به بهانه دیدار وزرای خارجه دو کشور
ايران و آذربايجانى که ناسازگار است
ديپلماسى ايرانى: روابط ايران و آذربايجان عليرغم وجوه مشترک فرهنگى و مذهبى ميان دو کشور، هيچگاه چندان مطلوب نبوده است. اگر چه روابط این دو کشور در دو دهه اخیر به مرحله تقابل رسمى و علنى نرسيده است، اما در زير پوست خود اختلافاتى اساسى را به نمايش مىگذارد. در این یادداشت میکوشیم تا نگاهی به برخی از مهمترین موانع بالفعل و بالقوه توسعه روابط دو کشور در بیست سال گذشته بیاندازیم.
مهمترین موانع بالفعل و بالقوه توسعه جانبه روابط ایران و آذربایجان در دو دهه اخیر را بدین صورت میتوان فهرست کرد: 1- پیوند استراتژیک آذربایجان با ایالات متحده آمریکا و نزدیکی ایران و ارمنستان 2 – اختلافات ایران و آذربایجان در خصوص تقسیم دریای خزر 3– اتهام مداخلهجویی هر یک از دو کشور علیه دیگری.
آذربایجان – آمریکا، ایران - ارمنستان
درباره پیوند استراتژیک جمهوری آذربایجان با ایالات متحده آمریکا، باید به این نکته اشاره کرد که دولت آذربایجان، با توجه به اختلافات سیاسی ایران و آمریکا، در چند سال نخست دهه 1370، سعی میکرد روابط خود را با دو کشور ایران و آمریکا به گونه ای تنظیم کند که نارضایتی دولت ایران را در پی نداشته باشد. اما آذربایجان به تدریج مجبور شد که این نکته را آشکار سازد که پیوندش با آمریکا استراتژیک و نزدیکیاش با ایران تاکتیکی است.
در بهمن ماه 1373، دولت آذربايجان با ارسال نامهاى به اعضاى کنسرسيوم نفتى درياى خزر, از الحاق ايران به اين کنسرسيوم حمايت کرد. بخش اعظم اين کنسرسيوم مربوط به کشورهاى غربى بود و دولت آذربايجان در آن ایام پذيرفت که يک چهارم از سهام 20 درصدى خود در توافقنامه مربوط به اين کنسرسيوم را به ايران واگذار کند. اما پس از مخالفت دولت آمریکا با حضور ایران در این کنسرسیوم، شرکت دولتى نفت آذربايجان، مشارکت شرکت ملى نفت ايران در کنسرسيوم نفتى شرکتهاى غربى را به دليل مخالفت شرکتهاى آمريکايى با اين امر، منتفى اعلام کرد.
در آن ايام، منابع خبرى اعلام کردند که "مقامات آمريکايى براى لغو قرارداد ايران با کنسرسيوم نفتى آذربايجان، گفتگوهايى تلفنى با حيدرعلىاف رئيس جمهور آذربايجان داشتهاند." وارن کريستوفر- وزیر خارجه وقت آمریکا - نیز به حيدرعلىاف توصيه کرد که شرکت آمريکايى "راکسون" را جايگزين شرکت ملى نفت ايران کند.
دولت آذربایجان به دلایل عدیده، از جمله تفوق بر ارمنستان در مناقشه مربوط به قرهباغ و نیز تقویت موضع خود در دریای خزر، نیازمند حمایت ایالات متحده آمریکا بود و در همین راستا روند نزدیکی همه جانبه به آریکا و بالطبع دوری از ایران را در پیش گرفت. در واکنش به این وضعیت، سخنگوى وزارت خارجه ايران با غيرقانونى خواندن قراردادهاى شرکتهاى نفتى آمريکا با جمهورى آذربايجان گفت: "در صورت تقسيم درياى خزر برخى از ميادين نفتى که به تازگى کمپانىهاى آمريکايى براى فعاليت در اين مناطق با جمهورى آذربايجان قرارداد امضا کردهاند، متعلق به ايران خواهد بود لذا هرگونه اقدامى در اين منطقه [به معناى] نقض حقوق ايران خواهد بود."
