ثروت خدادادى يا مانع دموکراسى
ديپلماسى ايرانى: يکى از عوامل شتاب دهنده جنبش هاى اعتراضى در آفريقا و خاورميانه و سوق دادن جنبش هاى مردمى به سمت اشکال خشونت آميز و براندازانه، فقدان بستر دموکراتيک و عدم استقرار کامل و واقعى بازار آزاد در اين کشورهاست. به اين موارد بيفزاييد ريشه هاى غيرمداراجويانه و آموزه هاى مذهبى را که درس مبارزه با ظلم و استبداد را در جوامع اسلامى نهادينه کرده است.
وقتى از فقدان بازار آزاد و بستر دموکراتيک حرف مى زنيم در حقيقت از نبود فرصت هاى برابر، خلاقيت کشى، نابودى توانمندى هاى فردى، بى توجهى به فرديت انسان ها و بطورکلى مسدود ساختن راه هاى پيشرفت اقتصادى و عقيم کردن استعدادها سخن مى گوييم.
جامعه اى با اين مختصات، داراى طبقه متوسط يا ميانه نخواهد بود و همين مسئله موجب مى شود خواست هاى روادارانه و اصلاح گرانه به کنار گذاشته شود و جاى خود را به تفکرات تند و انقلابى بدهد. هرچقدر اعتراضات در جوامع، خشمگينانه تر و دامنه دارتر باشد، نشانگر آن است که رهبران سياسى از ناشنوايى و خودمحورى بانضمام پشتوانه هاى غيرمردمى (منابع لايزال زيرزمينى يا حمايت خارجى) برخوردارند.
مبارک نه مى ديد و نه مى شنيد. هرچه مردم مى خروشيدند، او از تغييرات جزئى خبر مى داد و مردم را عصبى تر مى کرد. در جوامعى که سخن مردم شنيده شود، رسانه هاى آزاد به طرح آراى گوناگون و مخالف بپردازند، انتخابات پارلمان و رياست جمهورى با احترام به راى مردم برگزار شود، زمينه مشارکت مردم در اقتصاد و توسعه فراهم بيايد و مقدمات ظهور توانايى ها و خلاقيت هاى فردى مهيا شود، احتمال سقوط نظام هاى سياسى نيز کاهش مى يابد. اگر شرايطى اين چنين در کشورها حاکم شود، افکار تند و خشونت آميز از جامعه رخت برمى بندد، تعلق به مليت و نظام سياسى افزون مى شود و توليد، خلاقيت، ثروت، رفاه، اعتماد، احترام و مسئوليت پذيرى بيش و بيشتر مى شود.
يکى از مهم ترين عواملى که کشورهاى خاورميانه اى را به سمت ديکتاتورى، ساختارهاى بسته و انسداد حوزه سياسى کشانده و در نتيجه، اعتراض ها را به نهضت هاى انقلابى (دگرون ساز و براندازانه) تبديل کرده، اتکاى بيش از اندازه حکومت ها به منابع زيرزمينى به خصوص نفت بوده است. بى جهت نيست که حاکمان اين کشورها از نفت و گاز به عنوان ثروت خدادادى ياد مى کنند.
هيچ تکيه گاهى بيش از منابع زيرزمينى، موجب تاخير در شکل گيرى يا فقدان دموکراسى در کشورهايى چون عربستان، بحرين، ليبى، سودان و عراق (دوره صدام حسين) نبوده است. مستبدانى که بر سرزمين هاى داراى ذخاير عظيم زيرزمينى مسلط اند تا سرحد امکان به استخراج منابع مى پردازند و ثروتمند مى شوند و قدرت را حفظ مى کنند و در ازاى آن، از استخراج استعدادها و توانايى هاى مردم رومى گردانند و درنتيجه اين بى نيازى، خود را معاف از پاسخگويى و مشارکت مردمى مى دانند. اين ثروت نيز بيشتر مصروف تجهيز ارتش و تقويت نهادهاى امنيتى و خريد سلاح از خارجى ها به عنوان ابزار امنيتى حکومت مى شود.
اين ساختار موجب فاصله اى عميق ميان حکومت و ملت مى شود و حکومت را از ماليات بى نياز مى کند و بى نيازى از ماليات يعنى تعطيلى فعاليت هاى آزادانه و خصوصى، يعنى استيلاى بى چون چراى دولت و يعنى بسته شدن باب گفتگو و پرسش و پاسخ بين حکومت و مردم. به اين ترتيب نهادهاى دولتى، انتخابات دولتى، رسانه هاى دولتى، شرکت هاى دولتى و راه حل هاى دولتى جايگزين خواسته ها و استعدادهاى مردمى مى شود. دولت نيازى به برپايى حقوق اساسى، سرمايه هاى مردم، انديشه ها، ايده ها و تجارت آزاد نمى بيند و به تنهايى قدرت را در يد خود گرفته و ترکتازى مى کند.
وقتى امارات و مصر و تونس توريست و منابع ثروت فراوان دارند و عربستان و کويت و بحرين روى نفت خوابيده اند، رهبرانشان دليلى براى انجام اصلاحات و پايين آمدن از قدرت نمى بينند؛ مگر آنکه منابع در اختيارشان به دلايلى در معرض خطر قرار گيرد و به فرض، انرژى هاى جايگزين بازار نفت را برهم بريزد، تحريم نفتى عليه کشورى اعمال شود و يا اراده اى مبنى بر پايين آوردن قيمت نفت خام به اجرا گذاشته شود و رهبران منطقه ناچار شوند براى حفظ قدرت به اصلاحات و خواست مردم تن دهند. تا زمانى که مى توان از چاه نفت پول استخراج کرد، ديکتاتورى ها برقرارند و جوامع مجبورند تا آستانه تحملشان تاب بياورند و يکباره مثل اين روزها قيام کنند و طومار حکومت هايشان را درهم بپيچند.
عامل محسوس و روشن ديگرى که در ميان است، حمايت هاى خارجى از ديکتاتورها به فراخور اهداف و منافع و نيز راهبردهاى منطقه اى و جهانى است که اگر لحظه اى از اين حمايت شانه خالى کنند، جوامع دسترسى سهل تر و زودترى به دموکراسى خواهند داشت.
عربستان هم خود را کاملا در معرض خطر مى بيند. مردم اين ناحيه شب ها خواب مى بينند که وارد دنياى تازه اى شده اند و رهبرانشان کابوس سقوط مى بينند. راه يافتن به دنياى تجارت آزاد، نزول بهاى نفت و گاز و دست شستن ابرقدرت ها از حمايت مصلحتى از ديکتاتورها، روند دموکراسى سازى و ورود خاورميانه را به جهان جديد تسريع خواهد بخشيد.
کشورها در صورت راه يافتن به بازار آزاد جهانى، ناچارند از هرگونه جنگ و تهديد عليه يکديگر بپرهيزند و تنها به رقابت و پيشرفت بينديشند. انديشه رشد و رقابت، زايش ايده و خلاقيت را در پى دارد و ايده هاى کارآفرين، توليد ثروت مى کند و طبقه ميانه مستحکمى را شکل مى دهد و نظام هاى سياسى نيز قوام و دوام مى يابند. از اين رو مصر با ورود به دنياى تازه و زنجيره جهانى دموکراسى ها مى تواند تحولى شگرف در خاورميانه و کشورهاى همجوار پديد بياورد.
نظر شما :