وعده هاى تو خالى عمه بى نظير

۰۷ آذر ۱۳۸۶ | ۱۷:۴۲ کد : ۱۰۴۸ سرخط اخبار
مقاله اى از فاطمه بوتو در لس آنجلس تايمز پيرامون برنامه هاى بى نظير بوتو براى پاکستان
وعده هاى تو خالى عمه بى نظير
 

ما پاکستانی ها در اوضاع و زمانه نامطمئنی زندگی می کنیم. در تاریخ کوتاه شصت ساله این کشور این سیزدهمین باری است که حکومت نظامی وضعیت اضطراری حاکم شده است. هزاران قاضی دستگیر و بعضی از آنان به خیانت و آشوبگری متهم شده اند دادستان کل از کار برکنار شده و قوانین بسیار سخت گیرانه ای بر رسانه حاکم شده- به طوری که همه کانال های خبری خصوصی تعطیل شده اند.

شاید عجیب ترین بخش این سیرک مضحک  این است که عمه من، بی نظیر بوتو هم سوار بر موج دموکراسی خواهی سنگ خود را به سینه می زند او همان کسی است که تا به حال دو بار با  بدنامی از  نخست وزیری کنار گذاشته شده است. وی در حالی که ماه پیش سر میز مذاکره با ژنرال پرویز مشرف بر سر سهم خود از قدرت چانه زنی می کرد، بارها در انظار عمومی بر این تأکید داشت که دموکراسی در پاکستان بدون او ابتر و آرمانی از دست رفته است. اکنون وضع فرق کرده و حالا می گوید که مشرف باید از قدرت کناره گیری کند و تلاش می کند با مخالفان مشرف به توافق برسد با همه این رفتارها می گوید که ناجی دموکراسی است.

واقعیت این است که هیچ کس به اندازه او [بی نظیر بوتو] از این وضعیت اضطراری سود نمی برد. او به اتفاق رهبران برجسته احزاب اسلامی از تاوان سخت ناشی از این وضعیت اضطراری در امان ماندند. بله شاید به نظر برسد او به مدت هفت روز در خانه اش تحت نظر بوده اما معنی واقعی آن چیست؟ قرار بود که در محل اقامتش در اسلام آباد تحت نظر باشد اما هفته پیش به راحتی به 50 نفر از اعضای حزبش اجازه دادند با وی ملاقات داشته باشد. از همان باغ محل اقامتش دو بار با رسانه ها مصاحبه کرد و پخش شد در حالی که پلیس مأموریت یافته از دولت از وی حفاظت می کرد ضمن آن  که به خاطر شرکت در کنفرانس خبری مورد شماتت و مؤاخذه قرار نگرفت. (در عوض، هزاران فعال سیاسی واقعا تحت نظر هستند و در زندان واقعی به سر می برند).

ژست سیاسی بوتو چیزی جز یک پانتومیم نیست. گفت و گوهای او با نظامیان و اشتیاق ناپسند او به ائتلاف با رژیم مشرف علامت واضحی برای بنیادگرایان رو به افزایش جنوب آسیاست که دموکراسی نقابی است برای دیکتاتوری.

اکثر مردم بر این باورند که خانم بوتو هر دو بار مقام نخست وزیری خود را به دلیل فساد وسیع و فراگیر از دست داد. او و شوهرش که در پاکستان به مرد "آقای 10 درصدی" معروف شده متهم هستند که بیش از یک میلیارد دلار از خزانه ملی پاکستان  ربوده اند. بوتو در یکی از دادگاه های سوئیس مشغول پاسخگویی به اتهام پولشویی به مبلغ 11 میلیون دلار است. پرونده های دیگری از فساد در بریتانیا و انگلیس نیز در جریان است.

کار ناپسند دیگر خانم بوتو این است که از مشرف خواسته تمام پرونده های فساد وی در پاکستان را نادیده انگاشته و از جریان رسیدگی خارج کند. مشرف هم موافقت کرده و "فرمان آشتی ملی" را به این بهانه صادر کرده است. تعامل و همکاری بوتو با مشرف به قدری در انظار عمومی و نزد مردم عادی کوچه بازار ناپسند و نامطلوب چلوه کرده که نام حزب او که تا پیش از این "حزب خلق پاکستان" نام داشت به "حزب خلق مشرف" تغییر داده اند[ ذکر این نکته هم حائز اهمیت است که حزب خلق پاکستان در زبان انگلیسی با سه حرف P آغاز می شود Pakistan People’s Party و مردم کلمه پرویز را که آن هم با P شروع می شود به جای کلمه پاکستان گذاشته اند.] در چنین شرایطی بوتو خیلی علاقه دارد که از مشرف فاصله بگیرد اما خیلی دیر است.

