلامی است. کسانی هستند که متحدان منطقه ای ایران در شرایط دولتی و غیردولتی هستند.
ابراهیم متقی در توضیح نقش جدید ایران و عربستان در منطقه می افزاید:بحث هویت و قطبیت این را میگوید که باید معادله قدرت از فضای ایران به کشوری دیگر منتقل شود. کشوری که عربستان نقش محوری را در تعریف آن دارد. از سال 2006 به بعد فروشهای تسلیحاتی به عربستان و امارات و سایرین شدت بیشتری پیدا کرده است. محدودیتهای نظامی و اقتصادی علیه ایران بیشتر می شود. این وضعیت پس از بحران اقتصادی جهانی، انعکاس خود را در مواجهه با ایران بیشتر نشان می دهد که دلیل آن هم کاهش بهای نفت ایران در قیاس با کشورهای عربی است.
به موازارت اینچنین فضایی کشورهای عربی در معادله لابی گری در امریکا قرار گرفتند. در این پروسه نهادهای تحقیقاتی در آمریکا سازمان دهی شد. آثار این فرایند هم مشخص است. زمانی که هیلاری کلینتون کاندید دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آخر در آمریکا بود، مورد حمایت شدید آل سعود قرار گرفت. هیلاری نماد لابی های عرب محور در آمریکا است. اعراب در حال نهادسازی هستند. نتیجه آن هم این می شود که عربستانی که تا دهه نود برای تامین امنیت نیازمند مصر و پاکستان بود امروز نقش پلیس منطقه ای را بازی می کند. حقیقت این است که عربستان توانست فضای موازنه را از طرق مختلف به نفع خود سند بزند.
این تحلیل گر مسائل منطقه در مقام نقد از سیاست ایران در منطقه می گوید: زمانی که ایران آن اشتباه تاکتیکی را در انتخابات عراق انجام داد و از مالکی در مرحله نخست حمایت نکرد نشان داد که رویکرد ما در این حوزه رو به آینده نیست.در شرایط موجود و در ارتباط با تحولات خاورمیانه از شمال آفریقا تا یمن شکل گرفته از یک سو باید گفت که بخشی از این تحولات تحت تاثیر موج انقلاب ایران بوده است. برژینسکی هم قبول دارد که انقلاب ایران در منطقه به معنای نقطه عطف بود. در فضای مدیترانه ای یعنی در حوزه تونس و حتی مصر میزان اثربخشی ایدئولوژی انقلاب ایران محدودتر است که دلیل آن هم عدم وجود فضای رادیکالی است. این امر در محیط های تعارضی رشد کرده است. از خود عربستان تا بحرین تا یمن بحث مربوط به اثربخشی انقلاب ایران وجود دارد.
بحث سوریه هم در این میان مطرح است. رویکرد ما در این قبال نشان داد که وزارت امور خارجه ما از نوعی عدم درک شرایط رنج می برد. این مساله را در سال 2003 هم ما شاهد بودیم. وزارت امور خارجه ما در آن زمان گمان نمی کرد که آمریکا به عراق حمله کند. اما فضای فعلی فضایی است که آمریکایی ها محور اصلی تعارض خود را ایران و سوریه قرار دادند. نشانه این مساله را در برخورد اجرایی امریکا در سوریه می توان دید. در ادامه آن بحث تحریم های مضاعف هم بود که به این معنا است که هر کشوری که در سوریه تجارت را ادامه دهد هم متضرر خواهد شد. در این بازی عربستان هم نقش محوری را دارد. آل سعود حتی مهیا است که ایران را در فضای منازعه مسلحانه قرار دهد.
اکنون سوال اینجاست که چرا رویکرد اسرائیل در قبال منطقه تغییر کرده است؟ تل آویو نقش عربستان در منطقه را به نظاره نشسته است. به همین دلیل است که نتانیاهو در مواجهه با سوریه ادعا می کند که دشمن شناخته شده برای ما امنیت بیشتری را تامین می کند تا الهه ای ناشناخته.
در خصوص بحث ایران، اسرائیل که تا سال 2009 ، یکی از گزینه های آن درگیر کردن آمریکا در پرونده هسته ای ایران بود اکنون در فضایی متفاوت واکنش نشان می دهد.
