دولت توان تاثیرگذاری بر تحولات منطقه را ندارد

۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۴:۳۲ کد : ۱۲۴۳۳ گفتگو
دکتر سید محمد صدر، معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه دوران اصلاحات در مصاحبه با دیپلماسی ایرانی معتقد است دولت کنونی توان تاثیرگذاری بر تحولات منطقه را ندارد و حتی این فرصت را به دولت‌های دیکتاتور می‌دهد که با اتهام زدن به ایران به سرکوب این جنبش‌ها بپردازند
دولت توان تاثیرگذاری بر تحولات منطقه را ندارد
دیپلماسی ایرانی: تحولات اخیر کشورهای عربی، تاثیرات مهمی ‌بر فضای منطقه و موقعیت کشورمان در منطقه گذاشته است. این تاثیرات و میزان استفاده ایران از این تحولات را در گفتگو با دکتر سید محمد صدر، معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه دوران اصلاحات بررسی کرده ایم که در زیر می‌خوانید:
 

آقای دکتر، به نظر شما حرکت‌هایی که در کشورهای عربی در حال وقوع است و تحولاتی را ایجاد کرده است تا چه حد فرصت‌هایی را برای کشورمان ایجاد کرده است و ایران تا چه حد توانسته است از این فرصت‌ها برای افزایش قدرت خود استفاده کند؟
 

حرکت‌هایی که در حال حاضر در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در حال وقوع است از یک سو مرا خوشحال می‌کند و از سوی دیگر ناراحت. من از این اتفاقات خوشحالم از این جهت که مردم این کشورها به یک آگاهی سیاسی نسبتا بالایی رسیده اند و به دنبال احقاق حقوق مدنی خود هستند. یعنی مردم در این کشورها پس از سالها به دنبال آزادی، حاکمیت خود و رعایت حقوق شهروندی هستند. این پدیده مبارکی است چرا که مردم به این آگاهی و این نتیجه رسیده اند که باید با استبداد و خودکامگی و حکومت‌های مادام العمرو حکومت‌های غیر انتخابی مبارزه کنند و حق خود را در انتخاب حاکمیت خود خواستار شوند. بنابراین از این منظر این تحولات مبارک و خوشحال کننده است.

خصوصا این که تحقیری که اسرائیل بر اعراب وارد کرده بود موجب شده بود مردم کشورهای عرب سالهای سال، آزادی، دموکراسی، حقوق شهروندی و حق تعیین سرنوشت را فراموش کنند و همه را در پیش پای تحقیر اسرائیلی و حاکمان مستبد و خوکامه ای که از این پدیده سوء استفاده می‌کردند، قربانی کنند. من بسیار خوشحالم که این دوره به اتمام رسید و آن اتهامی ‌که به مردم کشورهای عربی زده می‌شد که آزادی و دموکراسی و حقوق انسان‌ها برای این مردم چندان دارای ارزش نیست، برطرف شود و آنان ضمن حفظ موضع خود در دفاع از مردم فلسطین به دنبال احقاق حقوق خود و حاکمیت ملی باشند.

اما من بسیارمتاسفم از این که در ایران در حال حاضر دولتی بر سر کار نیست که بتواند از تحولاتی که در کشورهای عربی در حال وقوع است به نفع ایران استفاده کند. من فکر می‌کنم که اگر تداوم سیاست خارجی دولت اصلاحات را شاهد می‌بودیم، یعنی الان دولتی در ایران قدرت را در دست داشت که دارای وجاهت بین المللی و روابط خوب با کشورهای همسایه، اعم از دولت‌ها و ملت‌ها، بود، این دولت می‌توانست به خوبی هم در جهت منافع ایران و هم در جهت منافع ملتهای عرب و مسلمان، نقش بازی کند و این حرکت‌های مردمی  ‌را به نتیجه مطلوب برساند. ولی باعث تاسف است که چنین دولتی در ایران وجود ندارد.

 

در نبود چنین دولتی چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

 

در خلا چنین دولتی در ایران، کشورهای دیگر از این فرصت استفاده می‌کنند. به عنوان مثال کشور ترکیه در این تحولات نقش مهمی‌ بازی کرده است و می‌کند. حتی عربستان که به بحرین حمله نظامی ‌کرده و این کشور را اشغال نظامی‌ کرده است و به عنوان یک اشغالگر در منطقه شناخته می‌شود در حال ایفای نقش در این تحولات است. به همین ترتیب کشورهای دیگر نیز به بازیگری مشغول هستند.

