مهار آمریکا در افغانستان

۲۸ فروردین ۱۳۹۰ | ۰۲:۲۷ کد : ۱۱۹۴۷ آسیا و آفریقا
دکتر هومن دولتی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی ضمن تحلیل مسائل مربوط به توافقتامه استراتژیک افغانستان و آمریکا می‌نویسد: این پیمان شاید موجب پای‌بندی کاخ سفید به اصولی گردد و محدوده عملکرد آنان را طبق گفته‌های آقای کرزی تنگ‌تر کند و «دست و پای آنان را ببنددد.»
مهار آمریکا در افغانستان

دیپلماسی ایرانی: از دو قرن پیش که اولین آمریکایی برای اهدافی که بیشتر رنگ و بوی ماجراجویی داشت پا به خاک افغانستان گذارد تا امروز که روابط افغانستان و آمریکا دارای ابعاد پیچیده سیاسی، اقتصادی و نظامی ‌شده، مسیری پرفراز و نشیب روابط دو کشور را ترسیم نموده است.

در طول سالیان شکل گیری رسمی‌ روابط دیپلماتیک بین آمریکا و افغانستان از سال 1921 که اولین مناسبات دیپلماتیک با تقدیم نامه رسمی "امان الله خان" پادشاه افغانستان به "وارن ‌هاردینگ" ریس جمهور وقت ایالات متحده، آغاز گردید عموما این روابط دستخوش بی ثباتی در برنامه ریزی از جانب آمریکایی‌ها بوده است.

گاهی روابط و برنامه‌های واشنگتن طوری مطرح می‌شده که گویی آمریکا قصد سرمایه گذاری بلندمدت و حصول نتایج عمیق و قوی را در طراحی و اجرای سیاستش در قبال جستجو می‌کند و زمانی نیز گویی افغانستان از اذهان سیاستمداران و طراحان روابط خارجی آمریکا پاک شده و هیچ گونه تمایلی به گسترش و یا اهمیت روابط استراتژیک با فغانستان در بین آنان دیده نمی‌شد.  

بی توجهی که کاخ سفید را به تحمل هزینه‌های گزاف مادی و معنی برای جبران آن واداشته است. یکی از بارزترین اشتباهات امریکا، رها کردن افغانستان در سال 1992 و بعد از پیروزی مجاهدین افغان بر رژیم کمونیستی کابل بود آمریکای سرمست از فروپاشی شوروی در برابر تظلم خواهی مردم افغانستان و هشدارهای رهبر نظامی ‌فقید مجاهدین "احمد شاه مسعود" در باب تروریسم و خطرات آن برای تمام جهان و غافل در آنچنان خواب غفلتی فرورفته بودند که تنها غرش هواپیماهای ربوده شده در آسمان امریکا و فرپاشی برج‌های دوقلوی تجارت جهانی انان را از خواب پراند.

آن وقت بود که واشینگن با گسیل (Gary C. Schroen) "گیری شرون" یکی از پرسابقه‌ترین و باتجربه‌ترین ماموران سابق CIA (سیا) در امور افغانستان و جنوب آسیا در قامت نماینده دیپلماتیک خود برای مذاکره و پیشنهاد همکاری به فرماندهان "اتحاد شمال" وارد فاز جدیدی از طراحی سیاست خارجی خویش گردید.

سران "اتحاد شمال" در فقدان رهبر نظامی ‌و سیاسی خود "احمد شاه مسعود" دچار آشفتگی و رقابتهای پنهان وآشکار بودند به توافقاتی موثر با فرستادگان آمریکا دست یافتند که نه تنها آینده افغانستان بلکه مبانی سیاست جهانی از دهه گذشته تا به امروز راتحت تاثیر خود قرارداده است.