ابراهیم متقی در پایان این بحث می گوید: بازی آمریکا با عراق در مواجهه با عربستان تکرار می شود. بازی با ایران امروز در فضای مرحله ای پیش می رود. امروز یک وسوسه گستت در ایران برای امریکایی ها مطرح است. امروزه روز سوال امریکا این است که اعمال فشار منجر به پیوست می شود یا گسست فزاینده؟
ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس در فضایی متمایز شده قرار داشته و خواهند داشت. بحث "تمایز" یکی از اصلیترین مسائل در بحث امنیت است. هرگاه که قالبهای ایدئولوژیک با هم ترکیب شوند زمینه برای تضاد افزایش پیدا میکند. امروز روز این وضعیت بیش از هر مقطع زمانی دیگری در حوزه خلیج فارس وجود دارد. مشابه این وضعیت را در ماههای نخست رخ دادن انقلاب شاهد بودیم. تغییر در ادبیات امریکا نسبت به ایران بیانگر جلوههای تلاقی تضاد ایدوئولوژیک در فضای منطقه ای و بین المللی است.
حرکتها و مواضع اتخاذ شده به هیچ وجه بیانگر شرایط عادی نیست. جلوههایی از تضادهای بنیادی تر در حال انعکاس است. دلیل زیربنایی این مساله تغییرات ادراکی است که از سال 2066 به بعد در آمریکا شکل گرفت. بویژه پس از آنکه ولی الله نصر کتاب ظهور شیعه را نوشت. مردی که عضو شورای روابط خارجی امریکا است و در زمره مشاوران منطقه ای اوباما است. تا سال 2006 ارداک امنیتی امریکاییها بر اساس شکل بندیهای هویت در حال ظهور شیعیان سازمان دهی شده بود. این نگاه وجود داشت که ساختهای اقتدارگرا در منطقه ایجاد شده و این ساختارها در کشورهایی مانند مصر عامل اصلی بدبینی به امریکا است. تروریسم زاییده این بدبینیها است. تحلیل آمریکاییها این بود که نظامهای اقتداگرا که به نام آمریکا حکومت میکنند مرجع اصلی بی اعتمادی منطقه ای هستند. این امر منجر به خلق فضایی میشود که از یک سو تروریسم را هدایت میکند و از سوی دیگر نیروی مقاومت هم در برابر آن شکل میگیرد.
این تحلیل گر مسائل منطقه در ادامه در تبیین نقش آمریکا در منطقه میگوید: نماد این تفکر همان بحثهایی است که گرهام فولر داشت. وی این بحث را داشت که امریکا در شرایطی میتواند در تعادل محیط در خلیج فارس باشد که نیروهای حاشیه ای در فضای زایش قرار بگیرند. بر همین اساس بود که زمان حمله نظام آمریکا به عراق ، بحث خاورمیانه بزرگ و بزرگ تر مطرح شد. در این فضای دموکراتیک سازی منطقه ای شیعیان نهفته کشورهای حوزه خلیج فارس میتوانستند چالشهای امنیتی را برای کشورهای بزرگ بوجد آورند. در سال های 2003 تا 2006 تحولات منطقه ای ایارن افزایش یافت. این افزایش نه تنها کشورهای عربی که آمریکا و اسرائیل را در فضای نگرانی قرار داد. نتیجه این افزایش هم تغییر در فضای موازنه قدرت در منطقه بود. هرگاه موازنه قدرت در حال تغییر است به شکلی اجتنتاب ناپذیر منازعه و جنگ یا تحولات بحران آمیز متولد میشود. انعکاس آن را در جنگ 33 روزه لبنان با اسرائیل دیدیم. از آن مقطع زمانی به بعد بحث خارمیانه جدید کارکرد خود را از دست داد. از 2006 به بعد شاهد شرایطی هستیم که معادله قدرت ملی در داخل ، منطقه ای و بین المللی با هم تلافی پیدا میکند. رادیکالیسم در ایران بر حوادث منطقه ای تاثیر گذار است. از سال 2006 زمینه برای موضوعی به نام موازنه تهدید شکل میگیرد. نیروی تهدید کننده در این فضا جمهوری اسلامی است. کسانی هستند که متحدان منطقه ای ایران در شرایط دولتی و غیردولتی هستند.