ولی متاسفانه دولت آقای احمدی نژاد نه تنها نمی‌تواند هیچ نقش مثبتی در این وقایع بازی کند بلکه به گونه ای بازی کرده است که طرف‌های مقابل که مخالف حرکت‌های مردم هستند از عملکرد این دولت سوء استفاده می‌کنند و اتهام دخالت ایران را در بحرین مطرح می‌کند. به نظر من این فرصتی است که دولت آقای احمدی نژاد به آنها اعطاء می‌کند. اگر یک دولت منطقی و با درایت در ایران بر سر کار بود حتی اگر چنین اتهامی‌هم به ایران زده می‌شد، هیچ موقع این اتهام جا نمی‌افتاد.

 

این ضعف به وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی مربوط می‌شود یا به دولت؟

 

اصل مشکل مربوط به خود دولت و آقای احمدی نژاد است. آقای احمدی نژاد از ابتدای کار دست به رفتارهایی زد و سیاست‌هایی را در روابط خارجی دنبال کرد که در واقع به عنوان سیاست خارجی ماجراجویانه، غیرقابل پیش بینی و جنجال آفرین شناخته می‌شود. این سیاست به مرور زمان، هم موقعیت او و هم موقعیت ایران را در منطقه و جامعه بین الملل تضعیف کرد. ممکن است برخی اظهارات مقامات غیر مسئول و رسانه‌ها مخصوصا در جریانات اخیر در این وضعیت موثر باشند اما این تاثیر به اندازه خود دولت آقای احمدی نژاد نبوده و به عبارت دیگر آنها مقام غیر مسئول هستند و در دیپلماسی به گفته‌های مقام غیر مسئول چندان توجه نمی‌شود. بازتاب آن اظهارات بسیار متفاوت از سخنان مقامات رسمی‌ است. خصوصا وقتی کسی که خود را رئیس جمهور یک کشور می‌داند در سخنرانی خود مواضع جنجالی اتخاذ کند، بازتاب متفاوتی خواهد داشت.

درهر صورت ما در موقعیتی هستیم که چون دولت توان تاثیرگذاری بر این حوادث را ندارد نمی‌تواند در جهت منافع کشور و مردم منطقه حرکت کند و برعکس این فرصت را به مخالفین این جنبش‌ها و دولت‌های دیکتاتور می‌دهد که با اتهام زدن به ایران اهداف خود را پیش ببرند و به سرکوب این جنبش‌ها بپردازند.

 

به هر حال نگاه دولت در چند سال گذشته این بوده که به گسترش روابط با کشورهای عربی بپردازد. سفرهای آقای احمدی نژاد به امارات و قطر و یا اعلام تمایل ایران برای ارتقای روابط با مصر از این دست بوده است. چرا این تمایل منجر به گسترش روابط نشده است؟

 

دیپلماسی یک امر دو طرفه است. این گونه نیست که یک طرف خواستار رابطه شود و این ارتباط برقرار شود. وقتی آقای احمدی نژاد به امارات سفر کرد در مقاله ای نوشتم که این کار بسیار اشتباه بود. ایشان اولین رئیس دولت ایران بود که به امارات سفر می‌کرد، بدون این که قضیه جزایر حل شده باشد و ادعای واهی امارات مسکوت مانده باشد. این سفر این تصور غلط را به امارات داد که ایشان نسبت به تمامیت ارضی ایران حساس نیست و متاسفانه این تصور را ایجاد کرد که آقای احمدی نژاد برای خارج شدن از انزوای بین المللی نیاز به این سفرها دارد، به ویژه این که اصرار بر این سفرها از جانب میهمان بود و نه میزبان.

وقتی سیاست‌ها منطقی نیست و تبلیغاتی و جنجالی است جز این نتیجه دیگری نخواهد داشت. یعنی نتیجه سیاست جنجالی این است که از یک سو ناگهان شدیدا همه دنیا را مورد هجمه قرار می‌دهیم و بعد که این اقدام جواب نمی‌دهد از طرف دیگر دستها بالا می‌رود و از موضع ضعف سخن گفته می‌شود. همانگونه که در مورد برقراری رابطه با مصر سخن آقای احمدی نژاد در مورد این که ایران حاضر است ظرف 24 ساعت به برقرای رابطه با مصر و دایر کردن سفارت اقدام کند، اشتباه بود. از این رو که این اقدام در دوران حکومت حسنی مبارک در مصر که یک حکومت امنیتی بود، بیان شد و این حکومت به هیچ وجه به سخنان آقای احمدی نژاد توجهی نکرد و بی احترامی‌و تحقیر را متوجه ایران کرد.