چرا خانم بوتو و اطرافیانش تقاضا می کنند که از رسیدگی به پرونده فسادشان صرف نظر شود اما تقاضا نمی کنند که پرونده همه فعالان سیاسی همان دوران که در رژیم ستمگر و دیکتاتوری ضیاءالحق (از 1977 تا 1988) متهم شده اند نیز نادیده انگاشته شود. پس حرمت و قداست قانون چه می شود؟ وقتی که برادر بی نظیر بوتو یعنی میر مرتضی بوتو–پدر من- در سال 1993 به پاکستان بازگشت با 99 اتهام روبه رو شد که از سوی دولت نظامی ضیا به وی وارد شده بود. بر طبق آن اتهامات هم حکم اعدام در باره وی صادر شد، آن هم در حالی که خواهرش نخست وزیر این کشور بود ولی وی هرگز از خواهرش نخواست که از اتهاماتش صرف نظر شود.او به کشورش بازگشت و در همان فرودگاه دستگیر شد و باقی مانده عمرش را در زندان به سر برد و هرچه در توان داشت با اطمینان و قوت قلب و از طریق مجاری قانونی به خرج داد تا بدنامی هایی که در اذهان مردم به وجود آمده پاک کند.

خانم بوتو بارها وعده داده به بنیادگرایی و تروریسم در پاکستان خاتمه خواهد داد چون هر چه باشد در دوران نخست وزیر او حکومت طالبان به رسمت شمرده شد یعنی پاکستان یکی از سه کشوری بود که در میان این همه کشور در جهان طالبان را به رسمیت شناخت.

برای همین وقتی از صلح صحبت می کند بدگمانم. پدر من یکی از نمایندگان پارلمان بود و به وضوح از سیاست های خواهرش انتقاد می کرد. پلیس پاکستان در زمان نخست وزیری بی نظیر بوتو پدرم را بیرون از منزلمان در سال 1996 ترور کرد. بین 70 تا 100 پلیس در صحنه حاضر بودند، تمامی چراغ ها در خیابان به یکباره خاموش شد و در حالی که تمام خیابان را پلیس محاصره کرده بود این ترور اتفاق افتاد. همراه پدرم شش مرد دیگر هم کشته شدند. بدن آنها گلوله باران شده بود و در حالی که خون از تنشان جاری بود در خیابان رها شدند.

پدر من برادر کوچک  بی نظیر بوتو بود. تا به امروز هرگز به قدر کافی در مورد نقش بی نظیر در مرگ او روشنگری و پاسخگویی صورت نگرفته است هرچند بعد از مرگش دادگاهی تحت نظارت سه قاضی محترم به این نتیجه رسید که قتل او بدون تأیید "مقام های بلند مرتبه" سیاسی امکان پذیر نبوده است.

شاید من دلایل شخصی داشته باشم که از حضور خانم بوتو در پاکستان احساس ناامنی می کنم اما من تنها نیستم. اسلامگرایان هم از او در امان نخواهند بود. آنها منتظرند روشن شود اصلاحاتی که مردم پاکستان به آن امید بسته و برایش تلاش کرده اند دروغی بیش نبوده و تنها بخشی از طرح کاخ سفید است که به اجرا درآمده. از زمانی که مشرف در سال 1999 قدرت را به دست گرفت بارها جنبش هایی از دل توده مردم برای اصلاحات دموکراتیک صورت گرفته است. آخرین چیزی که ما مردم پاکستان نیاز داریم این است که خود را به نومحافظه کاران پیوند بزنیم و این کار هم از طریق یک عروسک خیمه شب بازی "طرفدار دموکراسی" نظیر خانم بوتو ممکن است.

با حمایت از خانم بوتو که از دموکراسی حرف می زند و در عین حال از یک دیکتاتور نظامی می خواهد او را به قدرت برساند تنها دستاورد ما در پاکستان مرگ جنبش نوپای سکولار برای تحقق دموکراسی در کشور است. نتیجه آن هم این است که برای همیشه تلاش برای دموکراسی مشروعیت خود را در میان مردم از دست می دهد و تمامی پیشرفت های ما در تحقق اصلاحات اصیل به باد می رود. ما پاکستانی ها از این بابت مطمئن هستیم.

 فاطمه بوتو شاعر و نویسنده پاکستانی و فرزند میر مرتضی بوتو، برادر بى نظير بوتو است.


( ۱ )

نظر شما :