ابراهیم متقی در توضیح نقش جدید ایران و عربستان در منطقه می افزاید:بحث هویت و قطبیت این را میگوید که باید معادله قدرت از فضای ایران به کشوری دیگر منتقل شود. کشوری که عربستان نقش محوری را در تعریف آن دارد. از سال 2006 به بعد فروشهای تسلیحاتی به عربستان و امارات و سایرین شدت بیشتری پیدا کرده است. محدودیتهای نظامی و اقتصادی علیه ایران بیشتر می شود. این وضعیت پس از بحران اقتصادی جهانی، انعکاس خود را در مواجهه با ایران بیشتر نشان می دهد که دلیل آن هم کاهش بهای نفت ایران در قیاس با کشورهای عربی است.
به موازارت اینچنین فضایی کشورهای عربی در معادله لابی گری در امریکا قرار گرفتند. در این پروسه نهادهای تحقیقاتی در آمریکا سازمان دهی شد. آثار این فرایند هم مشخص است. زمانی که هیلاری کلینتون کاندید دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آخر در آمریکا بود، مورد حمایت شدید آل سعود قرار گرفت. هیلاری نماد لابی های عرب محور در آمریکا است. اعراب در حال نهادسازی هستند. نتیجه آن هم این می شود که عربستانی که تا دهه نود برای تامین امنیت نیازمند مصر و پاکستان بود امروز نقش پلیس منطقه ای را بازی می کند. حقیقت این است که عربستان توانست فضای موازنه را از طرق مختلف به نفع خود سند بزند.
این تحلیل گر مسائل منطقه در مقام نقد از سیاست ایران در منطقه می گوید: زمانی که ایران آن اشتباه تاکتیکی را در انتخابات عراق انجام داد و از مالکی در مرحله نخست حمایت نکرد نشان داد که رویکرد ما در این حوزه رو به آینده نیست.در شرایط موجود و در ارتباط با تحولات خاورمیانه از شمال آفریقا تا یمن شکل گرفته از یک سو باید گفت که بخشی از این تحولات تحت تاثیر موج انقلاب ایران بوده است. برژینسکی هم قبول دارد که انقلاب ایران در منطقه به معنای نقطه عطف بود. در فضای مدیترانه ای یعنی در حوزه تونس و حتی مصر میزان اثربخشی ایدئولوژی انقلاب ایران محدودتر است که دلیل آن هم عدم وجود فضای رادیکالی است. این امر در محیط های تعارضی رشد کرده است. از خود عربستان تا بحرین تا یمن بحث مربوط به اثربخشی انقلاب ایران وجود دارد.
بحث سوریه هم در این میان مطرح است. رویکرد ما در این قبال نشان داد که وزارت امور خارجه ما از نوعی عدم درک شرایط رنج می برد. این مساله را در سال 2003 هم ما شاهد بودیم. وزارت امور خارجه ما در آن زمان گمان نمی کرد که آمریکا به عراق حمله کند. اما فضای فعلی فضایی است که آمریکایی ها محور اصلی تعارض خود را ایران و سوریه قرار دادند. نشانه این مساله را در برخورد اجرایی امریکا در سوریه می توان دید. در ادامه آن بحث تحریم های مضاعف هم بود که به این معنا است که هر کشوری که در سوریه تجارت را ادامه دهد هم متضرر خواهد شد. در این بازی عربستان هم نقش محوری را دارد. آل سعود حتی مهیا است که ایران را در فضای منازعه مسلحانه قرار دهد.
اکنون سوال اینجاست که چرا رویکرد اسرائیل در قبال منطقه تغییر کرده است؟ تل آویو نقش عربستان در منطقه را به نظاره نشسته است. به همین دلیل است که نتانیاهو در مواجهه با سوریه ادعا می کند که دشمن شناخته شده برای ما امنیت بیشتری را تامین می کند تا الهه ای ناشناخته.
در خصوص بحث ایران، اسرائیل که تا سال 2009 ، یکی از گزینه های آن درگیر کردن آمریکا در پرونده هسته ای ایران بود اکنون در فضایی متفاوت واکنش نشان می دهد.
ابراهیم متقی در پایان این بحث می گوید: بازی آمریکا با عراق در مواجهه با عربستان تکرار می شود. بازی با ایران امروز در فضای مرحله ای پیش می رود. امروز یک وسوسه گستت در ایران برای امریکایی ها مطرح است. امروزه روز سوال امریکا این است که اعمال فشار منجر به پیوست می شود یا گسست فزاینده؟
نظر شما :