نزدیکی روزافزون دولت آذربایجان به ایالات متحده، همگرایی بیشتر ایران و ارمنستان را در پی داشت. عمیق شدن روابط ایران و ارمنستان، سرانجام با اعتراض رسمی دولت آذربایجان مواجه شد. در آذر ماه 1379، معاون وزارت خارجه آذربايجان از موضع ايران در قبال مسأله قرهباغ انتقاد کرد و گفت: "ما از ايران مىخواهيم در روابطش با ارمنستان تجديد نظر کند."
با اینکه در اواسط دهه 1370، رئیس جمهور آذربایجان از دولت ایران خواست که برای حل بحران قرهباغ از نفوذ خود در منطقه استفاده کند، اما در اوایل دهه 1380، آذربایجانیها دیگر به بی طرفی ایران در مناقشه مربوط به قرهباغ اطمینانی نداشتند و به همین دلیل، در اردیبهشت 1382، پیشنهاد میانجیگری ایران در بحران قرهباغ را رد کردند؛ پیشنهادی که از سوی وزیر خارجه ایران مطرح شده بود.
طنز نهفته در روابط ایران، آذربایجان، آمریکا و ارمنستان در این است که دو کشور مسلمان آذربایجان و ایران، برای تحکیم موقعیت خود در منطقه، با دو کشور مسیحی آمریکا و ارمنستان روابطی نزدیک برقرار کرده اند و هر یک از آنها به نزدیکی روابط "همسایه مسلمان" به " دشمن مسیحی"، حساسیت نشان میدهد.
دریای خزر
اختلاف بر سر تقسیم دریای خزر و به تبع آن حق استفاده از منابع نفتی موجود در آبهای خزر، از دیگر موانع و شاید جدیترین مانع توسعه روابط ایران و آذربایجان باشد. اختلافات دو کشور در این زمینه، عمدتاً مرزگذارى آذربايجان در درياى خزر و اختلاف دو کشور بر سر مالکیت حوزه نفتى البرز باز مىگردد. در بهمن ماه 1379، سخنگوى وزارت خارجه ايران گفت: "هيچگونه تقسيمبندى که نشاندهنده مرز در اين دريا باشد، وجود ندارد ... { و}... آنچه آقاى على اف به عنوان اساس استدلال فعالیت کشورش در درياى خزر عنوان نموده فاقد وجاهت قانونى از لحاظ حقوق بينالمللى است."
در تيرماه 1380، در پى اطلاع دولت ايران از قصد شرکت نفت آذربايجان و برخى شرکتهاى نفتى خارجى جهت انجام فعاليتهاى مطالعاتى شناسايى در حوزه نفتى البرز، کاردار آذربايجان در غياب سفير اين کشور به وزارت خارجه ايران احضار و يادداشت اعتراض شديداللحن ايران تسليم وى شد. در اين يادداشت تاکيد شده بود که ايران تحت هيچ شرايطى به هيچ کشور و شرکت خارجى اجازه نخواهد داد در اين منطقه به فعاليتهاى مغاير با حقوق و منافع ملى ايران مبادرت ورزد؛ مسئوليت عواقب ناشى از اقدامهاى غيرمسئولانهاى که در اين منطقه صورت گيرد، به عهده آذربايجان است.
با افزایش اختلافات دو کشور در باب حق استفاده از منابع نفتی خزر، سرانجام در مرداد ماه 1380، يک راديوى اروپايى اعلام کرد که يک ناو جنگى ايران در درياى خزر يک کشتى اکتشافى نفتى متعلق به آذربايجان را وادار به بيرون رفتن از منطقه البرز کرده است. در آن ایام، سخنگوى وزارت خارجه آمريکا گفت: "ما از اخبار دريافتى، بويژه اينکه يک کشتى جنگى ايرانى، کشتى اکتشافى انگليسى بريتيش پتروليوم را تهديد به استفاده از نيروى نظامى کرده است، عميقاً نگرانيم." روسيه نيز نگرانى خود را از "حادثه جنوب درياى خزر" اعلام کرد.
