حضور امريکا در افغانستان براى مديريت تعاملات منطقه است

۰۴ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۸:۵۴ کد : ۱۰۱۰۴ آسیا و آفریقا
محمدرضا بهرامی، سفیر سابق ایران در افغانستان، دومين سخنران نشست «چالش های مرزهای شرقی، از طالبان تا ناتو» بود که صحبت هاى خود را با موضوع «حضور ناتو و امریکا در افغانستان» شروع کرد.
حضور امريکا در افغانستان براى مديريت تعاملات منطقه است

ديپلماسى ايرانى: محمدرضا بهرامی، سفیر سابق ایران در افغانستان، دومين سخنران نشست «چالش های مرزهای شرقی، از طالبان تا ناتو»  بود که  صحبت هاى خود را با موضوع «حضور ناتو و امریکا در افغانستان» شروع کرد.
وى گفت: باور من این است که ناتو بدون امریکا نمى تواند یک ارتش نظامی جهانی باشد. بنابراین در بحثم بیشتر بر نقش امریکا تکیه می کنم. بعد از یازده سپتامبر کمتر از یک ماه طول کشید تا امریکا به افغانستان حمله کند. دولت سازی بر مبنای اشتراک نظرات افغان ها و دولت های خارجی شکل گرفت. اجلاس بن یک ضمیمه داشت که شرکت کنندگان از شورای امنیت تقاضا کردند تا نیروی نظامی به افغانستان بفرستند. بنابراین حضور نیرهای خارجی براساس مصوبه شورای امنیت بوده است.

 در مارچ 2003 امریکایی ها به عراق حمله کردند و نیاز داشتند که مدیریت و فرماندهی را در افغانستان اداره کند بنابراین ناتو وارد افغانستان شد. در حال حاضر 47 کشور در افغانستان نیرو دارند.

وى با تاکيد بر اينکه افعانستان تا قبل از یازده سپتامبر جایگاهی در سیاست خارجی امریکا نداشته است گفت: فقط در زمان جنگ سرد و حضور شوروی ابزاری برای رقابت بوده است. حداقل در آن مقطع زمانی امریکایی ها برنامه ای برای حضور طولانی مدت در افغانستان نداشته اند.

 بهرامى در مورد نيروهاى خارجى در افغانستان گفت: دو دسته نیروی خارجی نظامی در افغانستان داریم. ائتلاف برای مبارزه با تروریست که تحت نظر امریکا است و نیروهای ناتو. دستاوردهای امریکا برای حمله به افغانستان ثابت نبوده است. اولین اتفاقی که افتاد این بود که توانستند تروریسم را سیاست خارجی خودشان جایگزین کمونیسم کنند. به همین دلیل توانستند اجماع خوبی را برای حمله به افغانستان ایجاد کنند. هم به لحاظ حضور نظامی و هم به لحاظ پشتیبانی سیاسی و هم به معنای مشارکت در امور اقتصادی. موضع دیگر این که امریکا این فرصت را پیدا کرد که از حضور در افغانستان برای مدیریت تعاملات منطقه استفاده کند.

بهرامى چالش هاى امريکا را در افغانستان مهم ارزيابى کرد و گفت: چالش هايى در درون ساختار و حاکمیت امریکایی ها وجود دارد. یکی مخالفت دموکرات ها با سیاست های دولت در افغانستان است و ديگر این که نظامی ها در افغانستان با کلیه کارهایی که قدرت عمل آن ها را در افغانستان کم کند مخالفت کرده اند. تسلط و نفوذ نظامی ها در پرونده افغانستان همیشه بیشتر بوده است. نکته بعدی اين است که افکار عمومی امریکا با شکل حضور نیروهای نظامی این کشور در افغانستان خیلی همسو نیست. البته افغانستان سهمش در انتخابات اخیر امریکا اندک و حدود هشت درصد بوده اما در نظر سنجی های اخیر در حال بيشتر شدن است.