هر چند حضور نظامی ‌آمریکا و متحدانش در افغانستان طبق مصوبات شورای امنیت سازمان ملل انجام پذیرفت اما در طی حضور 10 ساله آمریکا در افغانستان، این کشور به عنوان اصلی‌ترین نیروی بین المللی حاظر در افغانستان در مسیری کاملا مستقل و با مداخلات پنهان و آشکار در تمام امور کشور افغانستان اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی ‌و حتی فرهنگی سعی در دنبال نمودن اهدافی غیراز ادعاهای اولیه در افغانستان دارد امری که بسیاری از رهبران متمایل به دولت فعلی افغانستان و حتی رییس جمهور منتخب این کشور نیز بارها به انتقاد از آن و غیر اصولی بودن عملکرد نظامی ‌و دیپلماتیک دولت واشنگتن پرداخته است.

حضور آمریکا و محدوده عملکرد نیروهای نظامی ‌و مداخلات آشکار دیپلمات‌های کاخ سفید در جریان انتخابات دوم ریاست جمهوری افغانستان تا به آنجا رسید که کرزی سخن به انتقاد گشود و دولت اوباما را متهم به دخالت در امور داخلی افغانستان نمود و این امر موجب گردید دولت دوم کرزی با رفتاری دیپلماتیک و مبتنی بر اصول و قواعد روابط بین الملل به دنبال راه حلی منطقی و مفید برای مشخص نمودن مرز و محدوده دولت آمریکا در قبال افغانستان باشد تا ضمن برخورداری از تداوم حمایت آمریکا از جریانات صلح و بازسازی در افغانستان و حمایت مادی و معنوی کاخ سفید به نحوه حضور آنان و میزان اختیارات آنان چارچوبی ببخشد.

البته در سال 2005 در سفر آقای کرزی به ایالات متحده آمریکا پیمانی تحت عنوان "همکاری استراتژیک افغانستان و آمریکا" بین کرزی و جرج بوش به امضاء رسید. هرچند از این پیمان که به عنوان یک توافقنامه از آن یاد می‌شود فاقد خواسته‌های فعلی دولت و مردم افغانستان است اما هرچه بود طبق آنچه که در متن این توافق‌نامه قید گردیده، هدف از همکاری استراتژیک میان دو کشور را تقویت روابط ایالات متحده و افغانستان برای تأمین امنیت درازمدت، دموکراسی و رفاه در افغانستان اعلام گردید و در آن افغانستان به صراحت همکاری استراتژیک و تبادل نظر در سطح عالی در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی بین دو کشور را خواستار شده بود.

با تغییر دولت امریکا و شعار اوباما مبنی بر "تغییر" سیاست‌های آمریکا نیز در قبال افغانستان در سال اول ریاست جمهوری اوباما دچار تغییر گردید و نوعی بدبینی نسبت به دولت افغانستان یک‌باره دامن کاخ سفید را گرفت، کرزی متحد دیروز به عنوان عامل شکست سیاست‌های بین المللی در مهار نا امنی معرفی گردید.

فساد اداری، ناکارآمدی سیاسی و مدیریتی، خویشاوندسالاری و عناوین دیگری که یک به یک به کرزی و اطرافیان آن از سوی نظامی ان ارشد و سیاستمداران همگام با اوباما به نسبت داده می‌شد. به نظر می‌رسید که اوباما عدم توفقیق رادر افغانستان به گردن ناکارآمدی دولت افغانها و شخص کرزی انداخته است و به دنبال گرفتن فرصتی دیگر برای بازی با کارت رقیب انتخاباتی کرزی "دکتر عبدالله" که او نیز از مجاهدین کهنه کار و وزیر امور خارجه اسبق کرزی بود، می‌باشد.  

سیاستی که به نظر یکی از بزرگترین اشتباهات دولت اوباما در خصوص افغانستان به شمار می‌رود یعنی تخریب چهره دولت مرکزی در میان افغانها و دادن امکان بیشتر برای جذب ناراضیان به اردوگاه مخالفان دولت.  