در تابستان 1380، در کشاکش اختلاف دو کشور بر سر حوزه نفتی البرز، در حالی که محسن رضايى، دبیر مجمع تشحیص مصلحت نظام، به صراحت گفت: "دولت ايران در اين حادثه بايد تا عقبنشينى کامل حاکمان باکو، فشار سياسى و تهديد نظامى را ادامه دهد، روزنامه حريت چاپ استامبول ترکيه نوشت: "دولت آنکارا به تهران هشدار داده است در صورتى که به جمهورى آذربايجان آسيبى برساند، آنکارا در کنار باکو قرار خواهد گرفت."
اگر چه دولت آذربایجان تاکید میکرد که حق اکتشاف در حوزه نفتی البرز را به ایران نخواهد داد، ولی اعلام متوقف شدن فعالیتهای اکتشافی آذربایجان در این حوزه نفتی در آذر ماه 1381، موجب شد که مناقشه میان دو کشور فروکش کند. ولی با این حال عدم تقسیم مرضی الطرفین دریای خزر، همواره مانع از پیوند عمیق میان منافع ایران و آذربایجان بوده و آذربایجان را نحو ویژه ای به ایالات متحده آمریکا نزدیک کرده است.
اتهام مداخله طرفین در امور داخلی یکدیگر
هر یک از دو کشور ایران و آذربایجان گهگاه طرف مقابل را به مداخله در امور داخلی خود متهم کرده است. ادعای آذربایجان حمایت ایران از رشد اسلامگرایی در آذربایجان و تهدید سکولاریسم در این کشور است و ایران نیز آذربایجان را به مداخلات آشکار و پنهان در مسائل قومی و زبانی خود متهم میکند. ولی با این حال مواردی از این دست، جنبه رسمی چندانی در روابط دو کشور نداشته و لااقل تا به امروز به سطوح رسمی و فوقانی روابط سیاسی دو کشور نرسیده است.
در آبان ماه 1374، آيتالله جنتى در خطبههاى نماز جمعه، ارائه قانون اساسى جديد به مردم مسلمان آذربايجان را که در آن "مسأله جدايى دين از سياست" مطرح شده و آموزش امور دينى ممنوع اعلام شده بود، اتفاقى "مشمئز کننده و غيرقابل انتظار" براى مردم آن کشور دانست.
در اردیبهشت 1379، ولایت قلیاف، وزیر خارجه وقت آذربایجان، گفت: "در ايران حدود 30 ميليون آذربايجانى زندگى مىکنند که آنها از حق تحصيل به زبان مادری خود محروم هستند." این اظهارنظر با احضار سفیر آذربایجان به وزارت خارجه ایران و اعتراض شدید مقامات کشورمان مواجه شد.
پس از واکنش تند تهران، حیدرعلیاف رئیس جمهور آذربایجان گفت: "ما نبايد در امور داخلى ديگر کشورها دخالت کنيم ... در ايران شمار آذرىها چند برابر جمعيت ماست و آنها در دولت و پارلمان و ديگر مراکز قدرت حضور دارند. آنها خودشان بهتر مىدانند که آيا حقوقشان پايمال مىشود يا نه ؟"
در مهرماه 1382، وزارت خارجه آذربايجان سفير ايران را به دليل تبليغات انتخاباتى غيرقانونى شبکه تلويزيونى "سحر" به نفع يکى از نامزدهاى رياست جمهورى آذربايجان، احضار و اعتراض اين کشور را به وى ابلاغ کرد. اندکی بعد، در دى ماه 1382، پخش برنامههای شبکه سحر در کشور آذربایجان قطع شد.
مواردی از این دست، نقش مهمی در عدم ارتقاء سطح روابط دو کشور در دو دهه اخیر داشتهاند. هر چند که این اختلافات هیچ گاه به سطوح سیاسی عالیه ایران و آذربایجان نرسیده است، اما نفس اتهام مداخلهجویی، که شامل اختلافات مذهبی، قومی و زبانی دو کشور میشود، مانعی عمده در مسیر تعمیق روابط دو کشور بوده است. به عبارت دیگر، اختلافات غیررسمی و بالقوهای که هنوز رسمی و بالفعل نشدهاند، کمابیش راه را بر توسعه جدی و همهجانبه روابط دو کشور بسته است.
نظر شما :