شرکت ایشان در نشست شورای همکاری خلیج فارس در قطر و برخوردهای توهین آمیز با ایشان و بی توجهی به پیشنهادات او نیز از جمله این اشتباهات محسوب می‌شود. این رفتارها نشان دهنده این است که در واقع یک استراتژی منطقی و عاقلانه در ارتباط با سیاست خارجی وجود ندارد. از این جهت است که وقتی ازموضع ضعف هم رفتار می‌شود و یا سخن گفته می‌شود، هیچ نتیجه ای در بر نخواهد داشت.

 

این مسئله ناشی از چه رفتار و عملکردی است و چگونه می‌توان آن را اصلاح کرد؟

 

این وضعیتی که در حال حاضر دیده می‌شود، نتیجه عملکرد شش ساله است. این وضعیت یک شبه ایجاد نشده است. همان زمانی که چند ملوان نیروی دریایی انگلستان به دلیل تجاوز به آبهای ایران دستگیر شدند و بعد ناگهان اعلام شد که آنها مورد رافت اسلامی‌قرار می‌گیرند و به آن شکل آزاد شدند، نشانه‌های این سیاست دیده می‌شد. آن اقدام نیز همانند سفر به امارات و با این نحوه عمل، اشتباه بود. همه این‌ها نشان دهنده سردرگمی ‌سیاست خارجی آقای احمدی نژاد است. البته این سردرگمی ‌درسیاست داخلی به خصوص در سیاست اقتصادی هم به چشم می‌خورد. این سردرگمی‌در تعیین کابینه نیزدیده می‌شود. این که هر روز یک اتفاق عجیب غریب و غیر منتظره در فضای سیاسی رخ می‌دهد نمادی از این سردرگمی‌ در سیاست‌هاست.

بنابر این از نظر من سیاست خارجی نه به معنی در افتادن با همه کشور‌هاست و نه این که تسلیم شویم. برخی خیال می‌کنند یا باید از یک طرف بسیار تند صحبت کرد و کشورها را تهدید و تحقیر کرد و یا از طرف دیگر باید تسلیم شد. در حالی که هر دو این رویکردها غلط است. یعنی هم با آمریکا و هم با دیگر کشورها باید از موضع استغنا و محکم صحبت کرد، منتها با منطق و استدلال و دلیل. اساسا سیاست تشنج زدایی و گسترش روابط که در دولت اصلاحات پیگیری شد و به لطف خدا جواب داد و موقعیت ایران را بالا برد بر مبنای همین منطق بود.

 

دلیل اصلی اختلافات اخیر ایران با بحرین و شورای را چه می‌دانید؟

 

این اختلاف در دو طرف قضیه دلایلی دارد. حکومت‌های کشورهای عربی و از جمله بحرین چون در مقابل اکثریت ملت خود احساس ضعف می‌کند و نمی‌تواند توجیهی برای سرکوب مردم خود پیدا کند و قادر نیست ورود عربستان به خاک این کشور و سرکوب مردمش توسط این نیروها را توجیه کند، سعی می‌کند فرافکنی کند و این اعتراضات را به یک عامل خارجی مرتبط کند. این روشی است که همه دیکتاتورهای دنیا انجام می‌دهند. همه حکومت‌های دیکتاتوری هر مخالفت و حرکت مردم را به کشورهای خارجی منتسب می‌کنند. چرا که نمی‌توانند بپذیرند که مردم کشورشان دنبال حقوقشان هستند.

 طرف دیگراین قضیه دولت آقای احمدی نژاد است که در سیاست خارجی ناموفق بوده و هیچ گونه موقعیتی دربین کشورهای منطقه، آسیا، اروپا،آمریکا، سازمان ملل و ... ندارد. به همین دلیل هر کسی هر اتهامی‌به این دولت منزوی بزند پذیرفته می‌شود. باید از آنها که اتهام دخالت ایران در اعتراضات مردمی ‌در بحرین را مطرح می‌کنند پرسید مگر اعتراضات مردمی ‌فقط در بحرین دیده می‌شود؟ آیا در تونس، مصر، لیبی، یمن ، اردن، سوریه و ... هم ایران دخالت می‌کند؟

واقعیت این است که این حاکمان خودکامه در این کشورها نمی‌خواهند بپذیرند که یک حرکت آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری در کشورشان شروع شده است. به نظر می‌رسد راه درست این است که این حکومت‌ها واقعیت‌های موجود در کشورشان را بپذیرند و سعی کنند دست به اصلاحات بزنند وگرنه با سرکوب و اتهام زدن به حرکت‌های مردم و منتسب کردن آن به دول خارجی به هیچ جا نمی‌رسند.

