پازل طالبان به تنهایی حل نمیشود
هرچه زمانی میگذرد به نظر میرسد که مبارزه با طالبان در پاکستان به جنگی فرسایشی تبدیل میشود و نه تنها طالبان قدرت خود را از دست نمیدهد بلکه همچنان با قدرت در مقابل نیروهای پاکستانی ایستادگی میکند. این مساله در افغانستان هم ادامه دارد و نیروهای امریکایی و ناتو را نیز با مشکل مواجه کرده است. مصاحبه با دکتر نوذر شفیعی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل شبه قاره.
به نظر میرسد که طالبان پاکستان در حال قدرتگیری است و حتی از جنگ پرشدت ارتش پاکستان جان سالم به دربرده است. به نظر شما دلیل اینکه طالبان پاکستان همچنان به حیات خود ادامه میدهد چیست؟
ارتش پاکستان چند وقت پیش جنگی را علیه گروهی که اصطلاحا پاکستان طالبانی گفته میشود آغاز کرد. واقعیت این است که طالبان پاکستانی فقط یک گروه از مجموعه گروههای رادیکال در پاکستان است. بنابراین درست است که نام این گروه طالبان پاکستان است، اما کسانی که در مجموعه طالبان قرار میگیرند، حداقل 14 گروه هستند.
بنابراین اگر ما طالبان را به مفهوم عام کلمه درنظر بگیریم در جامعه پاکستان ریشه دوانده و حداقل در 20 درصد از جامعه پاکستان دارای پایگاه اجتماعی است. بنابراین بدیهی است که این پشتوانه و این عقبه به همراه حامیان منطقهای و بینالمللی این گروه میتواند طالبان را به یک نیروی قدرتمند تبدیل کند.
در چنین شرایطی آیا با گذشت زمان اوضاع از دست نیروهای پاکستانی و امریکایی خارج خواهد شد؟
استراتژی ارتش پاکستان این بود که در یک جنگ کوتاه مدت و پرشدت طالبان را در یک مقطع زمانی کوتاه سرنگون کند. در مقابل، استراتژی طالبان این بود که بتواند جنگ را فرسایشی کند و آسیبپذیریهای ارتش و دولت پاکستان را افزایش دهد.
به نظر میآید که در حال حاضر طالبان با توجه به آنکه از عملیات انتحاری به عنوان یک تاکتیک ویژه استفاده میکنند و نیروهای آنها در مناطق کوهستانی مستقر است و از تیرس ارتش به دور است. این امکان برای آنها وجود دارد که بتوانند جنگ را در طولانی مدت توسعه دهند و اداره کنند، بنابراین به نظر میآید هیچ چشم اندازی در ارتباط با خاتمه نبرد بین ارتش پاکستان و طالبان درحال حاضر قابل پیشبینی نیست.
گویا ارتش پاکستان تنها با طالبان پاکستانی مبارزه میکند و در مناطق دیگری که در اطراف مرزهای افغانستان است هیچ تلاشی وجود ندارد. برخی بر این باورند که حتی برخی از پاکستانیها از این مساله خوشحالند، چرا که طالبان را در این منطقه وسیلهای برای مقابله با نفوذ هند میدانند. نظر شما چیست؟
ما چند گونه القاعده داریم که به القاعده عرب، القاعده شبه قاره، القاعده افغان و القاعده آسیای مرکزی تقسیم میشوند. دولت پاکستان با القاعده عرب مخالف است و در جهت سرکوب آنها تلاش میکند. با القاعده آسیای مرکزی هم میانه چندانی ندارد، یعنی تحت فشار امریکا با آنها هم ارتباط چندان خوبی ندارد. منتها، دولت پاکستان راجع به دو القاعده، یعنی القاعده شبه قاره و القاعده افغان حساس است، چراکه اینها ابزار اعمال قدرت دولت پاکستان در کشمیر و در افغانستان هستند.
بنابراین اگر قرار باشد که دولت پاکستان به سرکوب این دو گروه مبادرت بورزد، دو اتفاق باید از جانب امریکاییها حادث شود. یکی اینکه تکلیف بحران کشمیر روشن شود و بحران کشمیر به هر طریق ممکن حل شود و دیگری اینکه تکلیف خط دیوراند در بین مرز افغانستان و پاکستان روشن شود. مادامی که این دو مساله که جزو مسائل حیاتی پاکستان است حل نشود، بعید به نظر میرسد که پدیده طالبانیسم و رادیکالیسم در منطقه از بین برود.
با توجه به جنگهای فرسایشی در افغانستان به نظر شما آیا سرنوشت ارتش سرخ در قلمرو افغانستان تکرار خواهد شد؟
این یک بحث تبلیغاتی ولی در عین حال واقعی است که بریتانیاییها در افغانستان زمینگیر شدند، ارتش سرخ شوروی در این منطقه زمینگیر شد و در حال حاضر نوبت به امریکا و ناتو است. حقیقت این است که بستر و شرایط طبیعی و اجتماعی این امکان را به نیروهای افغان میدهد که هرقدرتی را در افغانستان دچار مشکل کرده و زمینگیر کنند. به عبارت دیگر تصرف افغانستان کار ساده ای است اما نگهداری آن کار دشواری است و دلیل آن این است که افغانها هم به لحاظ رزمی نیروهای جنگی و مبارز خوبی هستند و هم موقعیت توپوگرافی (پستی و بلندی افغانستان) به گونهای است که امکان جنگهای چریکی و مقاومت طولانی را به نیروهای رزمی میدهد.
نیروهایی که به افغانستان وارد میشوند، نیروهای کلاسیک و منظم هستند و این نیروها در مقابل نیروهای چریکی در آن سرزمینهای سخت افغانستان تاب تحمل را ندارند.
بنابراین در یک نتیجهگیری کلی چه آیندهای در انتظار منطقه خواهد بود؟
به نظر من، آینده منطقه، آیندهای بسیار مبهم است. دلیلش این است که مسائل امنیتی منطقه بسیار به یکدیگر گره خورده است و اشتباه امریکاییها این است که میخواهند تنها یک خانه از پازل را حل کنند حال اینکه این محیط امنیتی جنوب آسیای غربی و حتی آسیای مرکزی دارای یک سری مسائل امنیتی مشترک است. امریکاییها بدون حل بحران کشمیر قادر به حل بحران افغانستان نخواهند بود؛ بدون حل مساله خط دیوراند قادر به حل مساله افغانستان نخواهند بود، بدون حل مساله سینکیانگ در چین قادر به حل مساله رشد رادیکالیسم در منطقه نخواهند بود و حتی بدون اصلاح بسیاری از رفتارهایشان در فلسطین و عراق و نقاط دیگر جهان قادر به حل این مساله نخواهد بود. اینها یک مجموعه امنیتی است که حل آن مستلزم یک راه حل جامع سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی است.
نظر شما :