وى افزود: اما چالش های درونی در افغانستان قدرت گیری و ظهور دوباره نیروهای شورشی به خصوص طالبان در این کشور است. طالبان تقریبا در تمام مناطق هستند. چالش دوم ديگر است که امریکا یک شریک مطمئن در محیط داخلی افغانستان ندارد. مفهومش این است که ساختار موجود در افغانستان نمی تواند در چارچوب موردنظر امریکا حرکت کند. دولت ناکارآمد است. بحث فساد به عنوان یک واقعیت در محیط داخلی افغانستان به رسمیت شناخته شده است. فقر در افغانستان بیش از چهل درصد است. مواد مخدر بحث گسترده ای در افغانستان است. و نکته آخر در این بخش اين است که سیاست های دولت افغانستان خیلی با سیاست های موردنظر امریکا هماهنگی ندارد. در این موضوع محور بعدی افزایش مخالفت افکار عمومی افغانستان با ادامه حضور امریکایی ها است. نظر مثبت حضور امریکایی در میان افغان ها در 2005 هشتاد و پنج درصد بوده است، در حالی که امروز به زیر سی درصد رسیده است. پلیس افغانستان آمادگی پذیرش مسئولیت های امنیتی را ندارد. چالش های ساختاری مثل بی سوادی، فساد و فرار در میان نیروی پلیس و ارتش افغانستان وجود دارد. آخرین محور در محیط داخلی این بود که سیاست های دولت افغان و امریکا نتوانسته مرزهای لازم میان پشتون ها و طالبان را ایجاد کند.

اين کارشناس مسائل افغانستان گفت: سطح بعدی چالش های امریکا ناتو است و ادامه داد: سیاست های مبارزه با تروریست یکسان نیست؛ از 48 کشور حاضر در افغانستان تنها چند کشور حاضر شده اند در مناطق جنوبی با امریکا همراهی کنند. از سوی دیگر بسیاری از کشورهای عضو سیاست های داخلی خود را به سیاست هماهنگ ناتو ترجیح داده اند در نتيجه ناتو ناتوان بوده است.

اولین مشکل امریکا در منطقه این است که امریکا یک متحد موثر قابل اطمینان در منطقه ندارد. در مورد هند باید تفاوت قائل شد اما سایر کشورهای منطقه یک متحد استراتژیک قابل اطمینان نبوده اند. هیچ کشوری در منطقه علاقه مند پیروزی امریکا در افغانستان نیست. بازی دوگانه پاکستان در منطقه هم یک چالش است. چالشی که امریکایی ها هم به آن واقف هستند. ما در ارتباط با پاکستان دو گفتمان داریم. گفتمان بنیادگرا در پاکستان با حمایت از نیروهای امنیتی بسیار تاثیر گذار بوده است. بازی پاکستان در افغانستان بازی مرگ و زندگی است زیرا در صورت شکست در این بازی بحران ها به داخل پاکستان بازمی گردد.

محمدرضا بهرامى در بخش آخر صحبت هايش گفت: راهبرد امنیت ملی امریکا تروریسم را در کنار کشتار جمعی قرار داده است. تروریسم در محور سیاست خارجی امریکا باقی خواهد ماند. بنابراین تمایلی برای خروج از افغانستان برای امریکا باقی نمانده است. زیرا تکلیف تروریسم و بنیادگرایی در این منطقه باید مشخص شود. چراکه جنگ به خیابان های خودشان کشیده می شود. نکته دوم این است که اندیشه شکست در میان فرماندهان نظامی امریکایی ایجاد نشده است. تا زمانی که این تلقی باشد بعید است که در سیاست های امریکا تغییری ایجاد شود. اما در مورد ناتو بايد گفت سرنوشت افغانستان با سرنوشت ماموریت جهانی ناتو گرده خورده است. آخرین نکته این که در ارزیابی بحران افغانستان یک نکته را فراموش نکینم؛ بحران اصلی در افغانستان مسئله هویت قومی است و گفتمان غالب گفتمان قومی است. این بزرگترین چالش امریکایی ها بوده است تا پروژه دولت-ملت را جلو ببرند.


نظر شما :