 

آیا این تنش دامنه دار خواهد بود؟ آیا ممکن است به برخورد جدی منتهی شود؟

 

جنگ تبلیغاتی و سیاسی مابین ایران و بعضی از کشورهای عربی احتمالا ادامه می‌یابد ولی من فکر نمی‌کنم این فضا به درگیری نظامی‌ منجر شود. در دیپلماسی و روابط کشورها همیشه سوء استفاده از اشتباهات طرف مقابل وجود داشته و وجود خواهد داشت. این کشورها همچنان به این تبلیغات و فضا سازی علیه ایران ادامه می‌دهند و بعد از این فضا علیه کشورمان استفاده می‌کنند. اتحاد شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران مستحکم‌تر می‌شود و بحث جزایر سه گانه که یک ادعای واهی است باز مطرح می‌شود. آنچه که ما باید مراقب باشیم این است که حرکت‌های مردمی ‌در این کشورها فدای ندانم کاری‌های طرفینی نشود و سعی شود که از طریقی عاقلانه وصحیح از این حرکت‌ها حمایت شود.

 

این سیاست صحیح و عاقلانه چیست؟

 

یکی از راههای آن این است که موضع و عملکرد ما در مورد همه این کشورها چه در مورد بحرین، چه سوریه، چه لیبی، یمن، مصر و تونس یکسان و بدون تبعیض و دوگانگی باشد. چنانچه مقامات رسمی‌هم گفته اند حمایت از مردم بحرین همانند دیگر مردم معترض در کشورهای عربی است نه به جهت شیعه بودن بخشی از معترضین این کشور. مگر در بقیه کشورها هم معترضین شیعه هستنند که ایران از آنها حمایت کرده است. بحرین هم همانند مصر، لیبی، سوریه، یمن و... است.

بهترین راه این است که ما حمایتمان از مردم همه این کشورها مثل هم باشد و مشخص شود که ما طرفدار حرکت ضد دیکتاتوری و آزادیخواهانه در همه این کشورها هستیم و می‌خواهیم که ملل منطقه به حقوق خود برسند. بنابر این نباید تفاوتی در نگاه ما به مردم معترض به عنوان مثال در بحرین و سوریه دیده شود.

 

فکر می‌کنید ممکن است این موج اعتراضات به عربستان نیز به طور جدی کشیده شود؟

 

خیر. عربستان با همه کشورهای دیگر عربی فرق دارد. درعربستان مردم مشکل اقتصادی چندانی ندارند. علاوه بر این آل سعود در چند سال اخیر تغییراتی در سیاست‌های خود انجام داده است و تا حدی به حق و حقوق مردم توجه کرده است. خصوصا به شیعیان عربستان رسیدگی کرده اند و به آنها حق رای در شوراهای محلی داده اند و در این جهت گام بر می‌دارند. در روزهای گذشته در خبرها دیدم که دختر ملک عبدالله، مصاحبه مفصلی در مورد حقوق زنان انجام داده است و حرف‌های بسیار مدرنی زده است بر این اساسا که زنان باید در همه عرصه‌ها فعال باشند و حقوقشان رعایت شود. وقتی این سخنان با رفتارهای پیشین حکومت سعودی با زنان مقایسه می‌شود مشخص می‌شود که در مسیر اصلاحات حرکت می‌کنند.

از سوی دیگر مطالبات مردم عربستان نیز متفاوت است. گروه‌های سلفی وعلمای عربستان خواستار یک نوع مطابات هستند و روشنفکران و جوانان عربستان مطالبات دیگری دارند. از این رو چندان محتمل به نظر نمی‌رسد که این موج در مدت زمان کوتاهی در کل عربستان فراگیر شود. نکته دیگر این است که به هر حال شیعیان در عربستان در اقلیت هستند و همانند بحرین اکثریت را تشکیل نمی‌دهند. آنها در شهرهای شیعه نشین تظاهرات‌هایی به حمایت از مردم بحرین انجام می‌دهند ولی در کل عربستان این اعتراضات دیده نمی‌شود. ولی این احتمال جدی وجود دارد که در اثر تحولات در کشورهای عربی، اصلاحات در عربستان سرعت پیدا کند و تحت تاثیر این وقایع حکام عربستان نسبت به انجام اصلاحات در این کشور جدی‌تر شوند.

 

نظر شما :