حرکتی که شاید یکی از دلایل گسترش ناامنی در سال 2010 متاثر از آن بوده و موجب تقویت قوای تبلیغاتی و افزایش نیروهای همگن سیاسی و بعضا نظامی ‌در بین مخالفان دولت مرکزی افغانستان گردید. اما این سیاست دیری نپاید که با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و بر روی مسند دیدن دوباره دولت پیشین به شکلی دیگر خود را نمایان ساخت و کاخ سفید شکست خورده در انتخابات در سیاست انتخاباتی ریاست جمهوری افغانستان را برآن داشت که بطور علنی اعلام کند که دوران صدور چک سفید برای افغانستان توسط آمریکا به سر رسیده است و این بار قصر گلخانه در کابل بود که بازی را به دست گرفت حملات کرزی به آمریکا در خصوص ضعف عملکرد نیروهای ائتلاف در قبال غیر نظامی ان، مداخلات آنان در امور داخلی افغانستان، ضعف مشکوک در ناتوانی کنترل کشت مواد مخدر و فعالیت‌های اقتصادی مشکوک و نامعلوم بودن سرنوشت کمک‌های آمریکا در بازسازی افغانستان بارها و بارها در بیانیه‌ها و سخنرانی رییس جمهور کرزی عنوان گردید و در مواردی نیز مقامات آمریکا را به عذرخواهی رسمی‌ ناگزیر ساخت.

سرانجام آن هنگام که زمزمه دایر شدن پایگاه دائمی‌ آمریکا در خاک افغانستان برخاست صدای اعتراض سیاسیون و رهبران احزاب و گروه‌ها در کابل، کرزی را واداشت تا اظهارنظر پراکنده و غیر رسمی ‌مقامات آمریکایی را با عقد توافقنامه و پیمانی که مجداً از آن به نام پیمان استراتزیک نام برده می‌شود دارای نظم و مبتنی بر اصولی گرداند که لازمه کنونی فضای افغانستان است.

این پیمان که هنوز از جزییات مفاد آن سخنی به میان نیامده است، طبق قانون اساسی باید به تصویب پارلمان افغانستان برسد و البته از صحبت‌های آقای کرزی اینگونه بر می‌آید که وی در صدد است این پیمان استراتژیک را در با قوت حقوقی و مشروعیت کامل و در صحن "لوئی جرگه" به تصویب برساند که عالی‌ترین مرجع مشروعیت در افغانستان به شمار می‌رود.  

نهادی که از اعضای شورای ملی، روسای شوراهای ولایات و ولسوالیها (فرمانداری‌ها) تشکیل شده و از آن به عنوان "عالی‌ترین مظهر اراده مردم افغانستان" در قانون اساسی یاد شده و اتخاذ تصمیماتی مانند "تصمیم در مورد مسایل مربوطه به استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و مصالح علیای کشور،" به آن محول گردیده است.

آنچه مشخص است آقای کرزی به دنبال ایجاد نوعی تعادل و پایبندی آمریکایی‌ها به تعهداتشان در افغانستان می‌باشد و همچنین سعی در اخذ تدوین موافقت نامه ایست که با استناد به آن حضور آمریکا در افغانستان را قانون مند و مبتنی بر مشروعیت نشان دهد.

پس از 10 سال حضور و عملکرد بی پرسش آمریکا و تمایل به ادامه آنان در افغانستان و با نگاهی به این واقعیت که شرایط افغانستان به هر دلیلی که بررسی آن خود مقوله جداگانه ایست نیازمند کمک‌های بین المللی نظامی ‌– سیاسی -امنیتی و اقتصادی است این پیمان شاید موجب پای بندی کاخ سفید به اصولی گردد که نهایتا دست آورد بهتری از حضور بدون چهارچوب امریکا در افغانستان داشته باشد و محدوده عملکرد آنان را طبق گفته‌های آقای کرزی تنگ تر کند و "دست و پای آنان را ببنددد".



نظر شما :